• تاریخ: اردیبهشت ۵, ۱۴۰۰
  • شناسه خبر: 22896

اگر تایید شوم،«رئیسی» را شکست می دهم !

محسن رهامی، کاندیدای اصلاح طلب انتخابات ۱۴۰۰ می گوید: اگر تایید صلاحیت شوم، یک روحانی با حرف های جدیدتر یا یک خاتمی با یک نگاه نوتر در مسائل حقوقی و اجتماعی هستم.

پیام ملّت – محسن رهامی، کاندیدای اصلاح طلب انتخابات ۱۴۰۰ می گوید: اگر تایید صلاحیت شوم، یک روحانی با حرف های جدیدتر یا یک خاتمی با یک نگاه نوتر در مسائل حقوقی و اجتماعی هستم. اصلاح طلبی که نقدی به عملکرد مردان اردوگاه اصلاحات در دورانی که قدرت داشتند می زند و می گوید:« اکنون پس از پایان دوره مجلس و ریاست جمهوری و شورای شهر، کدام مشکل از مشکلات مردم را حل کرده و کدام بار از دوش آن ها برداشته شده است؟». او مدل«ماهاتیر محمد» را برای اداره امور کشور پیشنهاد می دهد.

خبرگزاری «خبرآنلاین» گفت و گوی مبسوطی با «محسن رهامی» داشت. این نامزد انتخابات به دعوت حزب اراده ملّت ایران شاخه زنجان اولین سفر انتخاباتی اش را از زادگاهش کلید زد. مشروح این گفت و گوی طولانی را در ادامه می خوانید.

* زمانی اصلاح طلبان به اصولگرایان برای داشتن کاندیدای زیاد در انتخابات کنایه می زدند و می گفتند چرا انقدر احساس تکلیف می کنید. به نظر می رسد اصلاح طلبان این روزها به چنین حالی دچار شده و همه اعلام کاندیداتوری می کنند. خود شما هم احساس تکلیف کردید که کاندیدای انتخابات شدید؟

حضور اصلاح طلبان در انتخابات ۱۴۰۰ خیلی عمومی نیست، به غیر از آقای مطهری که با سابقه اصلاح طلبی شناخته نمی شود، برای اصلاح طلبانی که خود را کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ معرفی کردند؛ حالت نهضت ثبت نامی وجود ندارد. مگر آنکه شما مصداقی بگویید.

* آقایان عارف و کواکبیان هم هستند.

آقای عارف هنوز به صورت رسمی نامزد انتخابات نشده و آقای کواکبیان هم فقط در کنگره‌ حزبشان اعلام کاندیداتوری کردند. من هم به دلیل مراجعات و درخواست دوستان اعلام آمادگی کرده‌ام. افرادی که سال های متمادی با هم کار کرده‌ایم، از مجموعه نمایندگان ادوار، استادان دانشگاه ها و مسؤلان اجرایی کشور ، درخواست کردند و پاسخ من به آنان این بود که اگر شرایط فراهم شود، ان‌شاءالله ورود پیدا می کنم. با کمک همفکران خود، کارگروه هایی را برای برنامه ریزی در حوزه های مختلف و وزارتخانه های مربوطه تشکیل داده‌ایم که با جدیت مشغول کار و برنامه ریزی هستند.

گاهی خبرنگاری یک ساعت مصاحبه در خصوص وضعیت انتخابات و شرایط کشور می گیرد، سپس تیتر می زند که فلانی گفت در انتخابات ۱۴۰۰ کاندیدا هستم، در حالی که زمان کاندیداتوری و ثبت نام دهه سوم اردیبهشت می باشد و هنوز وقت آن نرسیده است، در حال حاضر بیشتر جنبه مشورت و ارزیابی و فراهم ساختن مقدمات اولیه می باشد.

نباید برای ثبت نام در انتخابات دستپاچه شد و یک سری شعار بدون برنامه سرهم کرد. ما فعلا در کمیته های کارشناسی خیلی قوی که مسئولیت آن با وزرای سابق، رؤسا و استادان دانشگاه ها است به صورت گروهی به برنامه ریزی مشغول هستیم تا اگر شرایط فراهم شد آنها را مطرح و اجرا کنیم. در صورتی هم که شرایط فراهم نشد، به دوستان دیگری که به موفقیت دست یافته اند، پیشنهاد می کنیم تا از این برنامه ها را ارائه کنند.

حوزه هایی چون تعلیم و تربیت، دانشگاه ها، جوانان، زنان و اشتغال از حوزه هایی هستند که برای من اهمیت فراوانی دارند و همچنین درباره کاهش مهاجرت و کاهش خشونت، روابط خارجی، توسعه متوازن، تعمیق عدالت در استانهای کمتر برخوردار و امثال آن  با جدیت کار می کنیم. این مطالعات اختصاصی به انتخابات ریاست جمهوی ندارد و زمانی که رئیس دانشگاه بودم، در استان قم برنامه ریزی یک مرکز بین المللی مطالعات داشتیم و فعلا بنیاد بین المللی صلح در آمده که بصورت NGO فعالیت می کنیم، این مطالعات و برنامه ریزی ها در جهت توسعه متوازن و تعمیق عدالت و امثال آن، از حوزه های فعالیت بنیاد مذکور می باشد.

تا کنون به چند استان سفر کرده ایم و بعد از عید نیز برای  استان های دیگر برنامه دارم. با انتخابات به ۲ نوع کنش گری فعالانه و عدم کنش گری و انفعال برخورد می توان کرد. طبع کنش گری سیاسی ایجاب می کند که در مسئله مهمی مانند انتخابات ریاست جمهوری کنار نکشیده بلکه در متن واقعه قرار گرفته و فعالانه با مسائل برخورد کرد. یک تعداد هم حالت انفعالی پیدا کرده و عدم کنشگری و حاشیه نشینی را برگزیده اند. با انفعال و حاشیه نشستن به نظر من هیچ مشکلی حل نمی شود.

در انتخابات شورای چهارم در سال ۹۲ در تهران و بعضی استان ها، موفقیت نسبی اصلاح طلبان، عمدتا مدیون همین روش کنشگری جدی و تلاش های همفکران ما بوده که بعد از ملجراهای سال ۸۸ و ۸۹، توانستیم بر فضای یاس و نا امیدی و انفعال غلبه کنیم و حرکت ما نقطه عزیمت مجدد اصلاحات برای مشارکت در اداره کشور بود. در حالی که  برخی به سمت عدم حضور و تحریم انتخابات تمایل پیدا کرده بوند، ما تلاش کردیم با تهیه لیست برای شورای شهر در تهران و شهرستان ها و با دعوت به حضور حد اکثری، بر آن فضای انفعال غلبه کرده و در نتیجه با موفقیت تعداد قابل توجهی از کرسی های شوراها را به دست آوردیم.

من یک سیدمحمد خاتمی با نگاهی نوتر هستم/ رئیسی را شکست می دهم

* آقای رهامی، ارزیابی از سبد رأی تان دارید؟ می توانید آرای خاکستری را جلب کنید؟

در حال حاضر پیش بینی در این باره سخت است؛ زیرا فضای عمومی خیلی مساعد نیست. فشار اقتصادی و معیشتی زیادی در زندگی مردم وجود دارد و نوعی ناامیدی از صندوق های رای ملاحظه می شود. این ناامیدی و انفعال مبنی بر این استدلال است که مردم می گویند آرای ما در سیاست های کلان نظام چندان تاثیر نداشته و حضور یا عدم حضور ما در پای صندوق های رای اهمیتی ندارد و ماحصل این فضا را هم در انتخابات مجلس شاهد بودیم.

البته علاوه بر مشکلات کلی در کشور، بخشی از این حالت انفعال هم به برآورده نشدن وعده های دولت آقای روحانی باز می گردد. بر این باورم که اگر کمی زمان بگذرد و کاندیداها جدی تر وارد تبلیغات انتخابات شده و با مردم صحبت کرده و رقابت واقعی ایجاد شود، فضای سردی که وجود دارد تا حدی گرم خواهد شد؛ اما آن حضور پرشور مردم در انتخابات خرداد ۷۶ یا ۹۲ به نظر مشکل است تکرار شود.

مثلا یک ماه پیش کمتر کسی حاضر به برگزاری جلسات استانی بود، اما الآن استقبال بیشتری از این جلسات می شود. به طور مثال در سفر اخیری که به زنجان رفته بودم، با وجود بارش تگرگ و سرمای شدید، تعدادی از علاقمندان در ۳۵ کیلومتری زنجان برای استقبال آمده بودند. بنابراین اگر با یک برنامه ریزی و حرکت مناسب وارد انتخابات شده و در دل مردم امید ایجاد کنیم، فضا بهتر خواهد شد.

* یعنی فکر می کنید نظر مردم تغییر کرده و در انتخابات شرکت می کنند.

من معتقد هستم که فضای انتخابات از حالت سردی که به خود گرفته، برمی گردد و گرم تر می شود. به طور مثال شیوع ویروس کرونا و پروتکل های بهداشتی خیلی اجازه سفر کاندیداها و تجمع مردم را نمی دهد؛ اما استان هایی که مارا دعوت کرده‌اند با مقامات بهداشت استانداری هماهنگی می کنند که چه تمهیداتی برای برگزاری نشست های انتخاباتی باید اندیشید و چگونه انتظارات مردم را  در این خصوص و با وجود پروتکل های بهداشتی برآورده کرد و این نشان دهنده گرم شدن فضا می باشد.

در چند ماه گذشته، هیج آمادگی برای برگزاری نشست های انتخاباتی نبود. اکثرا از عدم حضور در انتخابات می گفتند، در حال حاضر خودشان از من برای سفرهای استانی دعوت کرده و گلایه می کنند که چرا اول به شهر ما نیامدید.

به همین دلیل فضا رو به گرم‌تر شدن است البته با توجه به خطر شدید ابتلا به بیماری کرونا، تعطیلات نوروز و در پیش بودن ماه رمضان که همگی از عواملی مهم هستند؛ مانع گرم تر شدن فضای اجتماعات می شوند، باید در مورد سردی فضای تبلیغاتی به این مسائل هم توجه شود.

* آقا رهامی، به نظر شما مشارکت کم در انتخابات مجلس یازدهم دوباره تکرار می شود؟ آن انتخابات در عدم مشارکت رکورد زد.

برای بررسی مشارکت در انتخابات ۹۸، باید شهرهای بزرگ و شهرستان ها را از یکدیگر تفکیک کرد. در شهرستان های کوچک، به دلیل وجود رقابت محلی و قومی برای مجلس، ممکن است میزان مشارکت با آمار سال های گذشته تفاوتی زیاد نداشته باشد. در کلان شهرهایی مانند تهران، اصفهان، کرج، تبریز، مشهد، میزان مشارکت بسیار پایین بود و به دلیل جمعیت زیاد این شهرها، بر روی معدل کل آمار مشارکت تاثیر زیادی داشته و درصد نهایی مشارکت مردم را پایین آورد.

در تهران هم آمار میزان مشارکت در مناطق پایین مانند ۱۷، ۱۸ و ۱۹ نسبتا بهتر از مناطق بالاتر تهران مانند منطقه ۱، ۲, ۳ بود. در این مناطق خبری از حضور مردم پای صندوق های رای نبود. من با خانواده برای انتخابات مجلس دهم به حوزه انتخابابیه‌ای در منطقه ۱ رفته بودم، زمان زیادی را در صف مانده بودیم‌؛ اما در انتخابات مجلس یازدهم اصلا کسی در پای صندوق رای نبود. در انتخابات شوراها نیز چون رقابت محلی و قومی علی الخصوص در شهرستان ها جدی است، احتمالا میزان مشارکت بیشتر باشد، به همین دلیل انتخابات شوراها را با ریاست جمهوری گره زدند تا مردم پای صندوق های رای بیایند. اما من فکر نمی کنم که در تهران و سایر کلان شهرها، میزان مشارکت مردم بهتر از انتخابات مجلس یازدهم باشد.

* آقای رهامی، فرض کنید که شما رئیس جمهور  ۱۴۰۰ شدید. کابینه خود را بر چه اساسی انتخاب می کنید؟

در حال حاضر در کمیته ها و کارگروه های خود عمدتا بر روی برنامه های حوزه ها، وزارتخانه و معیارهای وزرا کار می کنیم و درباره مصادیق، هنوز تصمیم قطعی نگرفته ایم. فعلا روی اشخاص مختلف  مطالعه می کنیم. به نظرم آقای ظریف یا شخصی در حد توانایی او، برای پست وزارت خارجه مناسب است. من عنوان دولت خود را قانون و توسعه نام گذاری کرده‌ام، اگر توسعه را به عنوان یک محور در نظر بگیریم، کسی به عنوان معاون اول باید روی کار بیاید که در این زمینه کار کرده و دیدگاه قوی داشته باشد. نظر من بیشتر روی افرادی مانند آقایان عارف و فرجی دانا، وزیر سابق علوم است. معاون اول ریاست جمهوری باید تکنوکراتی توانمند، دارای جایگاه و حرمت مدیریت باشد و طوری نباشد که حرمت خود را فقط از رئیس جمهور بگیرد.

آقای فانی، وزیر سابق آموزش و پرورش هم یکی دیگر از گزینه هایی است که در زمینه تعلیم، تربیت و آموزش و پرورش در حال حاضر همکاری نزدیکی داریم و اگر مجالی فراهم شود به نظرم در این زمینه هم کسی با توانایی ایشان باید در کابینه حضور داشته باشد. در حوزه  ورزش و جوانان، هم آقای  گودرزی وزیر سابق ورزش و در زمینه وزارت علوم، آقای نصیری، رییس دانشگاه شهید بهشتی از جمله کسانی هستند که از نظریات‌شان در برنامه ریزی ها بهره مند هستیم و برای وزارت خانه های مربوطه،  همکاری آنها را مدنظر قرار داده‌ام.

از سوی دیگر، به غیر بحث توسعه متوازن، مسئله قانون است که متاسفانه کشور ما، شدیدا از بی قانونی رنج می برد. از آنجایی که من شخصا تجربه فعالیت حقوقی بالایی را دارم، دولتی قانونمند و پاسخگو ایجاد خواهم کرد و از همکارانی استفاده می کنم که نشان‌دهنده پایندی دولت به قانون باشند و کشور را از بی قانونی و هرج و مرج نجات دهند. سعی می کنم لیست دولت خود را تا قبل از فرصت تبلیغات انتخابات قطعی کنم. در واقع هر کدام از رؤسای کارگروه ها ما، بالقوه یک وزیر برای حوزه مربوطه می باشد.

* اخیرا بحث کاندیداتوری آقایان ظریف، محسن هاشمی و جهانگیری بسیار مطرح می شود. چقدر احتمال ورود آن ها به انتخابات مطرح است و آیا شما به نفع‌شان کنار می کشید؟

فعلا آمدن کسی قطعی نیست.

*الآن همه چیز روی احتمالات است.

اتئلاف کردن در انتخابات طبع کار سیاسی است اما کنار کشیدن از نظر من تعبیر درستی نیست. معنی ندارد که کسی که کار کرده بعد بگوید خداحافظ مانند موردی که بین آقای عارف و آقای روحانی در سال ۹۲ پیش آمد. این روش صحیح کار سیاسی نیست، روش صحیح و قاعده درست کار سیاسی، ائتلاف دو  یا چند کاندیدا یا حزب سیاسی برای تشکیل دولت می باشد. برای ائتلاف کردن هم باید موقعیت سنجی کرده و دید که با چه کسی می توان ائتلاف سیاسی کرد. مانند ائتلاف هایی که در همه کشورها مانند آلمان، ایتالیا، یونان و امثال آن ها، مرسوم بوده و احزاب دولت را به دست می گیرند.

 در کشورهایی مثل آمریکا دموکرات ها یا جمهوری خواه ها برنده انتخابات می شوند و دیگر دولت ائتلافی معنی ندارد؛ اما در بیشتر کشورها که یک حزب واجد اکثریت مطلق آرا، برای تشکیل دولت نمی شود، موضوع دولت ائتلافی مطرح می شود. دولت ائتلافی به این معنا است که به طور مثال، یک حزب یا یک کاندیدا، ۲۰ درصد رای دارد و دیگری ۴۰ درصد رای دارد؛ بنابراین، به نسبت رای و زمینه‌اش، با دولت همکاری می کنند. در انتخابات ۲۰۰۴ آلمان نیز خانم مرکل و آقای شرودر، ائتلاف کردند و آقای شرودر صدر اعظمی را به خانم مرکل واگذار کرد، در مقابل وزارت خارجه، وزارت کشور، وزارت صنعت و وزارت اقتصاد به حزب آقای شرودر واگذار شد. پس مدل ائتلافی که شکل می گیرد به شرایط ماندن فرد مقابل در صحنه رقابت ها و پذیرش قاعده سیاسی توافق، بستگی دارد.

* اگر ائتلاف نکنید و تا آخر انتخابات بمانید، فکر می کنید سبد رای که قرار است به شما رای دهند با کدام سرمایه اجتماعی پر می شود؟

یک بخش از سبد رای من، قشر متوسط یعنی دانشگاهیان، وکلا و حقوقدانان هستند. بیش از ۳۰ سال در حوزه حقوقی کار کرده و به عنوان وکیل در پرونده های حساس کشور نیز حضور داشتم، این قشر تاکنون علاقمندی و حمایت خود را نشان داده‌اند. در حوزه های مرکزی، خصوصا تهران و قم، به دلیل سابقه حضور فعالیت طولانی، زمینه رای مناسبی  وجود دارد. بخش دیگر سبد رای من توسط مردم مناطقی که در آن کار کرده و زمینه سیاسی و اجتماعی داریم، مانند مردم استان زنجان و سایر استان های ترک شمالغرب کشور مانند مردم آذربایجان، اردبیل و ارومیه پر می‌شود. همچنین حوزوی ها، افرادی که خواهان ایده‌ی نو و شنیدن حرف جدیدی هستند، به من رای می دهند. البته تا خرداد زمان زیادی باقی مانده و مشخص نیست که چه رخدادهایی پیش می آید.

* صریح عدد رأی آوری تان را بگویید؟ پیش بینی شما از تعداد آرای خود در انتخابات، چیست؟

در حال حاضر زود است که عدد بگویم، بستگی به رقبای انتخاباتی و سفرهای استانی که می روم دارد. در انتخابات، یک طرف زمین خود فرد است و در طرف دیگر زمین رقبای فرد قرار دارند. به طور مثال کاندیدای اصلاح طلبان چه کسی قرار است باشد، یا آقایان رئیسی و قالیباف کاندیدا می شوند یا خیر. مانند مبارزه یک کشتی گیر که از او می پرسند، شکست می خورد یا پیروز می شود. در حالی که اول باید بدانیم با چه کسی کشتیی خواهیم گرفت. بنابراین نمی توان صریح نظر داد و فضای فعلی غبارآلود است.

* مثلا اگر رقیب شما میرسلیم یا محسن رضایی باشند؟

این افراد باشند، وضعیت من بهتر است. اگر بتوان طرح ها و دیدگاه هایم را در پشت تریبون و برنامه های مناظره بیان کنم، به نظرم می شود فضا را مساعد کرد. من یک آدم دانشگاهی هستم که لباس روحانیت به تن دارد، مانند برخی از افراد از حوزه به دانشگاه نیامده ام. تحصیلات دانشگاهی خودرا تا دکتری در معتبرترین دانشگاه های کشور طی کرده‌ام و سپس دوره های تخصصی پس از دکتری را در آلمان گذارنده و در بعضی از دانشگاه های آمریکا هم کار تحقیقی و تخصصی کرده‌ام، سال های متمادی به تدریس و تحقیق در دانشگاه تهران و سایر دانشگاه های معتبر مشغول هستم و مقالات متعددی در حوزه تخصصی، از من در مجلات علمی خارج و داخل چاپ شده است. 

من با کمک‌ سایر همکاران، هزاران وکیل و قاضی و حقوقدان، تربیت کرده و به جامعه تحویل داده ایم و قریب ۳ دهه است که در کسوت وکالت به دفاع از حقوق شهروندی، دستاوردهای حقوق بشری، آزادی بیان و آزادی قلم مشغول بوده و از تجربه کافی و قوی در نظام قانون گذاری و اجرایی برخوردار هستم.

* فرض کنید رقیب شما در انتخابات آقای رئیسی و آقای قالیباف است، آن موقع چقدر پیش بینی می کنید رای بیاورید؟

اظهار نظر خیلی زود است، اگر اصلاح طلبان بر روی فردی اجماع کرده و  از من حمایت کنند، به لحاظ توانایی های فردی و زمینه اجتماعی و سیاسی از عهده این اشخاص می توانم برآیم. آقای رئیسی  16میلیون رای آوردند و من بیشتر رای خواهم آورد و ایشان را شکست می دهم.  

* یعنی حداقل ۲۰ میلیون را می آورید؟

بله، البته فعلا که وضعیت فضای سیاسی کشور، میزان آرا و شرکت کنندگان معلوم نیست، اما، اگر دوستان اصلاح طلب از من حمایت کنند و خصوصا آرای خاکستری به صحنه بیایند، با توجه به آن که تازه قدم اول را شروع کرده ایم ولی استقبال خوبی شده است.

مردم بیشتر به سابقه کار افراد توجه می کنند. اینکه افراد برای خانواده و آشنایان و کسان خود در مقایسه با دیگران چه اندازه در مدت مسؤلیت خود تفاوت قائل شده و آن ها از موقعیت او بهره مند شده اند، درباره من به هیچوجه من صدق نمی کند. من در دوران نمایندگی مجلس ۸ سال یک پیکان را داشته‌ام و در پایان دو دوره نمایندگی، آن را برای اجاره کردن منزل فروخته‌ام. هیچ یک از اطرافیان و همکاران و دوستان من تا کنون از موقعیت من سوء استفاده نکرده‌اند و اگر هم می خواستند عملا امکان نداشت، شما این سبک زندگی را چه اندازه در بین مسئولان مشاهده می کنید؟.

پسر و ۲ فرزند دخترم در دانشگاه شاگرد خودم بوده‌اند؛ پسرم برای درس تخصصی که من ارائه می کردم؛ از دانشکده ما برای دانشگاه شهید بهشتی نامه گرفت تا در ترم تابستانی آن دروس را بگذراند که این شبهه که نمره او به خاطر موقعیت پدرش بوده پیش نیاید. افرادی که مرا می شناسند می دانند که در این ۴۰ سال چگونه با پاکدستی زندگی کرده ام.

متاسفانه دید نسل جوان به صنف روحانیت و مسئولان کشور چندان خوب نیست. خیلی مهم است که مردم، خصوصا جوانان بدانند یک نفر می خواهد در صحنه انتخابات وارد شود که با تصورات که آنها از روحانیت و مسولان دارند، تفاوت جدی دارد.

* آقای رهامی الان موضوعات مختلفی مطرح است، از مذاکره با آمریکا گرفته تا بحث های فرهنگی و فضای باز سیاسی که همه قول آن را می دهند ولی این اتفاق نمی افتد. برنامه شما برای این مباحث چیست؟

برخلاف دوستانی که از دفاع از آزادی، حقوق بشر و حقوق مردم دم می زنند، اما مشخص نیست که دیدگاه آنان چیست و در عمل چه اندازه پایبند وعده هایشان باشند؛ مرور اجمالی بیش از ۴۰ سال از زندگی سیاسی من نشان می دهد که همیشه برای دفاع از حقوق مردم در میدان بوده ام. مثلا وقتی روزنامه سلام بسته شد، تنها کسی بودم که با داشتن مسؤلیت ادارهٔ دانشگاه، وکالت از صدها نفر از دانشجویانی را که به تعطیلی روزنامه سلام اعتراض داشتند ولی با آنها برخورد شده بود و در کوی دانشگاه شدیدا آسیب دیده بودند بر عهده گرفتم و هزینه این حمایت را هم پرداختم. من ده ها پرونده از این نوع فعالیت در دفاع از روزنامه ها دارم و روزنامه خرداد آقای عبدالله نوری نمونه ای از آن ها است. البته این کارها را برای ریاست جمهوری نکرده‌ام چرا که بر اساس اعتقادم عمل کرده و نفع مالی هم برای من نداشته است. بنابراین همواره نشان داده ام که به آزادی بیان اعتقاد دارم، حرف هایم را گفته و انتقاد نیز کرده‌ام تا جایی که کاری از دستم برآمده دفاع کرد و هزینه‌اش را هم پرداخته ام.

عملکردم در دو دورهٔ مجلس هم نشان می دهد که در پارلمان جزء منتقدین جدی بعضی سیاست های اول انقلاب بوده ام. در مجامع بین المللی مختلف از جمله در کشورهایی مانند آمریکا، چین، آلمان و سوئد به صورت مکرر حضور یافته و دیدگاه ها خود را مطرح و مقاله های تخصصی در ارائه نظریات خود نوشته‌ام. مدتی هم در دانشگاه پورتلند ایالت اورگان آمریکا، دانشکده جرم شناسی دانشگاه پکن در چین به تدریس دوره های تخصصی پرداخته ام.

بنابراین کسی که به خواهد دیدگاه ها، سابقه تعهد و شجاعت من را ببیند؛ کافی است به خود کمی زحمت داده و با جستجو در فضای مجازی، صدها مطلب در خصوص دیدگاه های من در مورد حقوق شهروندی، حقوق بشر، اصلاح مجازات ها، حقوق زنان و توسعه متوازن، عدالت کمی و کیفی آموزشی، عدالت اقتصادی، و ضرورت اصلاح ساختار اداری کشور و امثال آن ها را ببیند.

ضمن اینکه دیدگاه های من مبنای شرعی داشته و به عنوان یک مجتهد حرف می زنم و آرای خود را بر اساس حجت شرعی ارائه می کنم. بنابراین، مردم می توانند به سابقه بیش از  ۴۰ سال فعالیت سیاسی و اجتماعی من مراجعه کرده و ببیند که همواره به صحبت هایی که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری مطرح می کنم، چه اندازه پایبند بوده و عمل کرده ام.

بر این باورم که به عنوان یک وکیل لازم نیست در دفترم بنشینم و مردم بیایند با من قرارداد ببندند، مثلا من پروندهایی از کودک آزاری و امثال آنر ا در سوابق کاری خود دارم و دفاع از کسانی را به عهده گرفته ام که نه زبان دفاع داشته‌اند و نه زبان تشکر. به طور مثال در گذشته، از طریق گزارش روزنامه ایران متوجه مورد کودک آزاری دختر بچه دو و نیم ساله شده‌ام که بر اثر شکنجه بیهوش شده و در بیمارستان کودکان بستری بود و وکالت این نوع پرونده ها را به عهده گرفته ام. 

من یک سیدمحمد خاتمی با نگاهی نوتر هستم/ رئیسی را شکست می دهم

این مطالب را به این دلیل توضیح می دهم که مردم برای تصمیم گیری اطلاعات بیشتری داشته باشند و بدانند که یک شخص در قامت وکیل دادگستری چگونه از حقوق شهروندی و مظلومیت افراد بی پناه دفاع می کند. 

در عین حال علاوه بر مطالعات مفصلی که در مورد نظام قضایی، دادگاه ها و زندان ها و وضعیت زندانیان، در ایران دارم. مطالعه میدانی بسیار تخصصی و پیشرفته در مورد زندان های آلمان، سوئد و آمریکا، با حضور در دادگاه ها و زندان های پنسیلوانیا و پورتلند آمریکا، استکهلم سوئد و فرایبورگ آلمان داشتم که چنین فرصت و امکانی تا کنون برای کمتر کسی فراهم گردیده است.

* شما برای این کارها نیاز به مجلس هم دارید و زمانی که مجلس با شما هماهنگ نباشد نمی توانید.. 

 من در زمانی که اختیار چندانی هم نداشته‌ام، روی حقوق جامعه، دفاع از مردم و موضوعاتی که بیان شد کار کرده و برای هر کدام راه حلی پیدا کرده ام. حال اگر به جایگاهی برسم، درباره این موارد وارد تعامل شده و راه را پیدا می کنم. تا کنون هم با مقامات و مراکز تصمیم گیری تعامل کلی داشته ام، با مراجع عظام در قم طرح موضوع کرده و خیلی از مسائل اساسی را هم به آنها و هم به رهبر انقلاب گفته ام. بنابراین، اگر رئیس جمهور شوم به طریق بهتری می توانم با آنها مذاکره و تعامل کنم.

راه حل ها را از طریق تعامل می توان پیدا کرد و این تعامل را آن زمانی که در حال حاضر که مسؤلیت ریاست جمهوری ندارم، انجام می دهم. دفتر من به عنوان مرکز بنیاد بین المللی صلح، مرکز چنین گفتمانی بوده است. در تهران با دوستان سیاسی و اجرایی،  در قم با مراجع جلساتی دارم و در سیستان و بلوچستان هم در گذشته با آقای مولوی عبد الحمید شیخ الاسلام اهل سنت جلسه ای در مورد همین مسائل داشته‌ام، در کردستان هم با دوستان کرد اهل سنت تعامل دارم. 

بنابراین یک بخشی از مسیر و  راه حل برای دفاع از حقوق جامعه، حقوق اقلیت ها، حقوق زنان تعامل با رهبری، مراجع تقلید، مجلس، قوه قضاییه و سایر مراکز تصمیم گیری است. اگر کسی اهل تعامل باشد، وقتی در جایگاهی محکمتر و قوی تری قرار می گیرد، این جایگاه قدرت تعامل او را به مراتب قوی تر می کند.

بخشی از راه حال ها هم به جدیت و مصمم بودن خود رییس جمهور، داشتن اراده قاطع در استیفای حقوق، اختیارات مربوط به رییس قوه مجریه ، و به عنوان بالاترین مقام رسمی کشور ، بعد از مقام معظم رهبری  است. قطعا اگر توفیق پیدا کرده   و در آن جایگاه قرار بگیرم، تمامی حقوق این جایگاه را با تمامی توان استیفا می کنم.

* آقای رهامی، اگر قرار باشد اصلاح طلبان برنده انتحابات باشند نیاز به مشارکت مردم دارند. یعنی اگر نرخ مشارکت بالا رود احتمال پیروزی اصلاح طلبان وجود دارد. آیا شما در این شرایط منتظر یک معجزه برای مشارکت مردم در انتخابات هستید یا چقدر روی «تکرار» خاتمی حساب می کنید؟ هرچند خودشان گفته اند که دیگر خیلی تاثیری ندارد.

من البته منکر معجزات الهی نیستم، اما در انتخابات معجزه رخ نمی دهد. اگر قرار بر رخ دادن معجزه در کارهای اجتماعی بود، باید آن زمان که مردم از کنار امام حسین پراکنده شده و به سمت عمر سعد رفتند، معجزه ای رخ می داد و خدا امام حسین را از دست عمر سعد را نجات می داد.

مردم کوفه یک زمان سمت امام حسین رفتند و زمانی دیگر پشت ایشان را خالی کرده و به سمت ابن زیاد رفته و امام حسین را به شهادت رساندند. وقایع جامعه بر اساس قواعد طبیعی پیش می رود. خداوند گردش عالم را بر اساس اسباب و علل بنا نهاده و به مردم هم حق انتخاب و اختیار داده است. بنابراین من به جای نشستن و انتظار کشیدن برای وقوع معجزه، تلاش خواهم کرد. به مثابه یک فعال جدی سیاسی، جلسات بسیاری با فعالان سیاسی داشته، تمام ایام هفته را کار کرده و به استان ها نیز سفر می کنم که نوعا رسانه ای نمی شود.

مانند انتخابات سال های ۹۲ و ۹۶ تلاش خواهیم کرد که مردم را برای حضور در انتخابات قانع کنیم. در انتخابات مجلس دهم در سال ۹۴، ریاست جمهوری و شورای شهر، به همراه همفکران و دوستان به حدود ۱۹ -۲۰ استان و شهرستان های مختلف سفر کردیم تا مردم را تشویق به حضور در پای صندوق های رای کنیم. لیست شورای شهر چهارم در دفتر من بسته شد و هیچ کدام از اعضای دفتر و یارآشناها را در لیست نگذاشتیم. در مجلس دهم هم خودم در آن لیست حضور نداشتم ولی بیشترین تلاش را برای اقناع مردم و حضور پای صندوق رای کردم.

در انتخابات اخیر هم که برخی از دوستان ما لیست ندادند، جزء معدود کسانی بودم که اطلاعیه داده و از لیستی که سرلیست آن آقای مجید انصاری بود، دفاع کردم. پشیمان هم نیستم.

من معتقد هستم یک کرسی هم در مجلس داشته باشیم یک کرسی است و نباید تریبون مجلس را از دست دهیم. فکر می کنم در انتخابات ریاست جمهوری خود رهبری هم این توجه را خواهند داشت، انتخابات ریاست جمهوری در واقع پیشانی و ویترین جمهوریت نظام است. رهبر انقلاب از خرداد ۷۶ تلاش کردند فضای رقابت آزاد در انتخابات را ایجاد کرده تا زمینه حضور اصلاح طلبان را فراهم شود.

بنابراین علی القاعده باید فضای رقابتی واقعی فراهم گردد. اگر چنین فضایی فراهم شود و کسی در چنین فضایی تبلیغ مناسبی داشته باشد و رسانه ها که در این فضای کرونایی خیلی مؤثر هستند، درست کار کنند، خیلی تاثیر گذار در حضور مردم خواهد بود.

* شما چقدر روی «تکرار» آقای خاتمی حساب کرده اید؟ ظاهرا از میرحسین موسوی هم دعوت شده تا یک فراخوانی برای انتخابات دهند.

هر کدام از این آقایان تاثیرگذاری خود را دارند اما ممکن است مانند انتخابات قبلی نباشد. در جامعه یک نوع نارضایتی عمومی هم به عملکرد دولت، عملکرد مجلس، شورای شهر و به عبارتی به کلیت نظام وجود دارد. این نارضایتی ها و عملی نشدن وعده ها تاثیر خود را خواهد گذاشت. خصوصا بعد از ماجراهایی که در آبان ۹۸ و قبل از آن در دی ماه ۹۶ اتفاق افتاد، مردم فکر می کنند که حکومت و اصلاح طلبان به آن ها توجه ندارند، یعنی نارضایتی ها  و ناامیدی که در جامعه وجود دارد؛ باعث می شود تا «تکرار» آقای خاتمی تاثیر سابق را نداشته باشد.

باید با نخبگان و توده مردم بیشتر صحبت کرد. نمی توان گفت اگر حضور پیدا کنند همه مشکلا حل خواهد شد اما با عدم حضورشان هم مشکلی حل نمی شود. ۲ تا ۳ ماه آینده فرصت باقی است و آقایان موسوی و خاتمی نیز می توانند تاثیر گذار باشند اما باید دید در نهایت چه تصمیمی خواهند گرفت.

* آقای رهامی، شما و آقای منتجب نیا یکسری دیدارها با رهبری داشتید، این دیدارها همچنان ادامه پیدا می کند؟ آیا نامه آقای خاتمی در راستای همان دیدارهای شما بود؟

ما از محتوای نامه جناب خاتمی اطلاعی نداریم زیرا اعلام نشد؛ اما چهارچوب آن بر همان صحبت هایی که از قبل باهم داشته‌ایم؛ می باشد. دیدگاه آقای خاتمی یک چهارچوب کلی دارد؛ ایشان مایل به تعامل با رهبری و حکومت هستند و بارها تاکید کردند که دیدار و تعامل با رهبری را ادامه داده و قطع نکنیم. ادامه دیدار ها با رهبری نیز به دلیل شرایط کرونا، با محدودیت مواجه شده ولی به صورت مکتوب این تعامل ادامه دارد.

در جلسه ای که با ایشان داشتیم، ما از ایشان درخواست دیدار و جلسات بیشتری داشتیم و رهبری در پاسخ فرمودند به دلیل محدودیت های موجود، اگر ملاقات ها زود فراهم نشد، مطالب را بنویسید، البته به دلیل نامه های زیادی که برای ایشان ارسال می شود؛ رهبری فرمودند برای آنکه فرصت خواندن داشته باشند، نامه ها خیلی طولانی نباشد. ایشان فرمودند که مطالب مهم ما را حتما می خوانند و به آن توجه می کند. ایشان نظرشان این بود که ارتباط ادامه پیدا کند و قطع نشود.

*مشخصا رابطه آقای خاتمی با رهبری مورد بحث قرار گرفت؟

در دیدار های ما در مورد مجموعه جریان صحبت شد و بحث جنبه شخصی نداشت.

*یعنی اصلا در مورد خاتمی صحبت نشد؟

ما کمتر به اشخاص پرداختیم. روی اشخاص که می رود بحث شخصی می شود، مجموعه جریان اصلاحات و کلیات روابط بیشتر مدنظر بوده است، طبیعی است اشخاص هم در این مجموعه قرار می گیرند..

*بالاخره آقای خاتمی و حصر میرحسین موسوی یکی از معضلات مهم اصلاح طلبان بود.

درباره موضوع رفع حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و خانم رهنورد علاوه بر صحبت با رهبر انقلاب، با برخی  از مراجع تقلید قم، همچنین با بعضی از مشاوران رهبری و مقامات قضایی در چند مرحله صحبت کرده‌ایم. ما از ارتباط کم خود با رهبر انقلاب و اینکه مسائل و دیدگاه های ما غیر مستقیم و به وسیله دیگران به گوش ایشان می رسد گلایه کردیم و گفتیم دوست داریم حرف هایمان با قرائت و به وسیله خودمان به گوش ایشان برسد. رهبری هم موافقت کردند که همین روش ادامه پیدا کند و اگر دیدار ما با ایشان به تاخیر اقتاد؛ برایشان نامه بنویسیم.

* فکر می کنید این رایزنی ها با رهبرانقلاب و نامه آقای خاتمی می تواند راه گشا باشد؟

بله، قطعا در آینده هم تاثیر دارد؛ اما راه گشا به این مفهوم که همه معضلات را حل کند، نبوده و باید تعامل و رایزنی ادامه پیدا کند.

* یعنی می تواند مجوزی برای تایید صلاحیت اصلاح طلبان باشد.

ما در صحبت هایمان با رهبر انقلاب، نمی گوییم که شما دستور بفرمایید تا ما تایید صلاحیت شویم. بیشتر به تحلیل اوضاع و مسائل کلان کشور می پردازیم. نامه ای که اعلام شد ۳۷ صفحه است قطعا تحلیلی از اوضاع و شرایط جامعه، تحلیل دیدگاه ما راجع به روابط خارجی و سیاستهای کلان اداره جامعه است. به طور مثال، یکی از اصول انقلاب، استقلال است و هرگاه صحبت از داشتن روابط صحیح سیاسی را با دنیا مطرح می شود، عده ای می گویند پس شعار های انقلاب چه می شود؟

در حال حاضر، کسی نمی گوید که چین یا هندوستان کشوری وابسته به آمریکا است، استقلال چین و هندوستان حفظ شده و در عین حال مشکلات‌شان نیز با در پیش گرفتن روابط صحیح با دنیا تا حدی حل شده است. ما تلاش خود را برای انتقال دیدگاه های خود، در مسائل کلان کشور به مسئولان سطح اول نظام به کار گرفته‌ایم تا در تصمیم گیری ها مدنظر قرار گیرد.

* آقای رهامی اگر تایید صلاحیت شوید شما یک کاندیدا شبیه میرسلیم، غرضی یا هاشمی طبا هستید یا شبیه آقای روحانی و جهانگیری؟

قطعا مثل آنها نمی شوم. اگر تایید صلاحیت شوم، یک روحانی با حرف های جدیدتر یا یک خاتمی با یک نگاه نوتر در مسائل حقوقی و اجتماعی هستم. یک خاتمی که در عین حال تکنوکرات است، در دانشگاه های داخل و خارج کشور سالها کار کرده، یک وکیل مدافع حرفه ای حقوق شهروندی و مدافع آزادی های اساسی مردم با سابقه بیش از ۳۰ سال در داخل و خارج از کشور هستم. شاید خیلی از افراد این سوابق را نداشته باشند.

 * آقای رهامی! در این دوره از انتخابات، بحث ورود و کاندیداتوری نظامیان در انتخابات مطرح است. نظر شما درباره ورود نظامی ها به انتخابات چیست؟ اوایل انقلاب، برای ورود نظامی ها و روحانی ها منعی وجود داشت. اگر الان نظامی ها بگویند روحانیون نباید وارد انتخابات شوند، شما چه جوابی دارید؟

یک زمانی فعالیت سیاسی انجام می دهیم و یک کسی فعال سیاسی است. به طور مثال، فردی نظامی که از شغل خود بیرون آمده و در حال حاضر یک فعال سیاسی است. در این بحثی نیست؛ اما، دولت نظامی با پیشانی رئیس جمهور که پیشانی جمهوریت است؛ در هیچ یک از کشورهای منطقه موفق نبوده است.

 سیاست حوزه چانه زنی، حوزه لابی کردن و حوزه روش های متعادل است. در دولت آقای احمدی نژاد، تا حدی دولت نظامی را امتحان کرده و متوجه شدیم که آنان خیلی به قوانین پایند نبوده و ممکلت را بهم می زنند. اگر به کشورهای دیگری مانند ترکیه و پاکستان، چه در دوره نظامی ها و چه در دوره غیرنظامی ها نگاه کنید؛ زمانی که ژنرال ها برای اداره کشور روی کار آمدند؛ در گفتگو با دنیا موفق عمل نکردند.

ممکن است نظامیان بگویند پس روحانیت چه؟، روحانیون همانند نظامیان نیز تشکیلات منسجم اداری سازمانی ندارند در حالی که نیروهای مسلح یک سازمان است. من استاد دانشگاه بوده و به دلیل تحصیل در حوزه، مرسوم به پوشیدن لباس روحانیت هستم. این موضوع به صنف من مربوط نبوده و تعهدات صنفی خاصی ندارم. این لباس تحصیل من است نه لباس شغلی‌ام و از  قِبَل آن هم پول در نمی آورم.

مانند پزشکان که لباس پزشکی می پوشند؛ لباس روحانیت نیز علی‌القاعده باید برای مسجد و منبر استفاده شود؛ زیرا برای آن فعالیت تعریف شده است. اما گاهی آن را بیرون پوشیده و این در مقایسه با زمان های نظامی، قیاس مع الفارق است.

*با این تفاسیر، موافق ورود نظامی ها هستید یا نه؟

ورود نظامیان به انتخابات، هم به حیطه کاری آنان و هم به فضای رقابت آسیب می زند. نهادهایی مانند شورای نگهبان، قوه قضاییه و نیروهای مسلح یک نهاد اجماعی و برای همه ملت هستند. اگر این نهادها وارد رقابت های سیاسی شوند، بیشتر به خودشان آسیب می زنند. سپاه، بسیج و نیروهای مسلح زمانی که وارد درگیری های سیاسی شوند، مردم را به اساس انتخابات بدبین می کنند.

در کشورهای که دولت آنان نظامی بوده است، از پشتیبانی مردم بی بهره بوده و ضعیف بودن دولت باعث آسیب های جدی اقتصادی و … شده است. در ترکیه، حاکمیت مداوم ژنرال‌ها، این کشور را به ورشکستگی رسانده و پول‌شان به بی ارزشترین پول دنیا تبدیل کردند؛ زیرا نه زبان تعامل با دنیا را بلند بودند و نه زبان گفتمان با مردم را. ژنرال های ترکیه در فکر حل کردن مشکلات با حالت پادگانی بودند اما جامعه پادگان نیست.

در حال حاضر، جامعه، از محدودیت هایی که دولت ها و حکومت ها ایجاد می کنند؛ به حد کافی رنج می برند. اگر قرار بر این باشد که یک فرد با ژست نظامی بنشیند و روش های پادگانی را در بحث‌های اقناعی و تعامل با جامعه داشته باشد؛ همین میزان آزادی مردم محدودتر شده و در تنگنای بیشتری قرار می گیرند.

* شما اشاره کردید که اگر کاندیداها برنامه داشته و به مردم امید دهند، آن ها پای صندوق های رای می آیند. با توجه به اینکه مردم خیلی به لحاظ اقتصادی در فشار هستند و تمام دغدغه شان مشکلات معیشتی است، برنامه شما برای حل مشکلات اقتصادی مردم چیست؟

از نظر من بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی ضعف تعلیم، تربیت و ضعف مدیریت است نه ضعف منابع. اولویت مهم من تعلیم، تربیت و اداره کردن کشور به صورت قانونی است و سپس اصلاح روابط خارجی و دیپلماسی است.

نمی توان دور کشور حصار و دیوار کشید و بدون تعامل جهانی مشکلات را به تنهایی حل کرد. برای بهبود اوضاع اقتصادی، تلاش خود را می کنم تا یک گشایش سیاسی داشته و مانند چین، هندوستان، ژاپن، ویتنام و مالزی با دنیا ارتباط صحیح برقرار کنیم. ژاپن با توجه به بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، بدترین نوع جنگ را با آمریکا داشت؛ ولی جنگ قواعد خود را و صلح هم قواعد خودش را دارد.

نمی توان کشور را در دوران صلح با قواعد جنگ اداره کرد و این بزرگترین ایراد کشور ما است که دوران صلح را با قواعد جنگ اداره می کنیم. اینکه ما بزرگترین دشمن آمریکا هستیم و بخواهیم رابطه مان را با همه دنیا قطع کنیم چه مزیتی محسوب می شود.

متاسفانه ما دور کشور یک حصار کشیده ایم، به نحوی که به کره جنوبی یا هندوستان و چین نفت می فروشیم، ولی نمی توانیم پول خود را بگیریم. عراقی که همسایه و دوست ما است اما بدهی ها خود را از خرید گاز و برق ایران پرداخت نمی کند. به جای آن که کشورهای منطقه را علیه اسرائیل بسیج کنیم، با عربستان و مصری که باید از نزدیکترین دوستان ما باشند، قطع ارتباط کرده و علیه یکدیگر اقدامات منفی انجام می دهیم. این مسائل باید حل شود.

از سوی دیگر، در داخل کشور نیز بخش زیادی از منابع، به دلیل عدم کنترل و حسابرسی که در منابع درآمد و هزینه کشور وجود دارد، به هرز می رود. مولانا مثال معروفی دارد که می گوید: اگر می خواهی گندم انبار کنی اول سوراخ موش را بگیر؛ چون موش ها دارند گندم ها را از انبار خارج می کنند. 

رقم های میلیاردی از بدنه دولت و نظام به صورت اختلاس، عناوین مختلف و هزاران فرمول تحت عنوان دور زدن تحریم خارج می شود و کشور را روز به روز فقیرتر می کند. یکی دیگر از مشکلات عظیم کشور این است که  برخی از استان ها، از امکانات محروم هستند و به همین دلیل  برای یک لقمه نان به شهرهای کرج، تهران و قم مهاجرت می کنند. جمعیت قم ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر بود اما الآن یک میلیون و چهارصد هزار نفر جمعیت دارد. ما به جای آنکه امکانات مثلا آذربایجان، کردستان و سیستان و بلوچستان را بیشتر کنیم؛ آن ها را رها کرده ایم. درحالی که اگر توسعه متوازن باشد، عدالت برقرار می شود. باید مدرسه ی فول امکاناتی را که در تهران ساخته‌ایم؛ در سیستان نیز بسازیم. متاسفانه مدارسی که در شهرستان وجود دارد از لحاظ محتوا و کیفیت آموزشی به نسبت تهران ضعیف تر بوده و این نشان می دهد که عدالت کیفی برقرار نشده است. 

همچنین باید راهی برای ورود سرمایه گذاران خارجی به کشور پیدا کرد. ما باید با کشورهای صنعتی دسته اول جهان ارتباط داشته باشیم و صنعت کشور را پا به پای آنان رو به جلو ببریم. ما در حال حاضر آهن و معدن داریم اما پا به پای دنیا حرکت نکرده و به دلیل ضعف علم و نیروی انسانی، خروجی تولیدمان پراید می شود. در خارج با همین منابع بنز و پورشه تولید می کنند. هر سال نزدیک به ۳۰ درصد از فروش اتومبیل بنز به پژوهش و بهتر شدن کیفیت آن اختصاص پیدا می کند و نتیجه اش را هرسال می توان در خودروی جدیدی که تولید می شود دید.

هیچ کدام از تولیدات ما در دنیا قابل رقابت با کالای صنعتی مدرن نیستند. مثلا کره جنوبی  یک سال پس از ایران شروع به ساخت اتومبیل کرد اما در حال حاظر در بسیاری از خیابان های آمریکایی و سایر کشورهای صنعتی غرب ماشین های کره ای را می توان دید. ما باید جنسی را ارائه کنیم که قابلیت رقابت در بازارهای جهانی را داشته باشد و این به سیاست های حاکم و مدیریت علمی در کشور باز می گردد. اگر این فرصت در اختیار من قرار گیرد اقتصاد را درست کرده و قطعا مردم را از وضعیت فلاکت بار فعلی نجات می دهم.

* آقای رهامی! به نظر شما چه کسانی مخالف مشارکت حداکثری هستند؟

کسانی که به موفقیت و ادامه کار جمهوری اسلامی راضی نیستند؛ همواره سعی کردند تا مردم را به عدم حضور در پای صندوق های رای تشویق کنند. این نداها بیشتر از سوی منافقان، سلطنت طلبان و از رسانه های منتسب به آنان و نیز دیگرانی که با بقا و دوام جمهوری اسلامی موافق نیستند، شنیده می شود. در داخل نیز مخالفان دولت، منتقدان رفتار و سیاست های کلان حکومت، مردم را به تحریم انتخابات تحریک می کنند.

وقتی آزادی های مردم محدود می شود یا برخورد هایی که با زنان، دانشجویان یا مطبوعات می شود؛ یا اختلاس ها و حیف و میل هایی  که صورت می گیرد؛  مخالفان داخلی وقتی این امور را می بینند؛ فرصت بیشتری پیدا می کنند و به نارضایتی‌ها دامن زده و مخالفت خود را بیشتر و علنی تر می کنند.

منتقدان حکومت می گویند شرکت در انتخابات به نوعی تایید اعمال نظام است. خارجی ها با سوء نیت مردم را تشویق به تحریم انتخابات و لااقل گوشه نشینی و انفعال می کنند و در داخل هم گاهی  با حسن نیت ظاهری، بر این باورند که با شرکت نکردن در انتخابات و با مبارزه منفی، حکومت مجبور به اصلاح، تغییر سیاست و روش های خود شده و به فکر حل مشکلات مرم می‌افتد.

پس از رد صلاحیت گسترده‌ای که شورای نگهبان در انتخابات مجلس یازدهم انجام داد؛ برخی از ردصلاحیت شدگان به احزاب خود می گفتند برای حفظ حرمت کسانی که رد صلاحیت شده اند، دیگر نباید لیست انتخاباتی ارائه کرد و مردم را به رای دادن تشویق نکنند؛ زیرا حضور در پای صندوق های رای همراهی با افراد و نهادهایی است که به ما ظلم کردند. در گذشته این نوع تفکر محدود تر بود اما الآن در سطح وسیعی از جامعه چنین نگاهی جا افتاده است.

* فکر می کنید رفتار شورای نگهبان در این دوره چگونه است و چقدر می تواند در مشارکت نقش داشته باشد؟

شورای نگهبان در تایید و رد صلاحیت های انتخابات ریاست جمهوری، اختیار تام ندارد و تابع سیاست کلی نظام است.

* یعنی رد صلاحیت های مجلس هم تابع سیاست های کلی بود؟

خیر، به نظر می رسد در انتخابات مجلس دست شورای نگهبان بازتر بوده باشد و سیاست های کلی کمتر دخالتی داشته باشد. اگر  مثلا ۲ تا ۳ نفر از افراد موسوم به جناح اصولگرا و محافظه کاران و ۲ تا ۳ از اصلاح طلبانی که زمینه رای دارند تایید نهایی شوند؛ احتمال این که جامعه برای مشارکت تحرکی نشان دهد و حداقلی از رقابت حفظ شود، وجود دارد. شورای نگهبان تا یک جایی خوب عمل می کند ولی گاهی یک طرف را به کلی قلع و قمع می کند. ما در سال های ۷۶، ۸۰ و ۸۴ به همین صورت آمدیم و نظام همواره سعی کرده تا ظاهر یک رقابت سیاسی در کشور حفظ شود.

*یعنی حکم حکومتی ممکن است این دوره هم باشد؟

حکم حکومتی نیست، یعنی اگر صحیح عمل شود، لازم نیست حکم  حکومتی باشد.

* یعنی اصلاح طلبان مثل سال ۹۲ با رهبر انقلاب رایزنی می کنید؟

ما قبلا رایزنی هایی  با رهبری داشته‌ایم و الان هم این رایزنی ها تا حدی ادامه دارد. ممکن است خود ایشان فضا را ایجاد کنند، چون فعلا فضای سیاسی خیلی سرد است. من فکر می کنم خودشان به نحوی مناسب باید ورود کنند .

* شما قبلا با شورای نگهبان رایزنی داشتید، آیا برای این انتخابات هم آن رایزنی ها را دارید؟

در گذشته یک کمیته تحت عنوان کمیته تعامل و رایزنی با شورای نگهبان، سایر نهادها و اشخاص مؤثر در انتخابات داشتیم که مسئولیت کمیته مزبور بنده بود. در واقع بعد از ماجرای سال ۸۸، برای صحبت و تعامل با ارکان حکومت از جمله شورای نگهبان اقداماتی را شروع کرده‌ام. به طور مثال، ۳ تا ۴ ساعت وقت گذاشته و با بعضی از فقهای شورای نگهبان در منزلشان در قم دیدار می کردم که این ارتباط بیشتر به آشنایی قبلی‌مان باز می‌گشت. با آیت الله یزدی و آیت الله مؤمن یا بعضی از مشاوران رهبری مثل آقای ناطق نوری، آقای قمی و … این ارتباطات را داشته و خیلی به انتخابات شورای چهارم، مجلس و ریاست جمهوری کمک کرده و برای ترمیم آن شکافی که ایجاد شده بود، موثر واقع شد. سپس یک جلسه طولانی با رهبر انقلاب برگزار شد. 

من یک سیدمحمد خاتمی با نگاهی نوتر هستم/ رئیسی را شکست می دهم

هنوز هم این رایزنی ها ادامه دارد ولی  به صورت رسمی و رسانه ای نیست. من هیچ وقت رابطه‌ام را قطع نکرده و مشی خودم را داشتم. مثلا همان قدر که با دوستان اصلاح طلب به بحث می نشینیم، اگر فرصتی باشد با دوستان اصولگرا، که مردم بر این باورند باید شکاف و دیواری بین ما باشد، هم ارتباط دارم.

من به دیوارهای مصنوعی که به لحاظ سیاسی بین ما کشیده می شود اعتقادی ندارم. معتقدم که هرکسی دیدگاه خودش را دارد و زمانی که با این دوستان صحبت می کنم، نقاط مشترک زیادی بین‌مان پیدا می شود. همچنان که نقاط مشترک فراوانی با برادران اهل سنت یا مسیحیان داریم. همچنین نقاط مشترک فراوان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بین مردم ایران و مردم کشورهای مصر، عربستان و امثال آنها داریم.

این فضا را خودمان ساخته ایم. ما یک دیواری دور خود کشیده و تصور می کنیم که اصلاح طلبان باید با خودشان بنشینند و رقیب درصدد حذف مطلق ماست. البته رقیب هم همچین فکری می کند. حفظ اساس نظام، حفظ مملکت و مسائل مملکت، از نقاط مشترک بین اصلاح طلبان و اصولگرایان است و اختلاف نظر هم که طبیعی است داشته باشند.

* الان شما می گویید ما مرتب این ارتباطات را داشتم. ارتباطات و رایزنی هایی که با شورای نگهبان بوده که آخرش به انتخابات ۹۸ رسید و بیش از ۷۰ نماینده ای که رد صلاحیت شدند…

تایید صلاحیت ها معادله یک مجهولی نیست که یک عامل داشته باشد. یک بخش از علت رد صلاحیت ها در سال ۹۸ پاسخ به لیست قبلی بود، گفتند زدی ضربه ای، ضربه ای نوش کن. در سال ۹۴ لیست ما در تهران هم برای مجلس دهم و هم مجلس خبرگان، یکدست برنده شد و باقی لیست ها به کلی حذف شد. در شورای پنجم نیز همین طور شد؛ طرف مقابل هم در انتخابات ۹۸ به نحوی جبران کرد؛ منتهی نه از طریق صندوق های رای، بلکه با محروم ساختن بخشی از جریان اصلاحات از امکان رقابت انتخاباتی.

من در ذهنم این بود که برای لیست مجلس دهم، چند نفر از افرادی مانند آقایان ابوترابی فرد و توکلی را در لیست خود داشته باشیم که احساس شکست مطلق  و حذف کلی برای جریان رقیب ایجاد نشود و با آن ها جلساتی هم داشتیم که چند نفر معرفی کنند، ولی دوستان گفتند ما اکثریت هستیم و دموکراسی یعنی حاکمیت اکثریت!

قاعده تعامل این است که زمانی که مردم از شما استقبال می کنند، به حذف مطلق رقیب فکر نکرده و قدری هم به آنان میدان بدهید تا دفعه ی بعد هم رقیب از ابزارهای مختلف برای حذف کامل شما استفاده نکند. به عبارت دیگر این که ما در اکثریت هستیم تمامی امور را باید مطابق میل خود اداره کنیم ، دیدگاه سیاسی کاملی نیست، در یک جامعه توسعه یافته سیاسی، مسئله حفظ جایگاه و موقعیت جریان اقلیت هم بسیار مهم است. این دیدگاه من مبتنی بر تجربه بیش از ۴۰ سال سیاست ورزی است؛ اما متاسفانه هرکسی که از ما انتقاد می کند را کنار می گذاریم و این هم در اصلاح طلبان و هم در اصولگرایان وجود دارد.

مثلا روش خانم مرکل در آلمان مبنی بر تعامل با جریانی اقلیت و استفاده از همکاری رقبای خود، روش خوبی است. این حرفا ها را برای لیست تهران گفتیم اما انتقادات زیادی از این روش شد.  به فرض در شورای چهارم، بعد از این که آقای محسن  هاشمی برای شهردار شدن رأی نیاورد، می توانستیم روی افراد معتدل تری رای گیری کنیم؛ چند نفر از اصولگرایان هم با این نظر موافق بودند و می گفتند که به آقای قالیباف رای نخواهیم داد اما برخی از دوستان ما هر دو پای خود را در یک کفش کرده و می گفتند که یا آقای هاشمی یا هیچکس.

تعامل و همکاری با رقیب برای اهداف مشترک قاعده کار سیاسی است ،این امور مثل نماز نیست که وحی منزل باشد و اگر اینطوری نباشد باطل می شود. مسائل سیاسی همه جای دنیا به همین شیوه ادراه می شود. در واقع دموکراسی به این معنی نیست که وقتی اکثریت میدان پیدا کرد؛ هرکاری را که خواست انجام دهد. آن جناحی که در میدان بازی اقلیت شده، حقش چقدر تضمین می شود و در اداره امور کشور، چقدر مشارکت می کند؟ در آمریکا که به صورت فدرالی اداره می شود، یک ایالتی ۱۰ میلیون جمعیت دارد و ایالتی دیگر پانصد هزار جمعیت دارد اما هر دو ایالت ۲ نماینده در سنا دارند. یعنی می گویند ما باید حقوق اقلیت را هم تضمین کنیم. من بارها به دولت آقای روحانی گفتم که اگر شما می خواهید دولت‌تان نماد دموکراسی باشید؛ حتما جایگاهی برای برادارن اهل سنت و زنان در کابینه تعریف کنید، چون ما اکثریت و شیعه هستیم؛ چرا آنها در حد وزارت و استانداری نباید جایگاهی داشته باشند، این روش نه دموکراسی است و نه تعامل.

* شما می گویید که نقطه مشترکمان زیاد است و این کارها را با هم بکنیم، خب این همان تعبیر مردم می شود که «سر و ته یک کرباس» هستند.

سر و ته نیست، یک کرباس هم نیست. دیدگاه های مختلف در اداره کشور باید دخالت داده شوند. جریان چپ، که عنوان اصلاح طلب را یدک می کشند قائل به نوعی سوسیالیسم اقتصادی هستند،  قائل به تعامل با دنیا، برقرای روابط سیاسی صحیح و توأم با عزت و استقلال با تمامی کشورها هستند. در مقابل محافظه کاران به نوعی لیبرالیسم اقتصادی و حاکمیت بازار اعتقاد دارند. یعنی دو دیدگاه در بسیاری از سیاست های کلان وجود دارد.

فرض کنید، برای تقسیم زمین ها لایحه را بردیم و زمین های بزرگ را تقسیم کردیم، مثلا مسؤلیت استان زنجان با من بود، آن ها این تفکر را قبول ندارند، ما چگونه می توانیم در این دیدگاه های سیاسی و اقتصادی به هم نزدیک شویم که به یک حد تعادلی برسیم؟

جریان راست، قائل به اقتصاد بازار هستند و اقتصاد بازار هم مبتنی بر واردات است. خیلی به تولید توجه ندارند چون سود در واردات است، دیدگاه های ما بیشتر به تولید داخل و حذف واسطه ها است، حذف واسطه ها یعنی حذف بازار، مگر کار بازار غیر از این است که جنس بخرد و روی آن بکشد و آن را بفروشد؟

بنابراین اینطور نیست که سر و ته یک کرباس باشیم، اگر میدان باز شود، زمانی در مورد مانیفست اصلاحات بحث کرده و گفتیم مانیفست اصلاحات تدوین و اعلام شود. به طور مثال، ما قبلا مخالف مدرسه های غیرانتفاعی بودیم و جریان راست دفاع از آن کرد، الان جریان چپ دفاع می کند که مدارس غیرانتفاعی باشد و آنها مخالف هستند. ما فکر می کنیم بخشی از آموزش و پرورش را باید به مردم واگذار کرده و بقیه  بودجه را به مناطقی که توان سرمایه گذاری ندارند؛ ببریم.

این دیدگاه های اقتصادی مبتنی بر یک ایده آل هایی است. توزیع عادلانه امکانات می گوید که نباید مدارس غیر انتفاعی باشد زیرا معلم های خوب به آنجا می روند. ما می گوییم اگر شما نمی توانید برای همه مردم مدرسه بسازید ۲۰ درصد مدیریت را به مردم سپرده و ۸۰ درصد باقی را در شهرها و مناطق دیگر سرمایه گذاری کنید. باید بیشتر از قبل مشارکت عمومی و مشارکت همگانی مردم را در اداره کشور به عنوان یک اصل اجتماعی در همه حوزه ها داشته باشیم. دولت باید حداقل دخالت ها را در زندگی مردم داشته باشد، دولت باید کوچک باشد و مردم بیشتر مدیریت کشور را به عهده گیرد.

در حوزه اقتصاد کارخانجات را به رقابت آزاد واگذار کند و به جای تولید ماشین های بی کیفیت پراید و تحمیل ضرر و خسارت به مردم، اجازه تولید را به مردم بدهیم. حتی در اداره زندان ها قوه قضاییه می تواند به شرکت ها و بخش های خصوص کمک بگیرد تا با پرداخت سرانه، افراد را تربیت و اصلاح شده به ما تحویل دهند و در این صورت ما هم به آنان امتیازاتی می دهیم.

در کمیسیون بودجه در مجلس اول و دوم مخالف این دیدگاه بودم اما در حال حاضر فکر می کنم باید مردم را در امور کشور بیشتر مشارکت داده و دولت را کوچک کنیم. ۸۰ الی ۹۰ درصد بودجه مملکت بودجه جاری دولت است، یعنی هر روز دولت بزرگ تر شده و دستگاه های موازی بیشتری درست شده است؛ لزومی ندارد حکومت مثلا در امور حوزه و تربیت طلاب در دخالت کندیا مثلا پلیس به امور حجاب و پوشش زنان ورود کند.

باید بعضی از حوزه ها را به مردم واگذار کنیم. یعنی دولت باید حداقل دخالت را در زندگی مردم داشته باشد و بقیه اداره امور را به عهده مردم بگذاریم. ما به عنوان حکومت باید متولی اداره امنیت کشور، مردم ، حفظ حدود و ثغور کشور و تعیین سیاست های کلان اداره کشور باشیم، چون امنیت را نمی شود واگذار کرد. امنیت، قضاوت، ارتش و نیروهای مسلح باید وابسته به حکومت باشد.

* این مقداری تفکر آنارشیسمی نیست؟ اگر مردم بخواهند خودشان، خودشان را اداره کنند یک هرج و مرجی پیش می آید؟

این همان نگرانی است که گفته می شود. ما به مردم اعتماد نکرده‌ایم و نتیجه این بی اعتمادی باعث دخالت ما در اس‌ام‌اس های مردم می شود یا می گوییم چرا در صفحه ی اینستاگرام خود فلان مطلب را نوشته‌اید. برخی خود را قیم و ولی مردم می دانند و بر این باورند که مردم هنوز رشید نیستند، پس حکومت باید در همه مسائل آن ها دخالت کند. کسی که در اوضاع سیاسی و اجتماعی دنیا مطالعه نکرده باشد، خود چنین فکری دارد.

در ترکیه، دولت برای پول برق و آب به درب خانه ها نمی آید. دولت برق را به شهرداری که غیردولتی بوده و با رای مردم روی کار آمده؛ می فروشد و مردم نیز برق را بنابر آنچه شهرداری نرخ گذاری کرده می گیرند. ادراه پلیس و امنیت شهر هم با شهرداری است. به طور مثال در انتخابات اخیر لندن، یک آقای پاکستانی مسلمان خوب کار کرده بود و شهردار لندن شد.  درآنجا شهردار اختیاراتش کمتر از نخست وزیر در اداره شهر نیست. باید به مردم اعتماد کنیم و در صورت لازم، با روش های ارشادی به آن ها کمک کنیم. اگر خانمی در ماشین روسری‌اش افتاد، نباید پلیس ورود کند و با ارسال پیامک به او استرس وارد کند.

دخالت حکومت در زوایای زندگی مردم هیچ موقع جواب صحیح نداده است. بنابراین من در این حوزه ها بیشتر به دخالت حداقلی و میدان دادن به حضور و مشارکت مردم معتقد هستم. ما باید به رشد یافتگی و تشخیص مردم باید احترام بگذاریم، مسائل اعتقادی و فکری با توسعه مطالعه، چاپ کتاب روش های تضارب آراء و عقاید حاصل می شود و دخالت حکومت نه تنها در این امور نتیجه مطلوب نمی دهد، بلکه گاهی نتیجه عکس می دهد.

* مقداری خوش بینانه فکر نمی کنید؟ اگر مردم بخواهند پای رای بیایند این تفکر را تفکری شعار گونه نمی بینند؟ یعنی به توجه به اینکه الان تمام توجه مردم، به مشکلات معیشتی است فکر می کنید این مشکلات معیشتی اجازه می دهد به چنین برنامه هایی توجه کنند؟

ما مردم را در گوشه رینگ گیر انداخته ایم و زندگیشان را به روزی انداخته ایم که بیشتر به فکر نان شب‌شان هستند تا حوزه های اجتماعی. اگر مردم ایران به عنوان مردمی با سابقه فرهنگ بالا قبول داشته باشیم، آن ها به مسائل اجتماعی خود، آزادی ها و رفاهشان به همان اندازه توجه می کنند که سفره نان‌شان فکر می کنند. دیگر زمانی که دختر یا همسرشان بیرون می روند، شب با چشمانی گریان باز نمی گردند.

شعار آقای خاتمی، توسعه سیاسی و جامعه مدنی بود و با تلاش برای آن، اوضاع اقتصادی هم درست شد. مشکل قفل شدن اقتصاد لزوما در خود حوزه اقتصاد نیست و بخشی هم به مشکلات سایر حوزه ها بر می گردد و باید آن حوزه ها را هم درست کرد. اقتصاد تابع و معلول این روابط سیاسی و اجتماعی جامعه است. ما با ترساندن مردم از آمریکا و غرب، آن ها و زندگی شان را در شعارهایمان محصور و قفل کرده ایم.

مردم نمی توانند پول نفتی که روی آن نشسته اند را به دست آورند. این شعار نیست که من بگویم اگر رئیس جمهور شوم، این مشکلات را حل کرده و پول شما را به کشور بر می گردانم تا خودتان خرج کنید. چرا باید پول ما در چین ، هندوستان و کره و عراق بلوکه شود؟ به جای اینکه ما به اقتصاد بازار توجه کرده و ازشرکت های بزرگ واردات داشته باشیم، جنس های بنجل چینی وارد کشور شده و سودش هم به جیب واردکنندگان می رود. باید به مردم اجازه داد تا خودشان تولید کنند و از تولید ملی حمایت کرد. ما باید برای سرمایه گذار خارجی امنیت ایجاد کنیم و به آنان تضمین دهیم که در ایران سرمایه گذاری کند مانند همان کاری که چینی ها کردند.

مدل پیشنهادی بنده در ایران مدل کار چینی ها و کره‌ای ها است، روش ماهاتیر محمد در مالزی است. چینی ها از سرمایه گذاران خارجی دعوت کردند و بازگشت سرمایه و سود آن را تضمین کردند تا با سرمایه گذاری آنان اقتصادشان جان بگیرد و در حال حاضر خودشان در حال تبدیل شدن به اقتصاد اول دنیا هستند. کشور ما کشوری ۴ فصل بوده و در تمام فصول قابلیت تولید و کار دارد. نفت، گاز، منابع و معادن بسیاری داریم.

به عنوان مثال ترکیه سالانه میلیاردها دلار فقط از طریق توریسم زیارتی آرامگاه مولانا در قونیه و مساجد قدیمی استانبول درآمد دارد. ما باید اعتماد به نفس داشته و با ایجاد یک فضای اجتماعی مناسب میلیون ها نفر از اروپا ،آسیا و آمریکا توریست داشته باشیم ، به نظر من قویا باید از صعنت توریسم حمایت کرد. آثار باستانی ایران ۱۰ ها برابر امثال کشور ترکیه است. زمانی که صنعت توریست فعال شود؛ قطعا هزاران صنعت در کنار آن فعال می شود بدون آن که احتیاجی به دلار نفتی داشته باشیم. این سیاست های بسته حاکم بر کشور است که صنعت توریست، روابط خارجی، سرمایه گذاری در ایران را فلج کرده و در نتیجه مردم احساس می کنند پول و حقوقشان کفاف زندگیشان را نمی دهد و هر روز با افت بیشتر ارزش پول ملی و بیکاری بیشتر مواجه می شوند.

* آقای رهامی! شما یکی از منتقدین شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان بودید. چه قدر با نهاد اجماع ساز موافق هستید و  آیا حضور بهزاد نبوی می تواند مؤثر باشد؟

 با این هدف که روش مناسبی برای به اجماع رسیدن و کاهش اختلافات داشته باشیم، موافق بوده و از آن حمایت می کنم. در شورای سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح طلبان عضو بودم و عضو هیأت رئیسه و رئیس کمیته تعامل و رایزنی شورای مذکور را بر عهده داشته‌ام. نقد من یک نقد درون سازمانی بوده و به معنی عدم همکاری من نیست.

به نظر من هر روشی که منجر به کاهش نقش احزاب و به حاشیه رفتن آنها منجر شود؛ در بلند مدت به ضرر دموکراسی و مردم سالاری تمام می شود و این یک تجربه جهانی است. ما باید به سمتی رویم که در انتخابات؛ احزاب حرف ۰ تا ۱۰۰ را بزنند، لیست تهیه کنند، با شورای نگهبان چانه زنی کنند، تایید صلاحیت کاندیداهای حزبی با خود احزاب باشد و اگر عضوی خلاف کرد، حزب ضامن است و آبرویش می رود، برنامه ها را حزب تهیه کند.

در همه دنیا که دموکراسی و حاکمیت مردم ، به معنی واقعی وجود دارد، احزاب کشور را اداره می کند. زمانی هم که برنامه یک حزبی که اداره کشور را بدست دارد، نتیجه نداد و مردم از آن انتقاد کردند، حزب بعدی سر کار می آید و کشور را اداره می کند. کسی  آن حزب را به تبلیغ علیه نظام متهم نمی کند، بلکه آن ها به وسیله مردم کنار گذاشته می شود. نظام هم سر جای خودش است و آسیب نمی بیند.

ایرانی ها فکر می کردند اگر مشروطه را برداشته و جمهوری را جایگزین آن کنند؛ همه مشکلات درست می شود. مردم در اوایل سده گذشته می گفتند که جمهوری رضاخانی را نمی خواهند و مشروطه می خواهند، بعد از انقلاب گفتند مشروطه نمی خواهیم و نظام جمهوری باید درست شود تا مشکلات کشور حل شود. این ها همه قالب هستند و مهم آن است که مردم از طریق احزاب بیایند و مقدرات خود را بدست گرفته و کشور را اداره کنند. پادشاه هم فقط نماد وحدت می باشد و در مقدرات کشور نقش چندانی ندارد. 

به طور مثال، در انگلستان و سوئد نظام پادشاهی است ولی کسی نمی گوید آنجا به صورت استبدادی اداره می شود. در منطقه سوریه را با اردن مقایسه کنید. سوریه نظام جمهوری است و علی القاعده باید دموکراسی‌اش بیشتر از اردن که نظام پادشاهی است؛ باشد ولی مردم اردن خیلی وضع‌شان از مردم سوریه بهتر است. این ها همه اسم هستند. حرف ما این است که باید روشی در پیش گرفته شود که تقویت احزاب را تقویت کرده و اداره انتخابات و امثال آن را به احزاب واگذار کرد.

اشخاص حقیقی اگر آدم های خیلی مهم بوده و به کار سیاسی علاقه دارند، باید در حزب ها کار کنند تا به مدلی از  اداره کردن  کشور، مانند ترکیه، کره جنوبی و هندوستان و یا کشورهای اروپایی برسیم.

بنابراین، نقد من درون سازمانی و نقد مبنایی بود. هنوز اشکالات مبنایی ما برطرف نشده است. مثلا گفته می شود حزبی که سال ها کار کرده، در اکثر استان ها دفتر فعال دارد و ده ها سال هزینه کار حزبی را داده است، دبیر کل این حزب با کسی دیگری که هیچ مسؤلیت حزبی ندارد و هزینه ای نداده، در شورای مذکور باید رأی مساوی داشته باشد، این کار با اساس کار حزبی و قانون احزاب منافات دارد. متاسفانه بعضی دوستان به جای برطرف کردن انتقادات اساسی، می گویند منتقدان مخالف اجماع هستند.

نکته مهم دیگر است که آیا مشکل جامعه‌ای که با صندوق های رای قهر کرده، با این ساز و کارها حل می شود، خیر؟ اضافه کردن چند نفر به عنوان شخص حقیقی در شورای سیاست گذاری یا نهاد مشابه،  در دیدگاه های انتقادی مردم نسبت به اصلاح طلبان، تاثیر چندانی ندارد و این ها ساز و کارهای درون حزبی است. جامعه باید به این نتیجه برسد که رای مردم حرف اول و آخر را در اصلاح امور و در اداره کشور می زند. اصلاح طلبان در این چند دوره انتخابات اخیر مانند انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و ۹۶، مجلس دهم و شورای شهر پنجم از حمایت قاطع مردم برخوردار بودند؛ اکنون پس از پایان دوره مجلس و ریاست جمهوری و شورای شهر، کدام مشکل از مشکلات مردم را حل کرده و کدام بار از دوش آن ها برداشته شده است؟ پاسخ به این سؤالات و نقد عملکرد نهادهای مذکور که با رأی قاطع مردم انتخاب شدند، خیلی مهم تر از اضافه کردن چند شخص حقیقی به نهاد اجماع ساز می باشد.

 هنگامی که به استان ها و شهرستان ها می رویم، مردم می پرسند ما برای چی باید در انتخابات شرکت کنیم؟؛ آرای ما چه تأثیری در اصلاح اوضاع و تغییر وضعیت زندگی ما داشته است؟ مردم سوال نمی پرسند که چه تعداد نفر به نهاد اجماع ساز اضافه شده است یا آقای بهزاد نبوی رئیس این نهاد است یا شخص دیگری. البته حضور آقایانی چون بهزاد نبوی در این ساز و کار ها قطعا مغتنم است اما مشکل جامعه ایرانی این است که ۴۰ سال پای صندوق های رای رفته اند و الان می بینند که اوضاعشان به نسبت کشورهای دیگر، نه تنها بهبودی پیدا نکرده، بلکه روز به روز نیز بدتر شده است. فساد کماکان وجود دارد و پول ملی بی ارزش تر می شود. مردم احساس می کنند حضورشان در انتخابات تشریفاتی بوده و باید این مسئله حل شود، لذا با کم کردن چند نفر در آن شورا یا جا به جایی افراد چندان مشکل اساسی جامعه حل نمی شود.

*یعنی فکر می کنید سرنوشت نهاد اجماع ساز هم به سرنوشت شورای عالی دچار می شود؟

طبق قانون، جبهه باید موقتی بوده و نمی تواند دائمی باشد . ظاهرا آن را برای ۶ ماه تمدید کرده اند. این ها نهادهای فصلی هستند ولی نسبت به جریان اصولگرا که تشتت بیشتری دارند؛ به نظرم کار خوبی است و نباید آن را تضعیف و خراب کرد. نقدهای من در جهت بهتر شدن روش اجماع سازی و فانونمند شدن کار است.

در اصولگرایان نیز مثلا جمعی از احزاب و اشخاص روی آقای رئیسی توافق دارند و  جمعی هم نظرشان روی دیگران است و تلاش می کنند با ریش سفیدی جامعه روحانیت مبارز تهران و امثال آن، به اجماع برسند و یا حداقل اختلافات را کاهش دهند. در  مجموع وضعیت اصلاح طلبان با همه اختلاف نظر ها، خیلی بدتر از اصولگرایان نیست.

* فرض کنید شما یا یکی از همفکران شما رئیس جمهور شد، با مجلس یازدهم چگونه رفتار می کنید؟

قانون اساسی و چهارچوب های ما مشخص است و من می خواهم در همین چهارچوب کار کنم. روش های تعاملی که در گذشته داشته‌ام، نشان می دهد که با زبان و روش تعامل آشنا هستم و قطعا با مجلس از در چالش و جنگ سیاسی وارد نمی شوم. به طور مثال، من در شرایطی مقدمات انتخابات شورای چهارم و تمهیدات لازم برای شرکت اصلاح را در آن را آغاز کردم که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور بود و وزارت کشور وی  انتخابات مذکور را برگزار می کرد. تأیید صلاحیت ها در دست مجلس نهم بود و در آن زمان نیز برای تایید صلاحیت ها و انجام انتخابات تعامل کردیم، اکنون اگر من توفیق به عهده گرفتن مسولیت ریاست جمهوری را داشته باشم، قطعا با مجلس و قوهٔ قضائیه و سایر ارگان ها تعامل و همکاری خواهم داشت.

من زمانی در سخت ترین شرایط بعد از قضایای سال ۸۸  موفق به راه اندازی ده ها شورا در تهران و شهرستان ها با همان مجلس و وزارت کشور آقای محصولی شدم. با توجه به زبان تعامل و ارتباط خود با رهبر انقلاب، همچنین شناختی که از برخی از نمایندگان مجلس به دلیل رفاقت، همکاری قبلی، همشهری بودن و امثال آنها دارم؛ می توانم با آنان تعامل کنم و عناصری که گفتم ارتباط ما را به هم پیوند می زند.

* آقای رهامی اگر تایید صلاحیت شوید شما یک میرسلیم، غرضی یا هاشمی طبا هستید یا شبیه آقای روحانی و جهانگیری؟

قطعا مثل آنها نمی شوم. اگر تایید صلاحیت شوم، یک روحانی با حرف های جدیدتر یا یک خاتمی با یک نگاه نوتر در مسائل حقوقی و اجتماعی هستم. یک خاتمی که در عین حال تکنوکرات است، در دانشگاه های داخل و خارج کشور سالها کار کرده، یک وکیل مدافع حرفه ای حقوق شهروندی و مدافع آزادی های اساسی مردم با سابقه بیش از ۳۰ سال در داخل و خارج از کشور هستم. شاید خیلی از افراد این سوابق را نداشته باشند.

* نظر شما درباره رفتارهای انتخاباتی اخیر آقای احمدی نژاد چیست؟

دوستان اصولگرا، دولت آقای احمدی نژاد را دولتی پاکدست، عدالت خواه، مردمی و به عنوان پدیده قرن مطرح می کردند ولی عملکرد دولت ایشان با این ویژگی ها، در تناقض آشکار در آمد. در حال حاضر هم تعدادی از معاونان و مشاوران ایشان به دلیل تخلفات مالی، محکومیت پیدا کرده و بعضا در زندان هستند. آقای احمدی نژاد و بعضی همکارانشان هم به جریان های سیاسی که در قدرت گرفتن او نقش داشتند پشت پا زدند و هم با رهبری زاویه پیدا کردند. اکنون ایشان می خواهد خود را مطرح کرده و به راحتی مواضع آشکار قبلی را انکار می کند و همچنین به شعور سیاسی جامعه اهانت می کند.

* بالاخره ایشان می داند که تایید صلاحیت نمی شود.

آقای احمدی نژاد می خواهد مجموعه طرفدارانش را در صحنه نگه دارد و به همین دلیل حرف هایی را می زند که دیگران نمی گویند. او قصد دارد تا دیدگاه جوانان را به خود جلب کند و برای این هدف سعی می کند از بقیه جلوتر صحبت کند. زمانی که آقای قالیباف برای پوتین نامه می برد، احمدی نژاد نیز به پوتین نامه می نویسد. او می خواهد در بورس باشد. مشاورانش به او می گویند با این روش ها در بورس اخبار می ماند.

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست