- تاریخ: دی ۱, ۱۴۰۳
- شناسه خبر: 39722
حال ما خوب است، اما تو باور نکن
اگر بخشی از ناترازی های موجود در جامعه، محصول سیاست های اشتباه در گذشته و کاغذپاره دانستن تحریم ها و بی توجهی به نظرات کارشناسی دلسوزان است، قطعا بخشی نیز ریشه در فرهنگ عمومی ما دارد
به گزارش «پایگاه خبری – تحلیلی پیام ملّت» جعفر محمدی سردبیر روزنامه مردم نو در سرمقاله این روزنامه با اشاره به آغاز فصل زمستان نوشت: امروز اولین روز زمستان است. چه می توان درباره این فصل سحرانگیز نوشت جز چند خاطره تلخ و شیرین که خود را مدام به دیواره ذهن می کوبند تا بلکه راه فراری بیابند. خاطرات دو ویژگی منحصر به فرد دارند؛ اول این که آرام و قرار ندارند؛ باید در حرکت و تلاطم همیشگی باشند؛ و دوم این که حتی تلخ ترین شان هم در گذر ایام، شیرین می شوند. مثلا وقتی از نشستن زیر کرسی صحبت می کنیم، به عمد یا به سهو، از این بخش ماجرا عبور می کنیم که این فناوری خاطره انگیز با چه مشقتی راه اندازی می شد.
راز این برجسته کردن بخش های شیرین ماجرا و نادیده انگاشتن بخش های تلخ در چیست؟! قدرت نوستالژی است یا واقعا در آن ایام دلخوش تر بودیم و نمی دانستیم. منصفانه اگر قضاوت کنیم، امکانات گذران زمستان در حال حاضر به مراتب رفاه بیشتری تولید می کند؛ اگر سیستم های گرمایشی امروزی مثل پکیج و … را با بخاری نفتی و کرسی آن روزها مقایسه کنیم، عقل سلیم می گوید باید شادتر باشیم، اما چیزی هست که همه حس اش می کنیم اما قدرت بیانش را نداریم.
آن چیز ناگفتنی، همان حلقه مفقوده زندگی پرشتاب امروزین ماست. هر کس می تواند به فراخور تجربه زیسته خود، توضیحش دهد؛ من می گویم شاید دل هایمان به هم نزدیک تر بود. عقلانیت ابزاری هنوز در روابط ما جایی نداشت؛ فاصله ای نبود و اگر هم بود به قدری ناچیز بود که به حساب نمی آمد. صف نفت اگر بود برای همه بود؛ وصله کردن عار نبود، چه لباس و کیف و کفش؛ چه یک رابطه شکرآب شده بین دو آشنا؛ قدرت خرید به قدری بود که هر پدری بتواند در شب یلدا، سور و ساتی هر چند محقر برای خانواده مهیا کند. آدم ها هر آن چه داشتند را بی هول و هراس در طبق می گذاشتند و به یکدیگر تعارف می کردند.
در یک کلام زندگی هنوز به مسابقه ای تبدیل نشده بود که لازمه برنده شدن در آن، پا گذاشتن بر گرده دیگری باشد. اگر بخشی از ناترازی های موجود در جامعه، محصول سیاست های اشتباه در گذشته و کاغذپاره دانستن تحریم ها و بی توجهی به نظرات کارشناسی دلسوزان است، قطعا بخشی نیز ریشه در فرهنگ عمومی ما دارد؛ در همین تطورات فرهنگی سه دهه اخیر که بنیان ها و ارزش های اجتماعی را واژگونه کرده و فردیت را بر ارزش های جمعی برتری داده است. بنابراین منطقی است که برای حل این ناترازی ها در کنار سیاست ها و برنامه هایی که در حوزه اقتصاد و توسط اقتصاددانان طراحی و اجراء می شود، حوزه فرهنگ به ویژه فرهنگ عمومی نیز مورد توجه جدی قرار گیرد.