- تاریخ: مرداد ۱۸, ۱۳۹۷
- شناسه خبر: 7818
درد میکشد، نبض زمانه
رویا بابایی- روزها تند، کند، آرام، ناآرام، پرتلاطم، در پیچ و خم سکوت، با دلهره یابیدلهره بر صفحه روزگار ظاهر میشوند، خاموش میشوند و بیآنکه کسی بداند محو میشوند. در میانه این سکوت، در پیچ و خم ناآرام زمان؛ اما کسی بر ...
رویا بابایی- روزها تند، کند، آرام، ناآرام، پرتلاطم، در پیچ و خم سکوت، با دلهره یابیدلهره بر صفحه روزگار ظاهر میشوند، خاموش میشوند و بیآنکه کسی بداند محو میشوند.
در میانه این سکوت، در پیچ و خم ناآرام زمان؛ اما کسی برمیخیزد و در تاریک و روشن روزها جاری میشود تا در تپش حادثه دل به دریا بزند و در قلب زمانه پمپاژ شود و از بازدم انسانیت سر برآورد.
تا حوادث را گر چه شاد یا ناگوار، در ذهنها ثبت کند، تا زشت و زیبا را مرز بگذارد، تا راست بودن را فریاد بزند و آنچه که نامش حقیقت است را بر پیشانی روزگار حک کند.
شاید تکراری باشد؛ اما خبرنگار سالهاست چشم بینا و گوش شنوای جامعه است، وکیلی که آحاد جامعه را موکل خویش میداند و از هیچ کس چشمداشتی ندارد.
اما از این سخن که بگذریم میرسیم به دل پُر درد گروهی که آن قدر مقاصد و منافع گروههای مختلف اجتماعی را دنبال کردهاند که فراموش کردهاند، خودشان از کمترین حق و حقوقی برخوردار نیستند و حتی حقوق اولیه خودشان را نیز از یاد بردهاند.
غیر منصفانه نیست، اگر بگوییم شاید دست های پشت صحنهی همیشگی، کارگردانی میکنند تا چشمهای آنها که باید، به روی چالشهای زندگی خبرنگاران بسته بماند.
اتحاد مشکوکی که از قلم خبرنگار، از چشم تیزبین و از ذهن پردازشگرش واهمه دارد. مسئولان محترمی! که به جای اصلاح روال خود همواره آوارگی خبرنگار را طلب کردهاند.
و به راستی این قشر، مظلوم است…..
با نگاهی اجمالی به روال پیش گرفته شده در جامعه میتوان گفت اغلب گروههای اثرگذار اجتماعی غالبا از دایره اولویت دولتها خارج بودهاند.
گروههای تامین کننده نیازهای اساسی جامعه از جمله کشاورزان، کارگران و فرهنگیان که همواره در رفع احتیاجات ضروری اقشار مختلف کوشیدهاند و وجودشان همواره گرهگشای مشکلات بوده کماکان از چهارچوب اولویتهای اصلی کشور خارج بودهاند و خبرنگاران -که عمرشان را به عنوان مهمترین سرمایه زندگیشان همچون چراغی به دست گرفته و در بنبستها و پسکوچههای اجتماعی به دنبال جرعهای امید گشتهاند- نیز از این قاعده استثناء نیستند.
تاکنون بسیار دولتها و احزاب مختلف اداره امور مملکت را به دست گرفته، آمده و رفتهاند، بیآنکه برنامهای برای این قشر ارائه داده باشند و به جرات میتوان گفت کار مضاعف؛ رهآورد کلیه تحولات اجتماعی برای اهالی مظلوم رسانه بوده است.
قشری که اگر فقط یک ماه دست از فعالیت و تکاپوی خویش بردارد و به زندگی شخصی خود، زندگی سراسر اضطراب و خالی از آرامشش، پناه ببرد یقینا کمیت مملکت لنگ میماند.
با این حال خبرنگار، قدر دانسته نمیشود.
هیچ دستگاه و نهادی تاکنون مسئولیت این گروه را به عهده نگرفته و خبرنگار حتی نمیداند برای دغدغههای خرد و کلان خود به کدام مرجع و سازمانی مراجعه کند.
خبرنگار خانه ندارد، خبرنگار امنیت شغلی ندارد، بیمه و آتیه ندارد، او حتی اجازه نشر آزادانه اندیشههای خود را نیز ندارد تا مبادا قلمش که تنها داراییاش اوست، خواب راحت عدهای را بخراشد یا اینکه هوس تطمیع این گروه از ذهنهای دور شود.
ماهها و سالها آمده و رفتهاند و خبرنگار هنوز درد میکشد.
تار و پودش دیر زمانی است. در ریشههای حقیقت تنیده؛ اما هنوز از قلب و قلمش خون است که چکه میکند.
درد میکشد. نبض زمانه، درد میکشد و خبرنگار هنوز آواره است..
کشتی عظیمی است که هیچ ساحل امنی در انتظارش نیست. با این حال، به قلم سوگند و به لوح که کائنات گواهی میدهند. خبرنگار شریف است و این روز بر همه آن ها که تار و پودشان با حقیقت گره خورده، گرامی است.