- تاریخ: آبان ۶, ۱۳۹۷
- شناسه خبر: 9370
نمایندگان استان در انتصابات دخالت نمی کردند
پیام ملّت – میگویند زنجانیها خوش استقبال و بدبدرقه هستند. این قانون نانوشته، خودی و غریبه نمیشناسد و استثنایی هم ندارد حتی برای استانداری که یک ماه بیشتر مهمان ساختمان سفید بلوار چمران زنجان نیست. یک مصوبه مجلس ...
پیام ملّت – میگویند زنجانیها خوش استقبال و بدبدرقه هستند. این قانون نانوشته، خودی و غریبه نمیشناسد و استثنایی هم ندارد حتی برای استانداری که یک ماه بیشتر مهمان ساختمان سفید بلوار چمران زنجان نیست.
یک مصوبه مجلس همه برنامههای استاندار زنجان را به هم ریخت. حالا با قانونی که برای کنار رفتن بازنشستهها تصویب شد او میداند یک ماه بیشتر کلید اتاق مشرف به حیاط استانداری در دست او نیست و اگر اتفاق خاصی رخ ندهد برای یازدهمین بار تودیع میشود، تودیعی که به احتمال زیاد آخرین اتفاق در طول دوران مدیریت اسداله درویشامیری در دولتهای مختلف است.
کسی که از قائممقامی سپاه شهرستانهای غرب مازندران گرفته تا معاونت حقوقی سازمان میراث فرهنگی و چند سابقه فرمانداری و معاونت استانداریها را در کارنامه خود داشت، مردادماه سال ۹۵ جای جمشید انصاری که برای ریاست سازمان امور اداری و استخدامی به پایتخت فراخوانده شده بود، نشست.
درویشامیری مازندرانی در استانی استانداری را قبول کرد که بومی یا غیربومی بودن رمز ورود به قلبها محسوب میشود. در اولین روزهای حضورش اعلام کرد دست هر سرمایهگذاری را میبوسد و به جرأت میتوان گفت رکورددار شایعه رفتن از استانداری بود.
استاندار زنجان در گفتوگوی نزدیک به ۲ ساعت خود با «روزنامه صدای زنجان» از هر دری گفت. از روزهایی که قرار بود به زنجان بیاید و میدانست اوضاع مالی دولت خوب نیست، از روابطی که با نمایندگان استان در مجلس دارد، از خواستههای گروههای سیاسی استان، از دخالتهایی که اعتقاد دارد وزرا در مقابل آنها تسلیم شدند و از کسانی که دوست نداشتند زنجان آرام بماند.
گفتوگو با استانداری که طرفدار استقلال است اما عاشق تیم نساجی و بازیهای تیم بارسلونای اسپانیا را پیگیری میکند، در پی میآید:
شما میدانید یک ماه دیگر مسئولیتی در استان ندارید و امروز در مقام استاندار صحبت میکنید. فهمیدن اینکه یک ماه دیگر استاندار نیستید چه احساسی دارد؟ تاکنون چنین شرایطی را تجربه کردهاید؟
من برای کارهای روزانهام روزشمار مینویسم. چند روز پیش که عازم تهران بودم، نوشتم: «من عازم تهران هستم برای شرکت در کمیسیون زیربنایی دولت جهت تصمیمگیری درباره پسماند سرب وروی. میخواهم بروم از حقوق مردم زنجان دفاع کنم تا آسیبهایی که پسماند و وجود صنعت سربوروی به مردم زنجان و محیطزیست زده، جبران شود. سپس عازم وزرات راهوشهرسازی هستم. با توجه به اینکه فصل بودجه است و ستاد بودجه وزارتخانهها تشکیل شده، میروم جهت تقویت بودجه محورهای مواصلاتی استان در سال آینده. من با خدای خودم عهد بستهام تا دقیقه نود در این مسئولیت از حقوق مردم زنجان دفاع کنم، اگرچه در سیوششمین سال خدمت با من بیمهری و بیمحبتی شد و میتوانستند بسیار زیبا و ارزشمندتر از این آنهایی را که دعوت به کار کردهاند، مرخص و بدرقه کنند، آنهم با بدرقهای خاطرهانگیز.»
این روزشمار پاسخ سؤال شماست. بنده تا لحظه آخر در استان خودم را خادم و سرباز مردم زنجان و استان میدانم. اگر هم دقت کرده باشید در اغلب اوقاتی که از خیابان استانداری رد میشوید، تقریباً هرگز چراغ اتاقم را خاموش ندیدهاید.
زنجان یازدهمین جایی است که تودیع میشوم که امیدوارم آخرین هم باشد. در این مدت تا لحظه آخر به پای وعدههایم و تعهدم ماندهام.
به نظر شما چه هدفی در تصویب طرح کنار رفتن بازنشستگان بود؟ به قول شما میشد این کار را به شکل بهتری انجام داد و با بازنشستگان خداحافظی کرد.
ای کاش مشمول این قانون نمیشدم تا شفافتر و صریحتر به آن چه که پشت این قصه وجود دارد، بپردازم. در این شرایط باید بگویم که این شیوه برخورد با عدهای از خدمتگزاران که با انگیزه خدمت به مردم، نظام، انقلاب و توسعه کشور آمده بودند، قشنگ نبود.
هدف از تصویب این قانون جوانگرایی اعلام شد اما به نظر میرسد «جوانگرایی» تنها یک بهانه بود.
عدهای هستند که به شدت عاشق مسئولیت و پست گرفتنند و تلاش دارند پستهای خود را حفظ کنند اما من از این آدمها نیستم که برای حفظ پست تلاش کنم. قبلاً هم اعلام کردهام که به این صندلی نچسبیدهام و هر وقت دولت جایگزین بنده را فرستاد با کمال میل استانداری را ترک میکنم، ولی همیشه در شرایط غیرعادی مثل امروز که اقتصاد تأثیر فراوانی روی سایر مسائل کشور گذاشته و در شرایط غیر عادی قرار داریم، معمولاً با تجربهها را برای مدیریت در چنین شرایطی حفظ میکنند تا از تجربه آنها برای عبور از بحرانها استفاده شود.
احساس میکنم کسانی که این قضیه را پیش کشیدند و دنبال کردند از این نکته غافل بودند و بیشتر جنبه تبلیغاتی کار را در نظر گرفتند. ای کاش ما جوانهای شایسته، باکفایت و فرهیخته فراوانی را که داریم برای عرصه مدیریت تربیت میکردیم تا امروز نگران پرکردن خلأها نباشیم.
اغلب بازنشستههای این قانون از طیف اصلاحات هستند و در این میان خلأ کادرسازی اصلاح طلبان هم دیده میشود. احساس میشود که این خلأ خود را در آینده به صورت جدیتری نشان میدهد.
این موضوع را به آنهایی بگویید که تصمیم میگیرند. به فراکسیون امید مجلس بگویید. من گفتم از آنجایی که مشمول این قانون هستم کمی برای شکافتن پیامد این تصمیم معذوریت دارم. ای کاش ما از دو دهه قبل تصمیم میگرفتیم آن قدر استاندار، وزیر و معاون وزیر تربیت کنیم که برای جایگزینی من و امثال من کاسه چه کنم دست نگیریم.
امروز وقتی دولت تصمیم به ترمیم دارد سراغ کسانی میرود که چهرههای تکراری هستند. جایگزینان استانداران بیشتر از میان معاونان آنها مطرح هستند در حالی که سطح ارتباطات معاونان نسبت به استانداران فعلی در سطح کشور پایین است. امیدورام این خلأ به شایستگی پر شود.
اغلب کسانی که برای جایگزینی مطرح شدهاند اصلاحطلب نیستند و حتی پس از گذراندن سلسله مراتب و رسیدن به مسئولیت، مدیر اصلاحطلب محسوب نمیشوند. منظور از خلأ کنار رفتن شما و امثال شماست که جایگزین اصلاحطلب به احتمال زیاد ندارید. آیا امروز زمان مناسبی برای این تغییرات بود؟
از این سؤال بگذریم.
شما از رفتنتان ناراحت هستید یا از رفتاری که ماههای اخیر و بهخصوص چند روز گذشته با شما شد؟
از رفتنم ناراحت نیستم. غیر از من ۱۵ استاندار دیگر قرار است تغییر کنند. اینکه دادستان محترم کشور، دادستان دیوان محاسبات، رئیس سازمان بازرسی کل کشور و معاون اول قوه قضائیه در رسانه ملی اعلام کنند که اگر بازنشستگان محل کار خود را ترک نکنند برخورد حقوقی و قضایی میکنیم، متناسب با جایگاه و شأن استانداران نیست. استانداران نماینده دولت هستند و نباید تضعیف شوند. من از این برخوردها ناراحتم. در مجموعه دولت هم دفاع منطقی و لازم از خدمات ۳۵ ساله بازنشستگان بهعمل نیامد.
درباره حکم دادگاه شما پیرامون انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته اظهارنظرهای مختلفی در هفتههای اخیر در فضای مجازی و دیگر محافل بیان شد. این موضوع مربوط به ۲۰ ماه پیش است، چرا در آستانه رفتن شما مطرح میشود؟
از آنهایی که مصاحبه کردهاند و به خبرنگار گفتهاند، نگویید چه کسی گفته و به نقل از شنیدهها بزنید، بپرسید.
چرا آن پرونده تشکیل شد؟ مگر یکی از وظایف شما اطلاعرسانی درباره فعالیتهای دولت نبود؟
جواب این سؤال هم بماند.
احساس میشود کاری کردهاید که طرف مقابل دست به چنین حرکتی زده است؟
آنها از مشی من نگرانند. خیلی جاها برخی برای انجام کارهای خود تصمیمهایی گرفتند اما من اجازه ندادهام. در دفاع از حقوق افراد و حرمت آنها سرسوزنی کوتاه نمیآیم. بعضیها از این مشی خوششان نمیآید و دست به این مدل عکسالعملها میزنند.
با همه این تفاسیر به نظر میرسد شما کارهایی را انجام دادهاید که سبب نگرانی برخی افراد و گروهها شده و نتیجه آن رفتارهای اخیر است.
شک نکنید در هر جایی که تأثیر کارهای یک خدمتگزار در افکار عمومی و مردم ریشهدار و ماندگار میشود، تلاش میکنند ریشه آن را بزنند. شاید تصور کردهاند که بعد از زنجان قصد دارم نماینده مجلس شوم البته نه در زنجان چون اینجا حق جوانان زنجان است و از این گذشته زنجانیها به غیربومی رأی نمیدهند. گاهی هم باید به حامیان طرف مقابل انرژی تزریق شود و بگویند دیدید حرفهای ما در مورد فلان مسئول درست بود.
آنهایی که حکم دادگاه من را آنگونه رسانهای کردند میدانند در حال رفتن هستم. کمتر استانی بود که این خبر را برایم ارسال نکرده باشند. آن کسی که مصاحبه کرده و آن خبرگزاری که آن را نشر داد باید هزینه بیاخلاقی خود را بپذیرند و بدانند نباید با آبروی انسانها بازی کرد.
من مهمان استان شما بودم و این روش بدرقه نوعی بداخلاقی است.
آنها هزینه دادند؟
به نظرم بسیاری از شهروندان زنجانی آنها را به خاطر آن بیاخلاقی مذمت کردند و خواهند کرد. من ماهها در استان شما بودم لااقل به حرمت بیخوابیهایم نباید چنین رفتاری با من داشتند. من برای زنجان بیخوابی زیادی کشیدم. روزی که من وارد زنجان شدم خودروی لندکروز استانداری ۱۷۰ هزار کیلومتر کارکرد داشت اما الان این کارکرد به ۳۷۰ هزار رسیده است.
شما بیش از ۲ سال است که در استان حضور دارید. امروز با روزی که قرار بود به زنجان بیایید چه فرقی دارد؟
اگر میخواهید میزان وقت گذاشتن و حضور من برای استان و کارهای مربوط به آن را بررسی کنید، میتوانید از رانندگان و محافظهای من سؤال کنید. من برای این ۲ سال و چند ماه وجدان آرامی دارم چون هر کاری از دستم برمیآمد، انجام دادم.
از وقت شخصی و خانوادهام زدم و در بخشهای مختلف استان فعالیت کردم. وقتی تهران بودم حداکثر وقت را برای پیگیری مسائل میگذاشتم. من عمدتاً شبرو بودم تا صبح اول وقت بتوانم به جلسات و قرارهایم برسم. همین جا نسبت به رانندگان و محافظانم ابراز شرمندگی میکنم. آنها به خوبی در جریان همه چیز هستند.
تفاوت این دوره از مدیریتم با دورههای دیگر در این است که خاصیت استانداری وقت ناشناسی آن است. کسی که تصمیم میگیرد مدیریت و مسئولیت اداره یک استان را بپذیرد باید از خواستههای شخصی خودش بزند، زمان را نشناسد، خانواده را به خدا بسپارد و برای ایفای نقش مؤثر وقت بگذارد.
شاهد این حرفم این است که سه ماه پس از حضورم در استان زنجان ملاقاتی با آقای رئیسجمهوری داشتم و همه مسائل مربوط به بخشهای اقتصادی، عمرانی، تولید، اشتغال و سرمایهگذاری استان را به ایشان گزارش دادم. رئیسجمهوری از من سؤال کرد که چند ماه در استان حضور دارم و وقتی از مدت حضورم باخبر شد، تعجب کرد.
در هیچ جلسهای بدون اطلاعات لازم و کافی شرکت نمیکردم و وارد بحث نمیشدم. ۲ برابر اطلاعات مدیران حاضر در جلسه اطلاعات لازم را کسب میکردم. من خودم را وقف استانداری کرده بودم و با عشق و علاقه پای کار بودم.
به نظر میرسد برای استان برنامههای زیادی داشتید و قانون جدید مانع تحقق آنها شد.
آرزو داشتم در دوره من چراغ پتروشیمی زنجان روشن شود اگرچه در همه کارهای اداری و قانونی در ارتباط با مسائل ارزی، اعتباری، صندوق توسعه ملی، بانک ملی، أخذ مصوبه صندوق توسعه ملی و خرید دستگاهها و ماشینآلات آن وارد شدهام و به هیئت مدیره کمک کردم. بسیار خرسندم بگویم که توربینهای پتروشیمی از آلمان بارگیری شده و عنقریب در گمرک بندرعباس تخلیه خواهد شد.
دوخطه کردن راهآهن زنجان- تهران از آرزوهای من بود اگرچه در دوره من عملیات اجرایی آن آغاز شد و نزدیک به ۶۰ درصد کار حداقل در جغرافیای استان زنجان به نتیجه رسیده است. خیلی تلاش کردم افتتاح طرح در دوره من رخ دهد. تلاش کردم جاده زنجان به گیلان به نتیجه برسد. علاقهمند بودم خودروسازی برقی در استان به نتیجه برسد. کارخانه تولید گیربکس اتومات در دوره من افتتاح شود.
از بدشانسیهای من این بود که در دوران بیپولی و کاهش اعتبارات عمرانی وارد زنجان شدم. چند روز پیش امام جمعه یکی از شهرهای استان اعلام کرد که استاندار فلان جا قول داد اما عمل نکرد. الآن که در ماه هشتم سال هستیم هنوز یک ریال اعتبار ضروری تخصیص نیافته است. با این وجود برابر شاخصهای ارائه شده به نظرم کارنامه قابل قبولی داشتهام.
همه شاخصهای اقتصادی استان اعم از درآمد گمرک، میزان صادرات استان، حجم سرمایهگذاری داخلی و خارجی و جذب درآمد رشد قابل قبولی را نشان میدهند.
اگر آمار و اطلاعات فعلی را قبل از آمدن به زنجان داشتید باز هم استانداری زنجان را قبول میکردید؟
من آن موقع هم میدانستم شرایط مالی کشور خوب نیست. بالاخره من در چهار مجلس معاون پارلمانی بودم و سه سال در دورهای که در آموزش و پرورش بودم در تدوین لایحه بودجه نقش مؤثری داشتم و سه سال هم در میراث فرهنگی بودم. میدانستم کار سختی در پیش دارم ولی من مدیری هستم که کار در دوران سخت را میپذیرم وگرنه در روزهای خوش همه حاضرند مسئولیت قبول کنند.
در کنار اطلاع از وضعیت بودجه، قبل از آمدن به زنجان تا چه حد با گروههای سیاسی استان و نحوه تعامل با آنها آشنایی داشتید؟ اتفاقهای اخیر را تا چه حد با این گروهها مرتبط میدانید؟
اتفاقی که به آن اشاره دارید برای من جزئی است. بالاخره یک جامعه پویا و زنده این مسائل را دارد. من قبل از آمدن به استان به میزانی که امروز به مسائل سیاسی اشراف دارم، نداشتم. برخی از چهرههای مؤثر سیاسی استان را میشناختم و با آنها رفیق و دوست بودم، بخشی را بعد از آمدن شناختم.
چه در اردوگاه حامیان دولت و چه در اردوگاه اصولگرایان تنوع سلیقه فراوان است. در هر دو اردوگاه افراد زیادی در سطح استان مدعیاند و عدهای هم بهعنوان طرفدار همراه آنها هستند. چون احزاب ما به آن معنایی که در غرب وجود دارد فعال نیستند و تقسیمبندیهای فعلی عمومی است بهطور کلی هر کسی میتواند ادعا کند اصلاحطلب یا اصولگرا هستم.
گاهی فردی که اصلاً در سیاست نبوده و تعریف صحیح و مشخصی از اصلاحطلبی و اصولگرایی ندارد چون در ستاد انتخابات فلان آقا چند روزی حضور داشت ادعای اصلاحطلبی یا اصولگرایی دارد. اینها در تصمیمگیریها خودشان را صاحب حق میدانند و یکی از مشکلاتی که در استان با آن مواجه بودم نیز همین بود. این گروهها با هم هماهنگ نیستند و سلیقههای متفاوتی دارند که همه خودشان را محق میدانند. شاید پارهای از چالشهای پیش روی من به همین موضوع برمیگشت.
همین گروههای سیاسی همیشه نسبت به عدم به کارگیری نیروهای نزدیک به دولت در پستهای مدیریتی انتقاد داشتهاند. غیر از چند مورد بقیه انتصابها را به شدت نقد کردهاند.
من اشاره کردم که سلیقههای مختلفی در استان ادعای اصلاحطلبی دارند و همه زور میزنند مجموعه خودشان را بهعنوان اصلاحطلب معرفی کنند. روزی نشد که فردی را برای پستی انتخاب کنم و همه جریانهای منتسب به اصلاح طلبی از آن حمایت کنند یا برعکس اصولگرایان از آن حمایت کنند.
این نشان میدهد ما تعریف درستی نداریم و هر جریانی که خود را مدعی میدانست و آدمهای مورد نظرش به پست و مقام نرسیدند، دلخور هستند. گاهی هم حتی از افرادی که در ستاد آقای روحانی بودند نه بهعنوان عضو ستاد بلکه بهعنوان کسی که مجموعه شرایط را دارا بود برای انتصاب در پست مورد نظر انتخاب کردیم اما از خود اصلاحطلبان انتقاد کردند و آن فرد را مورد ملامت و سرزنش قرار دادند. متأسفانه از این تنگنظریها بسیار دیدم و شنیدم.
گروههای سیاسی تأثیری در انتصابها داشتند؟
من در تصمیمگیری اگر به نتیجه قطعی نرسم تصمیمی نمیگیرم. در استان هم قدرتهای نامرئی وجود دارد و هم قدرتهای مرئی و به همین دلیل یک انتصاب به معضل اصلی استاندار تبدیل میشود. به همین دلیل یک استاندار در بسیاری از موارد باید همه جنبهها را در نظر گرفته و تصمیم بگیرد. گاهی دستگاههای اجرایی را اهم و مهم میکنیم. مثلاً برای من فرمانداری زنجان بسیار مهم است تا سازمان غله یا ادارهکل دامپزشکی.
افردی که در ستاد آقای روحانی بودند و یا بهتر بگوییم با ستاد ارتباط داشتند پیشنهاداتی میآوردند. گاهی این پیشنهادها از نظر قانونی قابل پذیرش نبود و از طرفی برخی برای هر پستی که خالی میشد اعلام آمادگی میکردند در حالی که تخصص لازم را نداشتند. واسطه میتراشیدند تا شاید بنده مجاب شوم و ضوابط قانونی را کنار بگذارم.
این شرایط مختص زنجان است یا در استانهای دیگر هم دیده میشود؟
در همه استانها وجود دارد اما در زنجان کمی پررنگتر است. در کردستان که معاون سیاسی بودم بر سر فردی که برای میراث فرهنگی در نظر داشتم دعوا شد و من پشیمان شدم اما امروز همان فرد فرماندار یکی از شهرهای مهم استان آذربایجانغربی است. من این موارد را به حساب بداخلاقی، کمظرفیتی و بدسلیقگی میگذارم. خیلیها بهرابطهای که با من دارند نگاه میکنند و توجهی به توانایی افراد ندارند.
دخالت نمایندهها در انتصابها را تأیید میکنید؟
قبلاً هم گفتهام که انتصابها در کل کشور از مسیر قانونی خود خارج شدهاند. اگر به گفته شما دخالتی هم باشد، شرایط استان زنجان از سایر استانها به مراتب بهتر است. ما در هر سازمان و وزارتخانهای نیروهای باتجربه، فرهیخته و کارکرده داریم. بر اساس مصوبه شورای عالی اداری انتصاب باید از درون هر دستگاه باشد اما توقعات و انتظارات خارج از قانون باعث میشود گاهی از بیرون مجموعهها نیرو وارد شود.
بهعنوان مثال در مجموعههای راهوشهرسازی و راهداری استان وزیر مربوطه تأکید داشت از درون مجموعه مدیر جدید انتخاب شود. نمایندگان هم موافق تغییر بودند اما نیروهای خارج از مجموعه پیشنهاد کردند و از آنجایی که وزیر با من هماهنگ بود چیزی اتفاق افتاد که من و وزیر میخواستیم.
معنی ندارد ما برای دستگاههای تخصصی مدیرانی خارج از مجموعه و با اعمال خواستههای خارج از اراده دولت انتصاب کنیم. بالاخره نمایندگان، نماینده مردم هستند، چطور این نمایندگان حق اظهار نظر ندارند اما جریانهای خارج از نمایندگی و خارج از استانداری حق دخالت و تصمیمگیری را محفوظ میدانند؟
افرادی که سالها پیش در استان حضور داشتهاند به خود اجازه میدهند که در تصمیمگیریها دخالت کنند یا نیرو پیشنهاد دهند، ولی نماینده مستقر اجازه این کار ندارد؟
همه این موارد در حد پیشنهاد است و تصمیم گیرنده نهایی شما هستید. آیا غیر از این عمل کردهاید؟
قانون میگوید تصمیم گیری با وزیر و استاندار است. من به صراحت میگویم هر جا انتصابی خارج از قدرت و اراده من بوده، وزارتخانه مربوطه تسلیم شده است. استاندار هم تا حدی میتواند در مقابل وزیر مقاومت کند.
این اتفاق چقدر در ۲ سال حضور شما رخ داده است؟
خیلی کم.
یکی از نمونههای «خیلی کم» را بیان میکنید؟
من مصداقی جواب نمیدهم. از روز اولی که وارد استان شدم به خاطر اینکه با وضعیت کشور آشنا بودم اعتقاد داشتم کار در فضای آرام پیش برود. در دعوا کسی سود نمیبرد و همه بازنده هستند. وقتی صحبت از منافع استان در میان باشد جریان چپ و راست در استانهایی مثل کرمان و اصفهان با هم همراه میشوند و همه تلاش من این بود که برای منافع استان همه سلیقهها دیده شوند اما برخی دوست نداشتند آرامش در استان باشد که شامل هر دو گروه عمده سیاسی میشد.
من به شدت مقاومت میکردم و از طرف مقابل بهانهجویی میشد و بر روی رفتار اقشار مختلف تأثیر گذاشته میشد. گاهی در برخی رسانهها به من انتقاد میشد. از طرف دیگر حامیان دولت برای منصوب شدن این و آن دنبال برهم زدن آرامش استان بودند و بعضی از محدودیتهای من را نادیده میگرفتند.
من با وجود استاندار بودن محدودیتهایی دارم. قانون گفته کسی که برای مسئولیتی نامزد میشود باید مورد تأیید دستگاههای امنیتی باشد. وقتی تأیید نمیشود من هم نمیتوانم تصمیمی بگیرم. با این حال هیچ وقت اجازه ندادم موضوع انتصابها آرامش استان را به هم بزند. ملامت و سرزنش شنیدم ولی بهخاطر اهداف اصلی در توسعه و پیشرفت استان اجازه ندادم انتصابها موضوع اول استان باشد.
شما به گفته خودتان ۵۴ انتصاب را در استان داشتهاید. به جز مواردی که دستگاههای امنیتی تأیید نکردند در بقیه موارد تحت فشار بودید؟
در میان انتصابها بیش از ۱۵ مورد مربوط به بانکهاست که کسی متوجه نشد چه کسی آمد و چه کسی رفت.
یکی در فضای مجازی مدعی شد که من ۴۰ فرماندار و بخشدار را انتصاب کردهام در حالی که در استان زنجان ما هشت فرماندار و ۱۷ بخشدار داریم. مقداری از اظهارنظرها فضاسازی و جوسازی بود در مقابل پاسخ منفی من به خواستههای بعضی افراد و سهمخواهیها.
من در مورد افرادی که شایستگیشان را تشخیص میدهم، تصمیم میگیرم. در دانشگاه زنجان آقای نجفیان سالهای سال معاون بود و چهره مقبولی برای همه سلیقههای استان بود. سالهای سال پشت درهای تصمیمگیری مانده بود و من تصمیم به ریاستشان گرفتم. از سوی دیگر دکتر بیگلری از مدیران شایسته استان بود و با ارتقا به انستیتو پاستور ایران رفت که من راضی به رفتنشان نبودم یا اقای مقدم به ادارهکل ارشاد استان البرز منتقل شدند.
به نظر میرسد چند ماهی است که تنها هستید و حتی گروههای سیاسی همسو هم سراغی از شما نمیگیرند و همراهی ندارند؟
شاید شما در حوزه سیاسی استان چنین احساسی داشته باشید ولی من چنین استنباطی ندارم. در حوزههای اجرایی، مدیریتی و اقتصادی با قدرت بیشتری نسبت به گذشته کار میکنم. بخشی از نقدها از سر دلسوزی است، بخشی از سر زیادهخواهی است، بخشی از سر بیاطلاعی و بخشی دیگر از سر تخریب و بداخلاقی و بخشی هم سهمخواهی است.
سهم کدام بخش بیشتر است؟
بخش چهارم یعنی بداخلاقی و تخریب.
شخصی که برای من عزیز و قابل احترام است و میدانم انگیزه شخصی هم ندارد چند نفر را برای گرفتن پست معرفی کرده بود اما هیچکدام کارمند رسمی دولت نبودند و امکان دادن پست به آنها نبود، یا رشته تحصیلی آنها با پست پیشنهادی سازگار نبود و یا تجربه لازم را نداشتند. چه اصراری وجود دارد که این افراد حتماً پست بگیرند؟ خوبی و بدی درویش امیری در این است که آن افراد پست بگیرند، اگر پست گرفتند من آدم خوبی هستم و اگر نگرفتند، آدم خوب و مستقلی نیستم و اصلاً اصلاحات را درک نمیکنم.
این نگاه خوب نیست. یک بار در جلسهای گفتم به افرادی که عطش پست دارند، پست نمیدهم.
انتظار میرفت حداقل تعدادی از گروههای همسو با دولت در ماههای اخیر به خصوص در مسئله انتشار حکم دادگاه انتخابات شما حمایتی هرچند مختصر داشته باشند اما چنین چیزی مشاهده نشد.
دلیل این مسئله را از خودشان بپرسید. همه میدانند من در حال رفتن هستم. میگویند در محلهای شخصی که مسئول توزیع نفت بود وقتی تغییر رفتار یکی از اهالی محله را میبیند سراغ او میرود و از او میپرسد خانهات را گازکشی کردهای و آن شخص تأیید میکند و معلوم میشود که دیگر به نفت نیاز ندارد. آن سلامها نفتی بودند.
وقتی رابطهها بر مبنای چنین مسائلی باشد، سلام باید بوی نفت بدهد با لولهکشی گاز دیگر از آن رابطه خبری نیست.
چند ماهی میشود که پست معاونت سیاسی و امنیتی و همچنین پست مدیرکل سیاسی خالی است، چرا با گذشت ماهها این پستها هنوز خالی هستند؟
در جامعه قضاوتهای مختلفی در این مورد میشود. با رفتن آقایان موسوی و مهدوی بهشدت مخالف بودم و راضی نبودم بروند. بهشدت مخالفت کردم اما به هر حال دوستان من را تنها گذاشتند.
برای پست معاونت سیاسی دو نفر را به صورت مکتوب پیشنهاد دادم و دو گزینه دیگر را هم انتخاب کرده و مورد نظرم بودند. هر چهار نفر در داخل و خارج استان مسئولیت دارند. صلاحیت آنها برای احراز این پست تأیید نشد و حتی برای یکی از گزینهها چهار ماه معطل تعیین صلاحیت ماندم.
برای ادارهکل سیاسی استانداری هم سه نفر معرفی شدند که برای دو نفر تأیید صادر نشد و برای نفر سوم پس از مدتها تأیید حاصل شد که همزمان با موضوع بازنشستگی بنده بود.
در این مورد نمایندگان دخالتی داشتند؟
به هیچ وجه. نمایندگان پیشنهادهایی داشتند اما دخالتی در کار نبود. پیشنهادهای آنها هم جنبه مشورتی داشت. حتی کسی را پیشنهاد دادند که از نزدیکان من بود ولی به خاطر ملاحظاتی که داشتم قبول نکردم، از جمله اینکه مثل من بازنشسته بود.
در مورد انتصابها اظهارنظرهایی میشود که معلوم نیست بر چه مبنایی هستند. میخواهم بگویم خوب نیست وقتی انسان از چیزی خبر ندارد دست به قضاوت بزند و یا نیتخوانی کند. متأسفانه یکی از آفتهای بزرگ جامعه ما همین نیتخوانیست. وقتی کسی از موضوعی خبر دارد یا ندارد چرا قضاوت غیرواقعی میکند.
در موضوع انتصاب مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان هر پنج نماینده روی گزینه دیگری نظر داشتند و به وزیر هم نامه نوشتند و گزینهشان را معرفی کردند ولی بنده از ابتدا گزینهام خانم کرباسی بود اما فردی که کاملاً در جریان این انتصاب قرار دارد از مداخله نمایندگان در انتصابها میگوید و مصاحبه میکند. اسم چنین رفتاری را چه میتوان گذاشت؟
گاهی قضاوتها آنچنان آشفته میشود که حتی تاجر نمک هم نمکنشناس میشود و در چنین مواقعی صبر زیباترین کلامی است که باید به آن پناه برد.
در دوره شما موضوع مدیریت بانوان با تأکید دولت پررنگتر شد و امروز چهار مدیرکل زن در استان داریم. از این انتصابها راضی هستید؟
در معارفه مدیران کل آموزشوپرورش و ارشاد استان تأکید کردم که این فرصتی برای بانوان است. اگر خوش بدرخشند زمینه انتصابهای دیگر هم فراهم میشود در غیر این صورت تجدید نظر میکنند. مجموعاً راضی هستم. موضوع انتصاب بانوان هم از آن موضوعاتی است که در جایگزینی جوانان به آن اشاره کردهام. باید ظرفیتسازی میکردیم و موقعیت برای آنها فراهم میشد.
اگر مدیریت شما در استان ادامه پیدا میکرد برای افزایش تعداد مدیران زن هم برنامه داشتید؟
در ذهنم بود که یکی از معاونتهای استانداری را به بانوان بسپارم. تلاش کردم در دوران حضورم این اتفاق رخ دهد اما نشد. بخشی از مسائل را که در ذهنم بود با خودم میبرم.
بعد از بازنشستگی سراغ بخش خصوصی میروید؟ به نظر نمیآید اهل بیکار نشستن باشید.
من به فعالیت در دو حوزه کشاورزی و معماری علاقه زیادی دارم و قبلاً هم در این حوزهها بودهام. باید دید خدا چه میخواهد.
باید بگویم یکی از مواردی که من را به شدت رنج میدهد تفکیک نشدن خادمان ملت با افراد فرصتطلب است. همه را با یک چوب میرانیم. من قبول دارم در کشور ما رانتخواری و سوءاستفاده وجود دارد و در همین موضوع نوسانات نرخ ارز خیلیها سوءاستفاده کردند. مردم نباید استانداری را که تا پاسی از شب بیدار است و خود را وقف خدمتگزاری به مردم کرده با بقیه یکی ببینند.
چرا این اتفاق افتاده است؟
من حق را به مردم میدهم. وقتی دیوار بیاعتمادی هر روز بلندتر میشود و مردم همه را یک جور میبینند نمیتوان انتظاری داشت. یک مقدار هم در فضای مجازی در حق مدیران جفا شد و هم در تریبونها بر علیه مدیران سخنانی گفته شد.
طرف اصلاً تشخیص نمیدهد که منظور از حقوق نجومی چیست اما انتقاد میکند. اصلاً نمیفهمد کارمند رسمی دولت امکان ندارد خارج از محاسبات عمومی و لایحه بودجه و امضای ذیحساب بتواند ریالی دریافت کند. این را نمیفهمد اما همه مدیران را میکوبد که همه حقوقهای نجومی میگیرند، میخورند و درد مردم را نمیفهمند.
ما ۶ هزار مدیر در کشور داریم و آنهایی امکان گرفتن حقوق نجومی دارند که در بانکها، شرکتهای زیرمجموعه بانکها، نهادهای زیرمجموعه بنیاد مستضعفان، مؤسسههای اقتصادی وابسته به این نهادها و غیره مسئولیت دارند. این قبیل رفتارها باعث بیاعتمادی به مدیران میشود و تا حدودی تسویه حساب سیاسی هم بود.
چند درصد ۵۴ انتصابی را که داشتهاید برای شما راضیکننده بود؟ البته آنهایی که مستقیماً زیر نظر شما انجام شد.
از ۷۵ درصد انتصابهایم راضی هستم. در کل معتقدم درباره عملکردم قضاوت با خداست. شاید در آینده حرفهایی برای گفتن داشته باشم.
*گفت و گو از سمیه میناخانی و مهدی سهرابی