- تاریخ: مرداد ۱۸, ۱۳۹۷
- شناسه خبر: 7754
همه چیز از خط خوش و انشاء خواندنی شروع شد
پیام ملّت؛ اسدالله قربان زاده- متولد ۱۳۱۳ شهر ارومیه است؛ اما بزرگ شده تهران. قرار بود قاضی شود؛ اما دست تقدیر او را به روزنامه « تقدیر» کشاند. همه چیز برای او دنیای متفاوتی می شود، دیگر وارد گود خبر، گزارش، تیتر، مصاحبه ...
پیام ملّت؛ اسدالله قربان زاده- متولد ۱۳۱۳ شهر ارومیه است؛ اما بزرگ شده تهران. قرار بود قاضی شود؛ اما دست تقدیر او را به روزنامه « تقدیر» کشاند. همه چیز برای او دنیای متفاوتی می شود، دیگر وارد گود خبر، گزارش، تیتر، مصاحبه، یادداشت و سرمقاله شده است.
خودش هم باور نمی کرد که روزی قلم به دست رهسپار زنجان شود. شهری که با آن غریبه است. کار سخت است و مسیر ناهموار!. همه چیز از صفر شروع می شود. تنها عشق به این حرفه است که او را بعد از هفت دهه سرپا نگه داشته است. وقتی از او درباره روز خبرنگار می پرسیم؛ یک تیتر برای این روز بگویید، در جواب می گوید؛ «دیگر هیچ!. حتی من را هم بعد از این همه سال قبول ندارند!».
ذکر خیرمان درباره «جمشیدخان عطایی» است:
اولین روزنامه ای که خواندید، کدام روزنامه بود؟
کلاس اول ابتدایی بودم که خانواده ما مشتری دائم روزنامه اطلاعات بود. اولین مطلبی را هم که خواندم مطلبی درباره رادیو بود که این کلمه را «رادِیو» می خواندم.
فعالیت رسانه ای شما با کدام روزنامه شروع شد؟
« تقدیر» اولین روزنامه ای بود که در سال ۱۳۲۹ با دکتر علی وثوق انتشار آن را شروع کردیم. ۵/۵ تا ۶ سال از انتشار این روزنامه سپری شد تا اینکه به دلیل تدریس در دانشگاه و حجم بالای کاری دکتر وثوق تداوم انتشار این نشریه میسر نشد.
رفتن شما به روزنامه اطلاعات اتفاقی بود؟
بعد از۶ ماه تحصیل وارد بازار کار شدم و برای همین در شرکتHIV که هنوز هم دفتر آن در تهران مستقر است، مشغول به کار شدم. در آنجا با شخصی به نام «نورالدین نوری نورانی» آشنا شدم. او با دیدن دست نوشته های من گفت: «با این خط خوش و انشاء خواندنی در روزنامه اطلاعات فعالیت کنید». از همان روز دست تقدیر من را به روزنامه اطلاعات کشاند.
همکاری شما با روزنامه اطلاعات تا چه سالی تداوم داشت؟
بعد از توقف انتشار «تقدیر» در سال۱۳۳۰ وارد روزنامه اطلاعات شدم و این همکاری تا سال ۱۳۹۲ ادامه پیدا کرد.
در ابتدا در کدام بخش روزنامه مشغول به کار شدید؟
اوایل دبیر سرویس خبر شب بودم. در ادامه با یکسری تغییر و تحولات در روزنامه کم کم ویژه نامه ها در۱۰ استان کشور از جمله اصفهان، خراسان،آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، مازندران منتشر می شد که بنده دبیر ویژه نامه اصفهان بود و در ادامه برای راه اندازی و حتی سروسامان دادن برخی ویژه نامه ها به عنوان مامور رهسپار مراکز استان ها شدم.
چه سالی به عنوان مامور از طرف روزنامه به سایر استان ها رفتید؟
من از سال۱۳۴۸ از سوی روزنامه مامور به شهرستان ها شدم. مامور ساماندهی روزنامه در زاهدان، گیلان، کرمانشاه و بقیه شهرها شدم.
از چه سالی به عنوان مامور ساماندهی روزنامه اطلاعات رهسپار زنجان شدید؟
من در سال ۱۳۶۲ به مدت۶ ماه به عنوان مامور برای سروسامان دادن اوضاع روزنامه به زنجان آمدم. با وجود داشتن نماینده یک خبر از زنجان به روزنامه ارسال نمی شد.
آن موقع آقای«رستمخانی» به عنوان سرپرست روزنامه، با وجود مدیریت چاپخانه و کتابخانه برای اداره روزنامه وقت کافی نداشت. من در این مدت کوتاه باید در کنار فعال کردن شهرستان ها و ارسال اخبار گزارش مبسوطی هم از وضعیت استان ارائه می کردم. ای کاش این کارها را نمی کردم؛ چرا که باعث اقامت من در زنجان شد. آن موقع جرایدی همچون اطلاعات و کیهان در زنجان توزیع می شد. سختی هایی در راه ورود نشریات جدید به زنجان کشیدم و این راه تداوم پیدا کرد. اتاق خبرنگاران تشکیل شد و با انجمن روزنامه نگاران استان زنجان همکاری نزدیک داشتم.
آن موقع تیراژ روزنامه اطلاعات در زنجان چقدر بود؟
تیراژ واقعی را به من ندادند، اما به محض مستقر شدن در زنجان فهمیدم تیراژ به مرز۴۵۰ نسخه رسیده است. خب این تعداد خیلی زیاد بود به آقای رستمخانی مراجعه کردم و گفتم مشترکان این تعداد روزنامه چه کسانی هستند؟!.
تعداد روزنامه فروش در زنجان محدود بود؟
تقریبا ۴ روزنامه فروش در شهر شامل دکه مرحوم «حاج صمد سعادتی خمسه»،«مرحوم محمدعلی واهبی»، «مرحوم جعفر پیرجانی» و «صمیمی فرد» بود. البته روزنامه اطلاعات برای پیشبرد شبکه توزیع در زنجان دکه «پیرجانی» را راه اندازی کرد و این دکه متعلق به خود روزنامه بود.
یعنی روزنامه اطلاعات برای فروش به شبکه توزیع اهمیت داده بود؟
بله!. کلا ساختار روزنامه اطلاعات بر مبنای در دسترس بودن روزنامه در کمترین زمان ممکن برای مخاطبان بود و خرید و جانمایی دکه از اقدام های روزنامه در زنجان بود.
توزیع روزنامه در زنجان چه سختی هایی دارد؟
در طول این سال ها هر روز بنده و تیم توزیع حول و حوش ساعت۴ صبح در دفتر توزیع حاضر می شویم و با تقسیم مسیرها و اشتراک جراید کار توزیع در نقاط مختلف شهر شروع می شود. این برنامه تا ظهر ادامه دارد و سعی ما بر این است که روزنامه در کمترین زمان ممکن در دسترس عموم باشد.
در سال های شروع به کار شما در زنجان، نشریه محلی منتشر می شد؟
زمانی که من آمدم، زنجان نشریه محلی نداشت و بعد از گذشت سال ها کم کم نشریات محلی در زنجان انتشار یافتند. به عنوان یک خبرنگار قدیمی درباره نشریه موفق نظری ندارم.
موفق ترین نشریه زنجان در طول سال ها کدام بوده است؟
همه در این عرصه زحمت کشیده اند و نمی توانم انگشت روی یکی بگذارم. این روزها که برخی مطالب جراید محلی را می خوانم، با مطالب جراید کشوری در یک سطح است و این نشان از بالندگی نشریات ما دارد.
از سختی های تهیه خبر در آن سال ها برایمان بگویید.
تهیه خبر برای مخاطبان مثل این روزها آسان نبود و ممکن بود ساعت ها و روزها معطل بمانیم تا یک مطلب جامع و کامل بنویسیم. خیلی سخت بود برای ارتباط تلفنی با مسئول یا مصاحبه شونده، ابتدا باید با تلفن های هندلی با مخابرات تماس می گرفتیم تا آنها با شخص مقابل تماس بگیرند. زمانی هم که دبیر سرویس استان اصفهان بودم کل کار درآوردن ویژه نامه از تهیه خبر، گزارش، مصاحبه تا حروف چینی، صفحه بندی با یک نفر بود و در کنار سختی های راه، جذابیت های خاص خودش را داشت
از جو رسانه ای آن روزها بگویید.
فضای رسانه ای آن سال ها در کنار محدودیت ها، سختی های خاص خودش را داشت و باید خط قرمزها را رعایت می کردیم. روزنامه اطلاعات هم رویکرد خاص خودش را داشت؛ به طوری که بعد از انقلاب در کنار یک خبر از امام جمعه باید یک خبر از استاندار چاپ می شد.
اولین خبری که نوشتید کدام خبر بود؟
نماینده ما در یکی از شهرهای آذربایجان زنگ زد به دفتر نشریه و این جمله را گفت که «شخصی به نام امیرعباس هویدا وارد و سپس خارج شد ». بنده هم با پرداختن به جزییات این خبر را تنظیم کردم. جالب اینکه آن شخص نمی دانشت که هویدا، نخست وزیر کشور است.
تا به حال پیش آمده به خاطر انتشار یک خبر شاکی داشته باشید؟
هیچ وقت!. من خط و مشی روزنامه اطلاعات را رعایت می کردم. البته همین رویه در ادامه حیات طولانی این نشریه تاثیرگذار بوده است. در واقع اگر قرار بر این بود که مطلبی انتقادی را بنویسم، چارچوب کاری روزنامه این اجازه را به من نمی داد. شاید یکی از دلایل دوام و قوام این نشریه در طول سال های متمادی همین نکته بوده است.
چقدر به عکس خبری در روزنامه اطلاعات بهاء داده می شد؟
آن موقع از عکس فقط برای پر کردن فضا استفاده می شد و نگاه هنری به موضوع عکس خبری زیاد جانیفتاده بود.
آیا این موضوع درباره تیتر هم صادق بود؟
داستان تیتر متفاوت بود. یادم نمی رود زمان سردبیری آقای شهیدی در روزنامه اطلاعات رفته به رفته اتاق تیتر راه افتاد. شورای تیتر شامل۷ تا ۹ نفر تشکیل شد و از بین تمام پیشنهادها برای انتخاب تیتر خوب اعضا سر یک تیتر به اجماع نظر می رسیدند.
آن زمان موضوع تبلیغ و جذب آگهی در روزنامه جا افتاده بود؟
بعد از انتشار ویژه نامه های استانی موضوع چاپ آگهی را با رئیس سازمان آگهی ها مطرح کردم که این موضوع عملیاتی شد. اصلا چاپ آگهی در ویژه نامه ها زاییده فکر من بود و در ادامه پیشنهاد راه اندازی نیازمندی ها را در روزنامه دادم. در واقع بنده مبتکر انتشار نیازمندی ها در روزنامه های کشور بودم که برای اولین بار عملیاتی شد.
چرا نسبت به انتشار نشریه محلی در زنجان پاپیش نگذاشتید؟
اتفاقا مدیر کل وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی استان پیشنهاد انتشار نشریه محلی زنجان را به من داد؛ اما کار من نبود. کارمند رسمی روزنامه اطلاعات بودم و مغایر با خط و مشی روزنامه نمی توانستم، فعالیت کنم.
اگر خبرنگاری نمی شدید، دوست داشتید چه کاره شوید؟
قرار نبود من وارد عرصه خبر و خبرنگاری شوم. برنامه من چیز دیگری بود؛ منتها سرنوشت من را به این مسیر رهنمون کرد. من متولد شهر ارومیه هستم؛ اما بزرگ شده شهر تهران بودم. وارد رشته حقوق دانشگاه تهران شدم و خیلی دوست داشت قاضی بشوم.۶ ماه در این رشته تحصیل کردم که در نهایت بنا به عللی ادامه تحصیل مقدور نشد.
امروزه دنیای رسانه را چطوری می بینید؟
اکنون دنیای رسانه غیرقابل تصور است. ما در آن زمان وقتی از خبری در روز شنبه مطلع می شدیم، تا طی مراحل چاپ سه شنبه منتشر می شد. گذر زمان باعث کهنگی خبر می شد. دنیای رسانه کنونی آنلاین شده است و اخبار لحظه ای در خروجی سایت قرار می گیرد. گسترش شبکه های اجتماعی نیز بر انتشار اخبار آنی دامن زده است.
اما همچنان رسانه کاغذی طرفداران خاص خودش را دارد.
بله!. درست است که تیراژ جراید کاهش پیدا کرده است؛ اما روزنامه ها و مجلات همچنان مشتری های خاص و سنتی خودشان را دارند. حیات روزنامه ها ادامه دارد و حمایت از آنها وظیفه تک تک شهروندان و روزنامه خوانان است. اهالی فرهنگ از این فضا بیگانه نیستند.
چرا این روزها تیراژ جراید افت کرده است؟
در گذشته مردم زیاد درگیر مسائل روزمره نبودند و در برنامه روزانه فرصتی را برای مطالعه درنظر می گرفتند. برخی مشترک دائمی روزنامه ها بودند و در سبد فرهنگی روزانه خرید روزنامه داشتند و برخی نیز در گذر از مرکز شهر با دیدن جرای در مراکز عرضه روزنامه مورد علاقه شان را خرید می کردند. اکنون اشتراک روزنامه جام جم ۴۰۰ نسخه در روز است که روزگاری بنده این اشتراک را به مرز۸۰۰۰ نسخه رسانده بودم. در واقع کاهش تیراژ افت محتوای مطالب جراید نیست؛ بلکه جدای از مشغله های روزمره گسترش شبکه های اجتماعی و اینترنت نیز در این امر بسیار تاثیر داشته است.
با ورزش میانه خوبی داشتید؟
من سه سال متوالی یعنی سال های ۲۴ تا ۲۶ قهرمان شنای ایران بودم.۳۰ سال شناگر و غریق نجات بودم و حتی چند نفر را از خطر غرق شدن نجات داده بودم.
خاطره ای از دوران خبرنگاری بگویید.
به مناسبت آمدن فرح پهلوی به خاش یک میهمانی مجللی تدارک دیده شده بود. تعداد دعوت شدگان ۳۰ تا ۳۵ نفره بود و برای این تعداد در آن مراسم۲۰۰ مرغ سربریدند و این برایم جای تعجب داشت.آن میهمانی برای صرف ناهار از ساعت یک بعد از ظهر تا ۵ عصر ادامه داشت.
خاطره دیگر درباره سفر فرح به زابل بود. رسم بر این بود که در طول مسیر حرکت بزرگان مملکت در یک شهر، سایر خودروهای عوامل پشت سر حرکت می کردند. در این سفر از قضا بنده بدون اینکه متوجه شوم، از جلو خودرو فرح رد شدم. آن روز یکی از برنامه ها افتتاح دو مدرسه بود که جلوتر از مقامات رسیدم. همین که رسیدم، رئیس ساواک جلوتر آمد و گفت؛ «چرا از خودرو شهبانو جلو زدی؟». من در جواب گفتم: «متوجه ایشان نشدم». به خاطر این کار دو روز درگیر مساله بودم؛ اما چون می دانستند، از طرف روزنامه اطلاعات برای پوشش خبری آمده ام زیاد بازخواست نکردند.