• تاریخ: مرداد ۱۸, ۱۳۹۷
  • شناسه خبر: 7824

شب ها خواب تحریریه می بینم

پیام ملّت؛اسدالله قربان زاده- همیشه روی لبه تیز انتقاد ایستاده است. قلم او با مصائب و معضلات آمیخته بود و هر جا به سمت و سوی نقد قدم برداشت، سد راه او شدند. کار به جایی رسید که درها را به رویش بستند؛ اما این بار از پنجره ...

پیام ملّت؛اسدالله قربان زاده- همیشه روی لبه تیز انتقاد ایستاده است. قلم او با مصائب و معضلات آمیخته بود و هر جا به سمت و سوی نقد قدم برداشت، سد راه او شدند. کار به جایی رسید که درها را به رویش بستند؛ اما این بار از پنجره وارد شد. «احمد ایمانی» در دوره خبرنگاری فضای نقد را به جد وارد مطبوعات زنجان کرد و در این راه محافظه کارانه عمل نکرد. او بیش از هر زمان دیگری مدیریت شهری را به چالش کشید و نقدهای او به مذاق برخی از اعضای شورای شهر و شهردار وقت خوش نیامد. ایمانی در این مصاحبه از روزگار خود می گوید و نیم نگاهی هم به حال و روز مطبوعات دارد:

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

کار خاصی انجام نمی دهم. فعالیت های روزمره خود را با خانواده بودن و ورزش کردن سپری می کنم. از کار افتاده هستم و نمی توانم کار خاصی انجام دهم.

چند سال از عرصه خبرنگاری دور هستید؟

بعد از مشکل بینایی«آر-پی» که شبکیه چشم را تحت تاثیر قرار داد، نمی توانم کاری انجام دهم.۴ سال با این مشکل دست به گریبان هستم و دیگر دست به قلم نیستم.

مشکل بینایی شما قابل درمان نیست؟

بنده برای علاج بیماری ام موضوع را با اساتید چشم پزشکی تهران و  زنجان در میان گذاشتم و خیلی پیگیر درمان ام بودم؛ اما طبق گفته پزشکان این بیماری درمان ندارد و امیدوارم در سال های آینده با افزایش بودجه های پژوهشی این بیماری درمان شود.

درباره جزییات این بیماری بگویید؟

این بیماری ریزش سلول شبکیه چشم است که میدان دید را کم می کند و در گذر زمان شب کوری را به دنبال دارد. میدان دید باریک می شود و فضا مه آلود به نظر می آید و در نابینایی مطلق تبدیل به نور می شود و در دید سایه، کم بینایی را به دنبال دارد. خوشبختانه بینایی بنده از نوع دوم است.

ورود شما به عرصه خبرنگاری اتفاقی بود؟

علاقه من به نوشتن از مقطع راهنمایی با تشکیل گروه برای نوشتن روزنامه دیواری شروع شد. از آن زمان فعالیت من در گروه های مختلف مدرسه همچون پیشتازان و انجمن اسلامی شروع شد و کم کم در گروه های اجتماعی نیز شروع به فعالیت کردم. ناگفته نماند، در سال۸۱ با یکی از دوستان دفتر جذب آگهی، ثبت شرکت را راه اندازی کرده بودیم و در ادامه مجوز یک نشریه را گرفت و با فعالان اجتماعی و سیاسی ارتباط پیدا کردم و درهای رسانه به رویم باز شد

اولین مطلبی که از شما چاپ شد؟

اولین مطلب من در حوزه ورزش مصاحبه با «هادی شبیری»، قهرمان شنا و شیرجه بود.

در طول آن سال ها با کدام نشریات همکاری داشتید؟

فعالیت من محدود به رسانه خاصی نبود و تقریبا با برخی جراید استانی همچون قلم زنجان، پیام زنجان، حدیث زنگان، موج بیداری ، مردم نو و برخی نشریات کشوری همچون سیاست روز، ایران و حتی خبرگزاری سلامت و ایسنا فعالیت داشتم. در کنار کار خبرنگاری با برخی از روابط عمومی های ارگان های دولتی نیز برای اطلاع رسانی عملکردشان همکاری داشتم.

یادم است، آن سال ها انتقاد از مدیریت شهری زنجان کمرنگ بود و شما در این حوزه مورد غضب شورای شهر و شهردار وقت قرار گرفتید. در این باره بگویید.

عمدتا رسانه ها در آن سال ها چندان به مسائل و معضلات شهری ورود پیدا نکرده بودند. در واقع بیشتر اطلاع رسانی مدیریت شهری محدود به اعضای شورا و شهردار بود تا اطلاع رسانی مشکلات شهری از جمله ترافیک، مبلمان شهری، نبود فضای سبزی، مناسب سازی شهری، زیباسازی، سد معبر و غیره.

به هر حال در یک شهر بیشتر مردم با مشکلات درگیر هستند تا اعضای شورا و شهردار!. از این حیث بنده دنبال ردیابی سوژه های شهری مرتبط با دغدغه های مردمی بودم. در ابتدا کار سخت بود چون باید دنبال مشکلات می رفتم و سوژه های داغ انتخاب می کردم؛ اما بعد از چهار شماره انتقاد، سوژه ها دنبال ما می آمد و این برای بنده جالب بود.

در واقع شهروندان منتظر فرصتی برای بیان مشکلات از طریق رسانه بودند تا دستگاه یا ارگان خاص؟

بله!. عموم شهروندان روحیه مطالبه گری دارند؛ اما اینکه به چه شکل حاصل شود، داستان دیگری است. از سوی دیگر در زنجان معتمد شهری نداریم و اگر بوده، بیشتر معتمد جیب خود بودند تا مسائل و مصائب مردم!. این ارتباط تنگاتنگ با مردم موجب شد تا خودشان سوژه های شهری را به ما اطلاع دهند و دنبال سوژه هایی بودم که ارزش خبری بالایی داشت.

این داستان نقد مطالب شهری به کجا ختم شد؟

جریان نقد مسائل شهری خوب پیش می رفت تا اینکه شورای و شهردار بنده را متهم به سیاه نمایی کردند و این وضعیت برای برخی جراید فرصتی بود برای جذب آگهی. بعد از ورود به این فاز جریان رسانه ای زنجان در قبال مسائل شهری دو طیف شد، گروهی دنبال رسیدن به منافع خود با جذب آگهی بودند و در طرف مقابل بنده بدون چشمداشت تیغ تیز انتقاد را به سمت مدیریت شهری نشانه رفته بودم. داستان ادامه داشت تا اینکه مانع ورود من به جلسات شورا و شهرداری شدند؛ اما این سختگیری ها من را برای ادامه مسیر مصممتر کرد. استاندار وقت هم به حراست دستور داده بود، از ورود من به جلسات استانداری خودداری کنند. در ادامه موضوعات شهری را از بیرون رصد می کردم تا اینکه تاب تحمل انتقادها بالا رفت، کار به شکایت کشیده شد. سردبیر وقت و مدیر مسئول نشریه پاپس کشیدند و تنها در وسط میدان باید پاسخگوی تمامی نقدهایی که به مسائل شهری داشتم را جواب می دادم. در نهایت حکم تعلیق داده شد.

خبرنگاران محلی پشت شما را خالی کردند؟

بستگی به نگاهشان به مسائل شهری و یا منافع شخصی بود. برخی از سر دلسوزی دوست داشتند، قدمی بردارند؛ اما نمی توانستند و کاری نمی شد انجام داد. هر چقدر پیکان انتقاد ما شدیدتر می شد، آگهی برخی جراید محلی از سوی شهرداری چرب تر می شد!. فضایی فراهم شد که برخی ها به نان و نوایی برسند!.

چرا این روزها فضای نقد در مطبوعات ما کمرنگ شده است؟

خبرنگاران سیاست زده شده اند و از اول دوست داشتند، همسو با سیاست های دولتی روی ریل خبرنگاری حرکت کنند و خارج از آن نمی توانند، کاری از پیش ببرند. اعتقاد دارم در جامعه پویا باید فضای نقد و نقادی حاکم باشد. حرف جامعه را خبرنگار می زند و اکنون این خلاء وجود دارد.

چند سال سابقه بیمه تامین اجتماعی دارید؟

با وجود فعالیت بیش از یک دهه،۱۰ سال حق بیمه ام را واریز کرده ام و امروز از کار افتاده شدم؛ اما یک آب باریکه ای برای گذران عمر است.

بیشتر چه کسی پیگیر بیمه شما بود؟

خودم!. حق بیمه را واریز می کردم و تنها در آخرین سال های فعالیت رسانه ای به مدت یک سال و ۳ ماه نشریه «شهاب زنجان» با مدیریت آقای سید کریم حری و صاحب امتیازی آقای صمد یوسفی اصل تنها نشریه ای بود که بیمه بنده را واریز کرد و از مزایای قانونی برخوردار بودم. آقای محمد سنمار، سرپرستی روزنامه جمهوری اسلامی در استان هم جزوء افرادی بود که بعد از از کارافتادگی پیگیر بیمه بنده بود.

مگر شما در روزنامه آن سال ها بیمه نبودید؟

آن نشریه خبرنگاران را بیمه نکرد و هرازگاهی که بازرس تامین اجتماعی به دفتر روزنامه سرمی زد. طوری برنامه می ریختند که در زمان بازرسی خبرنگاری در دفتر نشریه نباشد.

شما در برهه ای به موضوع مناسب سازی فضای شهری برای تردد معلولان و نابینایان پرداختید،آیا در ترددهای داخل شهر با مشکل مواجه هستید؟

بنده جزوء افرادی هستم که در دوران خبرنگاری مسائل مرتبط با مناسب سازی شهری را به جد دنبال می کردم؛ اما این روزها که با بیماری دست به گریبان هستم، بارها فریاد خود را به نامناسب سازی شهری به مدیریت شهری اعلام کرده ام. متاسفانه مناسب سازی برای تسهیل در تردد معلولان در نقاط مختلف شهری انجام نگرفته است. اغلب نابینایان و کم بینایان در حین تردد یا با تیر چراغ برق و صندوق صدقه برخورد کرده اند و یا در جوی آب افتاده اند. ما در محیط های ورزشی نیز با این مشکل مواجه هستیم. بنده در طول هفته۳ جلسه تمرین دوومیدانی در سالن ایپکچی را در برنامه دارم و نبود فضای تمرینی یا سانس ویژه مشکلاتی را به وجود آورده است. استخر ولیعصر(عج) که ویژه جانبازان و معلولان است ، سانس ویژه نابینایان و کم بینایان ندارد و برای تخصیص سانس ویژه موضوع را از طریق استخر صدف به نتیجه رساندیم.

چه انتظاری از مدیریت شهری و دستگاه متولی در مناسب سازی فضای شهری دارید؟

بهزیستی در دوره مدیریت جدید مناسب سازی فضای داخل سازمان را به جد دنبال کرده است و این جای تقدیر از ریاست آن مجموعه را دارد. توقع ما از مدیریت شهری این است که محیط هایی را در شهر برای تفریح و پرکردن اوقات فراغت جامعه نابینایان و کم بینایان درنظر بگیرند تا به همراه خانواده ساعات خوشی را سپری کنند و حداقل کارهایی که در تهران انجام گرفته در زنجان انجام گیرد.

اکنون نیز سوژه های خاصی را دنبال می کنید؟

هر چند دست به قلم نیستم؛ اما مسائل و معضلات شهری و استانی را زیر ذره بین دارم و اگر سوژه جذابی باشد، موضوع را به خبرنگاران فعال و حتی صدا و سیمای مرکز زنجان اطلاع می دهم.

آیا در زندگی روزمره با این حجم بالای گرانی سرسام آور به مشکل برخورده اید؟

مشکلات همیشه بود و شاکریم به اینکه دست مان را جلوی کسی دراز نکرده ایم. ما نیز همچون اغلب مردم که درگیر مشکلات معیشتی هستند، تافته جدا بافته نیستیم. خیلی سخت است که ۵ سال ازدواج کرده باشی و ۴ سال در این سن جوانی خانه نشینی باشی.

در این مدت مطبوعاتی ها سراغی از شما گرفته اند؟

چند بار شما با تعدادی از دوستان در روز خبرنگار برای تبریک به منزل ام آمدید؛ اما از آن روز کمتر کسی سراغی از ما گرفته است. اجازه بدهید برای تشکر اسم حمید تقوی، رضا اصفهانی، محمد سنمار،مهدی مرادی و شما را بیاورم که با تماس و حضور در منزل یاد ما بودید.

دلتنگ فضای خبر و خبرنگاری نشده اید؟

خیلی!. بعضی شب ها شده که خواب تحریریه و پیگیری سوژه هایی را دیده ام که من را به آن روزهای خاطره ساز می کشاند.

دوست دارید باز هم خبرنگار شوید؟

بله!. خیلی دوست دارم که باز دست به قلم شوم؛ اما افسوس که از کار افتاده شده ام و توان نوشتن ندارم. اگر روزی بهبودی پیدا کنم، باز هم از مصائب و معضلات خواهم نوشت.

بهترین تیتری که زده اید؟

« زنجان تا کی در آتش بی تفاوتی خواهد سوخت؟» عنوان تیتر مطلبی بود که در نشریه «پیام زنجان» از من چاپ شد.

نشریه مورد علاقه شما؟

۴ سال است که نشریه و مجله نمی خوانم؛ اما آن سال ها مجله همشهری جوان را دنبال می کردم.

شما مشکل خبرنگاران را چه می دانید؟

با وجود اینکه خبرنگاران همیشه پیگیر مطالبات مردم و چالش ها و مسائل بوده اند؛ اما کمتر پیش آمده که مسائل مربوط به خود آگاه باشند و این یک حلقه گمشده در بین جامعه خبری استان است. یک بخش این مسائل به مدیران مسئول برمی گردد که دوست ندارند، خبرنگاران واقف به مسائل باشند. به مدیر مسئول هم حق می دهم که با مشکلات عدیده مالی برای اداره نشریه مواجه است. یک بخش مشکلات خبرنگاران به خودشان برمی گردد؛ برای مثال در جریان واگذاری مسکن به خبرنگاران در سال ۸۶ برخی از خبرنگاران توسط این صنف کنار گذاشته شدند و برخی به ناحق صاحب چاردیواری شدند. هر چند بنده می توانستم در آن سال صاحب مسکن شوم؛ اما به دلیل مجرد بودن قید مسکن دار شدن را زدم، چون مغایر با شرایط واگذاری بود. خانه مطبوعات مسائل صنفی خبرنگاران را به جد پیگیری نمی کند و این در ادوار مختلف به این شکل بوده است و باید خود خبرنگاران تشکلی برای پیگیری مسائل تشکیل دهند. حتی در روز خبرنگار، خبرنگاران در حاشیه می مانند.

حرف آخر؟

در آخر صحبت ها از همسرم که در این دوران سخت محیط آرام بخشی در منزل فراهم کرده، قدردانی می کنم.

 

 

 

 

 

 

 

 

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست