- تاریخ: مهر ۳, ۱۳۹۷
- شناسه خبر: 8833
قدم های مه آلود /دلنوشته
پیام ملّت ؛ شهرزاد محتشم – او دیگر پاهایش را فراموش کرده بود، به این فکر می کرد که آنها را قطع کند، بهتر است. تنها به زاری و آه و ناله ی بیچارگان افلیج گوش می داد، اما از آنها انتظار بی جایی داشت، چرا که تنها بود و ...
پیام ملّت ؛ شهرزاد محتشم – او دیگر پاهایش را فراموش کرده بود، به این فکر می کرد که آنها را قطع کند، بهتر است. تنها به زاری و آه و ناله ی بیچارگان افلیج گوش می داد، اما از آنها انتظار بی جایی داشت، چرا که تنها بود و تنها زیستن را نیاموخته بود …از قله ها سخن می گفت. از جنگل ها و دریاها و تمام لحظه هایی که سپری شده بودند برای آنها داستان می گفت ولی هیچ کس نمی فهمید در آن زمان او چه حال عجیبی می گیرد …
او را دوست می داشتند اما مصنوعی بودنش را نه…چرا که او می توانست راه برود اما نمی خواست، ترجیح داده بود، بنشیند و به خود بقبولاند که افلیج است…
مصنوعی بودن فقط تظاهر به خوب بودن نیست. گاه تظاهر به بدیذهاست. مریضی ها و دردهایی که ندیده ایم و نچشیدیم تنها ویروسی که ما را هدایت می کند، این گونه متفاوت باشیم…
و آنگاه درد واقعی شروع خواهد شد دردی که به راستی وجود ندارد دردی که ما خلق می کنیم تا رشد بیابیم …داستان عجیبی است انسان بودنمان و اینگونه ماندن و عجیب تر از آن احساس های بی سر و ته ما…
او را تنها برای داستان هایش می خواستند، اما او وابسته ی آنها بود حس ترس از بادهای وحشی، قله ها و طوفان دریاها او را به ساکن ماندن وادار می کرد، گاهی انسان ها از چیزی که اتفاق نیفتاده می ترسند که با یک بار مواجه شدن با آن از بین خواهد رفت؛ اما گاهی از دوباره اتفاق افتادن ها می ترسند که برای این چاره ای نیست، جز خالی کردن ذهن و ادامه دادن که کاریست بسیار زمانبر.
برای او تنها معجزه ای لازم است و تنها برای این قبیل از انسان ها معجزه ای خواهد بود برای آن هایی که بسیار غریبه اند، در میان تمام اطرافیان شان و بسیار شکننده اند با هر غزلی بغض می کنند و با هر وزش بادی وحشت و با هر خشونتی می شکنند و با هر رفتنی تکه ای از وجودشان کم می شود …این ها درد را ایجاد کردند و درد کشیدند و با او زندگی کردند.او پاهایش را قطع نخواهد کرد رهگذری او را به یاد قدم زدن خواهند انداخت و عشقی او را به ادامه دادن دعوت خواهد کرد…
اما تمام این سال های بی پایی که گذراند یادگار خوبیست تا به یاد بیاورد که هیچ چیز و هیچ چیز توان پرواز نخواهد داد و هیچ چیز و هیچ چیز پاهای او را نخواهد گرفت سقوط و پروازش تمام خیالیست، گرچه گاه لذتبخش و گاه دردناک.
۱۱۰/ق