- تاریخ: اردیبهشت ۶, ۱۴۰۰
- شناسه خبر: 22899
مردم از «اصولگرایی و اصلاحطلبی» عبور کردهاند
حسن سبحانی از کاندیداهای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بر این باور است که در اجرای سیستماتیک اصول قانون اساسی غفلتی تاریخی رخ داده و بخشهای کمی از قانون اساسی اجرا شده یا در حال اجرا است و بخشهای زیادی از آن نیز متروک مانده است.
پیام ملّت – «امنیت ملی در امنیت اقتصادی نهفته است»، «قرار نیست که یک فرد همه مشکلات را حل کند»، «سیاست ضد فقر مرجح بر سیاست پرداختن به فقیران است»،«بیش از نیمی از مردم، دغدغه اصولگرا بودن یا اصلاحطلب بودن را ندارند»،«از آبروی چندین سالهام سرمایهگذاری میکنم»،« مخالف پرداخت یارانه نقدی بودم اما الان مخالف قطع آن هستم»، «برای برجام زحمات زیادی کشیده شد» و….. اینها بخشی از جملاتی است که حسن سبحانی از کاندیداهای احتمالی ۱۴۰۰ در گفت و گو با خبرگزاری خبرآنلاین عنوان می کند.
این کاندیدای اقتصاددان انتخابات ریاست جمهوری بر این باور است که در اجرای سیستماتیک اصول قانون اساسی غفلتی تاریخی رخ داده و بخشهای کمی از قانون اساسی اجرا شده یا در حال اجرا است و بخشهای زیادی از آن نیز متروک مانده است. از نگاه سبحانی، این غفلت، علت العلل ناهماهنگیهایی است که در کشور وجود دارد، ناهماهنگیهایی که به ناکارآمدی در امور انجامیده و آثار زیان بارش در زندگی عموم مردم مشاهده میشود. این نماینده ادوار مجلس که در دوره از انتخابات سال ۹۲ و ۹۶، کاندیدای ریاست جمهوری شد، از دلایل عدم احراز صلاحیتش در دو دوره قبلی ابراز بی اطلاعی میکند اما به گفته خود در این دور شانس کمی را برای خود متصور نیست.
*آقای سبحانی!در دورههای قبل دو بار کاندیدای ریاست جمهوری شدید. دلیل کاندیداتوریتان در این دوره از انتخابات را می فرمایید اینکه تا چه حد به دلیل حس تکلیفمداری بوده یا احساس خطر کردید و چقدر وجودتان را در ریاست جمهوری مفید میدانید؟
من در سالهای ۹۲ و ۹۶ داوطلب انتخابات بودم ولی احراز صلاحیت نشدم البته تاکنون هم دلیلش را نمیدانم . اما انگیزه اصلی که آن زمان داشتم و الان هم دارم این است که تلاش کنم در راستای ایفای مسئولیت بی بدیل رئیس جمهور در اجرای قانون اساسی ، روند اداره کشور را به موازین این قانون بر گردانم. من معتقدم در اجرای سیستماتیک اصول قانون اساسی غفلتی تاریخی رخ داده و بخشهای کمی از قانون اساسی اجرا شده یا در حال اجرا است و بخشهای زیادی از آن نیز متروک مانده است. این غفلت علت العلل ناهماهنگیهایی است که در کشور وجود دارد، ناهماهنگیهایی که به ناکارآمدی در امور انجامیده و آثار زیان بارش در زندگی عموم مردم مشاهده میشود.
به طور خاص در قانون اساسی یک نظام اقتصادی ویژه تعریف شده که بنده هیچ گاه ندیده ام کسانی که در اقتصاد هستند از ضرورت اجرایی شدن اقتصادِ قانون اساسی صحبت کنند و اهمیت اجرای این اقتصاد را با سایر اقداماتی که در کشور انجام می شود از منظر هماهنگ شدن امور بیان نمایند، این یک سوی قضیه است اما از سوی دیگر ، نسل ما جزء آخرین نسلهایی است که با قانون اساسی اُنس و ارتباط بیشتری دارد چراکه به طور منطقی نسلهای بعدی به دلیل دور نگهداشته شدن از اجرای اصول قانون اساسی، احتمالا این گونه به ذهنشان خطور خواهد کرد که قرار بوده است وضعیت کشور همین طور باید باشد که هست.
تلاش برای برگرداندن امور به اجرای سیستماتیک قانون اساسی و تلاش برای اینکه نشان داده شود جمهوری اسلامی، نه تنها به تمامی آن چیزی نیست که در عرصه های مختلف خودش را نشان می دهد بلکه قرار بود کشور مطابق قانون اساسی اداره شود تا زمینه های اعتقادی نهضت اسلامی عینیت بخشیده شود، از مهمترین انگیزه هایی است که موجب می شود و شده است داوطلبی خود را برای حضور در انتخابات اعلام کنم.
* شما می گویید باید بازگشت به قانون اساسی داشت، ولی همین روزها بسیاری براین اعتقادند که قانون اساسی باید تغییر و به روز رسانی شود و …
همه حرف های من در چهارچوب قانون اساسیِ موجود است و معتقد هستم همین قانون ظرفیت های فراوانی دارد که مغفول مانده و می تواند وضعیت ما را بهبود بخشد البته در اصل ،۱۷۷ امکانِ تجدید نظر در قانون اساسی از مجاری خودش پیش بینی شده است. من نمی گویم که قانون اساسی هیچ گاه نباید تغییر پیدا کند، اگر یک زمانی از مجاری خودش، این گونه تشخیص داده شد که باید اصولی از قانون اساسی تغییر کند، انجام میشود ولی الان بحث من این نیست که با این قانون اساسی، نمیتوان کاری انجام داد و ما باید آن را تغییر دهیم تا اتفاقی بیفتد. منظور من در کادر قانون اساسی موجود با حفظ امکان اصلاحات از مجاری قانونی است.
*فکر می کنید روحیات شما با این بلبشوی سیاست همخوانی دارد؟ خصوصا این چند سال اخیر که هتاکی و تندروی ها هم چاشنی همیشگی اظهارات و رفتارهای سیاسیون شده است.
وضع موجود نباید معیار و ملاکی برای ادامه دادن توسط کسانی که انتخاب میشوند، باشد. همانطور که میدانید سیاست به تعبیر علمای علم سیاست عبارت است از تلاش برای کاهش تزاحمات بین ذی نفعان و افزایش هم بستگیها. در زمانهای گذشته کسانی که در مسائل مرتبط به اجتماع ذی نفع بودند با هم میجنگیدند تا حرف خود را به دیگری بقبولانند. اما در قرون معاصر آن ها از طریق احزاب و سیاست و انتخابات مسائلشان را حل میکنند و فرد سیاسی همواره میداند بین گروهها منافعی بعضا متزاحم وجود دارد که باید اینها را هم سو و ناسازگاریهایشان را با هم کاهش داد تا جامعه در آرامش ناشی از اجرای توافق به حیات خویش ادامه دهد.
این معنا از سیاست اصولا در جامعه ما مغفول است، در اینجا سیاست عمدتا به معنای سرکوب رقیب برای روی کار آمدن خود آن هم با معیار حق و باطل است در حالی که اصلا اینطور نیست که مثلا یک گروهی تمام حق و یک گروهی تمام باطل باشند. این مقوله که عرض کردم تنها یک مقوله بود در حالی که صدها مقوله از این دست وجود دارد، ما باید به سمت اصلاح این مقولات برویم. البته چون شرایط اجتماعی اقتصادی ما سخت و دشوار شده، کار بسیار مشکلی است . اما در ارتباط با فرمایش شما باید عرض کنم با توجه به مقتضیات ما ، تغییر مسیر، مهم است نه رفتن همه مسیر، باید با تلاش آگاهانه که حوصله و صبر زیادی هم میخواهد مسیر موجود را اندکی به سمت آنچه که شایسته است تغییر دهیم پس از ما، آیندگان، مسیر تغییر یافته را بهتر طی خواهند کرد.
بنابراین قرار نیست که یک فرد همه مشکلات را حل کند، شاید از حیث لزوم صبور بودن یا تاملات بیشتری که ممکن است در کار امثال ما وجود داشته باشد حل مشکلات با تأنی بیشتر، عملی تر باشد تا اینکه کسانی بگویند وضع موجود قبول است، ما هم باید این وضع را بهتر ادامه دهیم.
*مثلا اگر رئیس جمهور بعدی از آقای سبحانی دعوت کند که در جایگاه یک وزیر یا یک معاون قرار گیرد، از آن جایگاه هم میتوان، به تدریج این تغییرات را کلید زد؟
نسبت بین رئیس جمهور و افرادی که با او کار میکنند به یک بیانی نسبت بین راننده یک خودرو با سرنشینان آن خودرو است.
*در ایران؟
بله، هرجا که سیستم کمتر حاکم باشد و افراد بیشتر نقش آفرین باشند، شرایط بدین گونه است از این رو در مورد ما هم همینطور است. بنابراین اگر راننده بخواهد از مشورت کسانی استفاده کند، این کار را انجام میدهد اما مسیر و فرمان را به گونهای میرود که خودش میپسندد، از این رو است که در مسئولیت های کلیدی بعضی اوقات انسان احساس میکند که تا فرماندهی نظری را برای تعین خطوط عملیاتی نداشته باشد نمیتواند مفید واقع شود. در مجلس هفتم بارها و بارها توصیه می شد که بنده کاندیدای نایب رئیسی شوم اما این را قبول نمی کردم چون با شناختی که از کارکرد اعضای هیئت رئیسه داشتم متوجه میشدم افراد غیر از رئیس، نقششان، حداکثر در اندازه های سرنشینهای ناراضی از رانندگی راننده خودرو است که ممکن است در مواقع اندکی حرفشان شنیده شود.
نکته تعیین کننده اصلی و سرنوشت ساز دیگری هم که وجود دارد بحث فکر است؛ یعنی اگر فکر اقتصادیِ متناسب با اقتصاد ایران و منطبق با قانون اساسی به عنوان مشی اقتصادی کسی اعلام و قابلیت علمی اعمال آن مسجل شود، من دعوی برای این کار ندارم، من تحقیقا مشکلات اقتصادی اجتماعی را خوب می شناسم و برای این مرحله از حیات سیاسی کشور که مردم آن در گیر اقتصاد فلاکت باری هستند با توجه به تجربه و تخصصی که دارم موضوعیت دارم ولی اگر شما داوطلبی را سراغ دارید میتوانید مطرح کنید مبنی بر این که فلان فرد در این ۳۰ – ۴۰ سال دغدغه اقتصادی متناسب با شرایط ایران و منطبق با قانون اساسی آن را داشته است و برای تحقق آن اقداماتی را انجام داده است.
*شعارهای اقتصادی و پوپولیستی در چند دوره اخیر انتخابات باب شده است، خودتان اگر بخواهید بعد از تایید صلاحیت وارد این بحث های میتینگی و تبلیغاتی انتخابات شوید فکر میکنید، مجبور هستید به سمت آن شعارهای اقتصادی بروید یا اینکه میتوانید مردم را با نگرانیها و دغدغههای کلان اقتصادی تان، مجاب کنید به این که در این برهه تاریخی باید یک رئیس جمهور اقتصاددان داشته باشند؟
من به این مسئله باور بسیار دارم که تودههای میلیونی مردم اگر در معرض استدلالهای قابل فهم قرار بگیرند بهتر میتوانند تصمیم بگیرند و متوجه باشند که شعارهایی که احساسات آنها را به بازی میگیرد ماندگار نیست از این رو بنده بنا دارم این مهم را انجام دهم . به این معنا که علل اصلیِ تولید مشکلات را توضیح دهم و سپس ردپای آن علل را در مشکلات روزمره مردم نشان دهم بنابراین قطعا به همان مردم محروم مانده میلیونی خواهم گفت که من به علل می پردازم با این توضیح که اگر ما در علل، یک سری تغییراتی ایجاد کنیم به تدریج پیامدها را تحت تاثیر قرار میدهد و زندگی همگان راه مناسبی را در پیش خواهد گرفت. و من مطمئنم همان مردمان بزرگواری که فرمودید چون شیفته حقایق هستند به عرایض حقیر توجه خواهند نمود.
*یکی از آن عللهای اصلی اقتصادی را میتوانید به صورت مصداقی بیان کنید؟
اگر قرار باشد به معلول بپردازیم یعنی به مردم بگوییم ما نان، پول و یارانه میدهیم یا فلان مشکلتان را حل میکنیم در واقع مساله چاره جویی نشده است زیرا وقتی که آن پرداختنی تمام شد مجددا فقر و گرفتاری چهره کریه خود را نشان می دهد. به عبارت دیگر باید صادقانه به مردم گفت سیاست ضد فقر مرجح بر سیاست پرداختن به فقیران است.
پرداختن به فقیران بدون اینکه سیاست ضد فقر داشته باشید همیشه فقر را حفظ میکند ولی سیاست ضد فقر به تدریج فقیران را کم میکند. این آن گفتمانی است که باید با مردم داشت . بنده گفتمانم را منطبق با اصول قانون اساسی پیش خواهم برد.
تحول بانکی را از طریق قانونی که به حذف ربا یا بهره از سیستم میانجامد باید انجام داد. مقوله دیگر هم سیاست های مالی است که به هزینهها و درآمدهای دولت میپردازد، این دو مورد در کنار اقدامات دیگری که میتوان انجام داد به میزان بسیاری به آن تغییر مسیری که اشاره کردم، کمک میکند یعنی اقتصادِ دولت را به تدریج از شرایطی برخوردار میکند که دولت برای اینکه اقتصاد خودش را اداره کند اقتصاد ملی را تخریب نکند. در حال حاضر دولت برای اینکه خودش را اداره کند مقادیر زیادی قرض میگیرد، اقتصاد ملی را به قرض دادن پول، بهره گرفتن و غیر مولد بودن عادت میدهد، از این قبیل مسائل را به عنوان عوامل عمده در این مرحله برای تغییر مسیر باید بکار گرفت.
*آقای دکتر الان در شرایطی که گفته می شود کفگیر دولت به کف دیگ خورده و خزانه کلا خالی است، شما که به قول خودتان بیشتر در حساب و کتاب و بودجه ریزی و اقتصاد هستید، فکر میکنید رئیسجمهور شدن ریسک بزرگی نیست؟
بله همینطور است اگر بخواهیم عقلانیِ توأم با احساسات حساب کنیم، اصلا نباید به سمت جلو، حرکت و اقدامی کرد ولی آنچه که بنده نسبت به آن تأمل میکنم سرمایهگذاری از آبرویی است که طی تمام عمرم جمع کرده ام. من با این آبرو سرمایهگذاری میکنم. در ارتباط با بودجه قطعا باید در بودجه سال ۱۴۰۰، با اینکه سال بسیار سختی است و دولت جدید تقریبا از نیمه دوم آن شروع به کار می کند تجدید نظر کرد. در عین حال تهیه و تقدیم برنامه هفتم (که به آن توسعه میگویند ولی من میگویم باید عمرانی باشد) به مجلس هم پیش روی آن دولت است که آن هم برای کسانی که تازه شروع کرده اند کار آسانی نیست . ما باید آن تصور را اصلاح کنیم که کسی که روی کار آمد طی ۶ ماه، ۱ سال یا ۲ سال می تواند همه چیز را تغییر دهد بلکه مهم، این است که تلاش شود امور سرجای خودش قرار بگیرد و به تدریجی بودن بهبود در امور فکر کنیم. من فکر میکنم به رغم همه مشکلاتی که وجود دارد امکان اصلاحات در یک دوره چند ساله به نحوی که معلوم شود تغییر مسیری در حال رخ دادن است وجود دارد.
*طبق صحبت های شما انگار یکسری مسائل ریشهای شده است، به نظر شما چگونه میتوان طی ۴ سال یا ۸ سال این مسائل اقتصادی را واقعا حل کرد؟ به هر حال مقاومتهایی در برابر سیاستها ایجاد شده یعنی اگر شما بخواهید تغییر ایجاد کنید این مقاومت ها مانع هستند و …
فراتر از ریشه ای است. در واقع هم ریشه ای و هم مزمن و کهنه است که آن کهنگی، مقاومتی که اشاره شد را ایجاد میکند. رئیس جمهور نباید به مردم بگوید که من آمده ام تا مشکلات شما را حل کنم یا به شما تحفهها و کادوهای این چنینی بدهم، در شرایط ما و البته در هر شرایطی، رئیس دولت باید به مردم بگوید که آمدهام تا به شما توضیح دهم و از شما بخواهم که باید زیاد کار کنیم چون میخواهیم مشکلات این چنینی را برای کشور و مردم آن حل کنیم؛ این مسائل را باید صادقانه با مردم گفتگو کرد.
اگر کسی به عهده خودش یا تیمی که دارد بگذارد و بگوید ما مشکلات این جامعه را حل میکنم حتما عمق این مشکلات را متوجه نشده است. از این نظر کسی که می خواهد مدیریت کند باید نیروهایی از همه اقشار ملت را که در اختیار دارد ساماندهی کند به آن ها کار بسپارد و مدیریت کند. یعنی چنین نیست که خودش بخواهد همه کارها را انجام دهد چراکه اصولا امکانش نیست. به هر حال مقاومتهایی هم شکل گرفته است ولی باید از یک جایی شروع کرد.
اصلاحات پولی را مطرح کردم حال ممکن است کسی به من بگوید میخواهید با اصلاحات پولی چه اقدامی انجام دهید؟ در قبال آن نرم افزاری که برای اصلاح پولی است ممکن است کسانی که باید تحولاتی را تجربه کنند که بر خلاف منافع آن هاست مقاومت کنند حتی در این موضوع ممکن است شما با مقاومتهای ناخواسته مردم هم مواجه باشید چون الان هر کسی بگوید بانک نباید ربا یا بهره بگیرد، مردم استقبال میکنند ولی بلافاصله اگر بگوییم شما اگر پولی به عنوان سپرده در بانک گذاشتید خودتان هم نباید بهره بگیرید، آن زمان است که مسئله میتواند تا حدودی متفاوت باشد. البته توده مردم عمدتا پول زیادی ندارند ولی هزاران نفر هستند که پولهای میلیاردی دارند و وقتی میگوییم نباید بهره باشد بلکه باید سود معطوف به تولید و کار مولد باشد، احتمالا مقاومت میکنند.
در مجموع مهم این است که انسان بتواند راهکار را درست انتخاب کند و به شرط اینکه بتواند دیگران را با خودش هماهنگ کند که این از وظایف رئیس جمهور است، مسیر را به سمت اصلاح تغییر بدهد من هم به همین موضوع اصرار دارم. باید اصلاحات عمیق ساختاری محقق شود ادامه وضع موجود غیر قابل تحمل است.
تغییر مسیر و استمرار آن برای یک دوره ۱۰ ساله ما را به پیروزی اصلاحات امیدوار میکند، من بارها نوشته ام و اعلام کرده ام که اگر فرصت پیدا کنم تلاش میکنم نرخ تخریب در اقتصاد ایران را کم و نهایتا به صفر برسانم .نمی گویم همه خرابی ها را می سازم ولی عرض می کنم نرخ خراب شدنها را باید کم کرد تا شما به یک زمین هموار برسید و سپس به ساختن بپردازید. گویی الان سیل عظیمی از کوهپایه جاری شده است و خاک و درخت و مرتع را میشوید و میبرد و چیزی باقی نمی گذارد . استمرار تخریب و فساد هم چیزی در اعتماد عمومی، سرمایه اجتماعی، سیاست، فرهنگ و اقتصاد باقی نمی گذارد. باید جلوی این سیل را گرفت که دیگر تخریب نکند تا در آرامش حاصل از نتیجه کار بتوان ساخت بنده انصافا شرایط کنونی را این گونه میبینم.
*کاندیدایی در سطح شما که نگاهش این است که باید اصلاحات ساختاری داشته باشیم و به قول شما باید اقدامی کرد تا جلوی سیل گرفته شود، فکر می کنید باید پشتوانه جریانات سیاسی را در پشت خود داشته باشد برای این حجم از کاری که باید انجام دهد. این را از این بابت می پرسم چون به نظر میرسد شما قرار است به صورت مستقل در این دوره از انتخابات باشید از یک طرفی هم شما به ویژه در مجلس هشتم به عنوان یک چهره نزدیک به طیف اصولگرا دیده می شوید، قرار است با پشتوانه جریانات سیاسی وارد شوید و دولت تشکیل دهید یا اینکه فکر میکنید با یک نگاه مستقل هم میتوانید دولت را تشکیل دهید؟
بنده هیچ گاه دغدغه جناحی بودن یا حزبی بودن نداشتم و ندارم، ممکن است در برخی موارد، بعضی جریانها مثل اصولگراها گفته باشند که مثلا فلانی نزدیک به ما است یا ممکن است بنده گاهی اوقات حقیقتی را در جایی دیده باشم (در اصلاح طلبی یا اصولگرایی) و از آن حقیقت دفاع کرده باشم ولی منظورم دفاع از آن حقیقت و نه از اصولگرایی و یا اصلاح طلبی مصطلح بوده است. دلیل بارز آن هم این است که من در مجلس هفتم، طی چهار نوبت کاندیدای ریاست مجلس شده ام، اگر دغدغه جناحی داشتم که در مقابل فراکسیون اصولگرایان که کاندیدای دیگری داشت و به من میگفت تشکیلات حکم میکند که شما نیایید، خودم را داوطلب نمی کردم. بنابراین دغدغههای این چنینی ندارم البته واقعا معتقد هستم که هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان در جاها و عرصه های گوناگون کم و بیش برای کشور مفید بوده و هستند یعنی با آنها نبودن به معنای بر علیه آنها بودن نیست، ممکن است مشی و آرمانهایشان، ذهنیات بنده را تأمین نکند و از این رو ترجیح میدهم مستقل باشم.
من به جد بر این باورم که بیش از نیمی از مردم حقیقتا دغدغه اصولگرا بودن یا اصلاح طلب بودن را ندارند، ممکن است که به اینها رای بدهند اما این کار به این معنا نیست که به آن ها باور حزبی دارند. در انتخابات هم همین که عرض کردم رخ می دهد .چون اصولا برنامه ای ارائه نمیشود چه اصولگرایان و چه اصلاح طلبان به برنامه رأی نمی دهند بلکه به این رأی می دهند که آن کسی که از جناح مخالفشان است، انتخاب نشود. به اصولگرا گفته میشود چرا به این شخص رأی میدهید؟ میگوید بخاطر اینکه اگر فلان گروه بیایند دین و ایمان تضعیف میشود از این رو برای اینکه آنها نیایند رأی میدهد نه اینکه به برنامه اصولگرایی رأی دهد برای اینکه اتفاقی واقع شود..
به اصلاحطلب هم میگویند برای چه به این شخص رأی میدهید، میگوید اگر اصولگراها بیایند فلان کار را انجام میدهند به عنوان مثال مملکت را میبندند و یا فرهنگ را فلان میکنند. تصدیق می فرمایید که اینگونه نیست که افراد به برنامه رای بدهند، همه رای می دهند تا چیزی که نمیپسندند، انتخاب نشود. این در حالی است که دغدغه توده مردم این امورات نیست، دغدغه آنها مسائلی است که درگیرش شده اند و امکان خلاصی از آن برایشان سخت شده است. بر اساس آنچه استدلال شد اگر امکان حضور پیدا شود از همه تیپهای سیاسی و افراد مستقل و دانشمند میتوان برای اداره دولت و کشور استفاده کرد.
*جریانات سیاسی تا الان با شما رایزنی نداشتند؟
خیر.
*شما هم ارتباطی نداشتید؟
خیر.
آقای سبحانی! آیا اظهارات شما بدین معناست که مردم از اصلاح طلبی و اصولگرایی عبور کردند یا اینکه اصلاح طلبی و اصولگرایی برای مردم رنگ باخته و الان بیشتر به کاندیداهای مستقل تمایل پیدا کردند؟
بله، معتقد هستم که مردم به این نتیجه رسیده اند که گویا حل مشکلات کشور لزوما در گرایش به اصلاح طلبی یا اصولگرایی نیست چون اینها را تجربه کرده اند و دیده اند که اتفاقی رخ نداده است. بنابراین اگر فردی خارج از این جریانات را برای حل مشکلات، بایسته تر ببینند، فکر نمیکنم چندان تعصبات جناحی داشته باشند که بگویند با اینکه افراد شایسته تر وجود دارند ما برویم و باز هم به همان جناحی که مسائلمان را حل نکرده است رای بدهیم.
* پایگاه رأی خودتان را کجا میبینید؟ برآوردتان از رأیهایتان چقدر است؟
مهم این است که امکان حضور در صحنه و صحبت با مردم فراهم شود، به هر حال ما در مجلس و دولت بوده ایم و اهالی سیاست ما را می شناسند، در دانشگاه بوده ایم و هزاران دانشجویی که هر کدام از آن ها الان در داخل و خارج بخش عظیم متخصصان کشور را تشکیل می دهند با افکار بنده آشنا هستند.
اقشار گوناگون مردمانی که حداقل در ۳ نوبت از نوع آنها رأی گرفته ام و انبوه جوانان، کارگران و دهقانان با سال ها مذاکرات حقیر از طریق رادیو مجلس آشنا هستند، حس بنده این است که اگر امکان صحبت با جامعه پیدا کنم در اقشار مختلف جامعه حقیقت طلبان زیادی وجود دارد که اقبال می کنند. باید با آنها صحبت کرد تا قانع شوند به اینکه ممکن است در این انتخاب، گشایشی ایجاد شود.
کاندیداهای فعلی دغدغه اجرای سیستمی قانون اساسی را ندارند
*فرض را بر این بگذاریم که شورای نگهبان با دلایلی که تا الان اعلام نکردند شما را رد صلاحیت کنند، خودتان از بین کاندیداهایی که الان هستند اگر بخواهید دست به انتخاب بزنید کدام یکی از کاندیداها میتواند برنامههایی که در ذهن شما بوده را محقق کند؟
حتی تا روز ثبت نام اگر کاندیدایی، حداقلهایی از آنچه که در اقتصاد میاندیشم و البته به سیستم قانون اساسی توجه دارم را نه اینکه بیان کند بلکه در گذشته سیاسی خود بیان کرده باشد و من ببینم که او هم همین دغدغهها را دارد هماهنگی با او را تجربه خواهم کرد و دعوی هم ندارم که حتما بخواهم خودم را مطرح کنم. معنای این کلام آن است که تاکنون کسی را نمیشناسم. حال اگر هستند بیان نکرده اند اما این چهرههایی که الان صحبت میکنند رویکردهای اقتصادیشان و گذشتهشان را میشناسم، آن محترمان را از جمله افرادی نیافته ام که دغدغه اجرای سیستمی قانون اساسی که در قلب آن اقتصاد این قانون هم هست را در عمر سیاسی خویش نشان داده باشند.
*آقای سبحانی در انتخابات پیش رو شاهد حضور چندین کاندیدای نظامی هستیم که اصرار هم دارند که بگویند چهره اقتصادی هستند و بیش از آنکه نگاه زیربنایی به حل مشکلات اقتصادی داشته باشند معتقد به اقدامات ضربتی اقتصادی هستند. فکر می کنید این رویکرد نظامی چقدر می تواند آسیب یا فرصت برای اقتصاد ما شود؟ این اقتصادی که شما آن را توصیف میکنید با این راه حلهای ضربتی قابل حل شدن هست یا خیر؟
ما برخلاف آنچه که فکر میکنیم با فقر دانش سیاسی و اقتصادی مواجه هستیم، یکی از آنها ندانستن تفاوت بین عمران و اقتصاد یا بین عمران و توسعه است یعنی عده فراوانی وقتی از توسعه یافتگی اراده می شود از عمران و آبادانی و زیربناها صحبت می کنند در حالی که این ها توسعه و اقتصاد نیست . البته در جریان توسعه یافتگی در کنار صدها اتفاق مهم، عمران هم اتفاق می افتد.
تعبیری از توسعه یافتگی را عرض کنم؛ معنای توسعه یافتگی تغییرات در شیوه زندگی مردم متکی به افزایش درآمد سرانه در سالهای متمادی (مثلا ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال) است؛ تولید زیاد شود، سهم مردم از تولید زیاد شود یعنی درآمد مردم بالاتر می آید و بعد مردم با درآمدهای بالا، خودشان زندگیشان را در خوراک، پوشاک، معیشت، تحصیل، دانشگاه، مسافرت و همه چیز تغییر دهند، بعد از ۲۰ یا ۳۰ سال شما می بینید اصلا این افراد آن افراد ۲۰ سال قبل نیستند نه از این منظر که خانه هایشان تغییر کرده است بلکه از این منظر که فکرهایشان تغییر کرده است و این توسعه یافتگی است. توسعه یافتگی عمران نیست که ما فکر کنیم با آن، مسائل اقتصادی ما حل می شود. مقدمه توسعه یافتگی به این معنا است که ساز و کاری انتخاب شود که به موجب آن تولید کشور قابل اعتنا باشد به نحوی که وقتی بر جمعیت تقسیم شد هر سال سهم جمعیت بیشتر و بیشتر شود. در حال حاضر، مسئله ما این است. یعنی در دهه ۹۰ که میانگین تولید سالیانه کشور حدود ۰.۵ درصد است و این در حالی است که رشد جمعیت ۱ و سه دهم درصد می باشد چون تولید کمتری بر جمعیت بیشتری تقسیم شده و خارج قسمت کم و کمتر شده است فقر تعمیق پیدا کرده است.
لذا وقتی از اقتصاد صحبت می کنیم انتخابِ یک رویهای است که در جریان آن جامعه (نه فقط دولت) تولید را مدام افزایش می دهد. بنابراین ضمن احترامی که برای گویندگان آن مطالب قائل هستم آن ها اقتصاد نیستند. . آیا دندانپزشک تجربی که آموخته است چطور دندان بکشد با کسی که حد اقل ۷ سال دانشکده دندان پزشکی رفته یکسان است.؟ به عبارت دیگر مثل معماری و بنائی می ماند، اگر اقتصاددانِ توسعه، معمار باشد که می تواند بگوید بنا چطور ساخته شود، آن موقع مهندس مطابق آن معماری ، بنا را می سازد.
*پس میتوان گفت که شما مخالف رئیس جمهور نظامی هستید؟
من چنین مطلبی را عرض نکردم. من می گویم اقتصاد مقوله ای نیست که تجربی آن را یاد بگیریم.. در سال ۱۳۷۴ که پایان برنامه اول توسعه بود در میزگردی (که چندین نفر از مسئولان مهم مجلس و نهادهای دیگر هم بودند) شرکت داشتم، مجری پرسید آیا برنامه اول توسعه موفق بود یا خیر، کسانی که از مسئولین بودند گفتند بسیار موفق بود ولی حیف که گرانی شد، من گفتم گرانی را که شما خودتان تصویب کردید . آن ها از من ناراحت شدند و گفتند یعنی میگویی مجلس گرانی تصویب میکند؟ این چه حرفی است که می زنید، من کتاب برنامه را باز کردم (صفحه ۲ یا ۳) خطی را از آن خواندم که نوشته بود “در این برنامه تخصیص منابع به وسیله نظام قیمت اتفاق می افتد” و گفتم این یعنی گرانی، زمانی که خواندند به من گفتند کجای این گرانی است؟ من گفتم برای اینکه فرد بداند این یک خط به معنای گرانی است باید ۶ سال اقتصاد خوانده باشد لذا این طور نیست که فرد به امور ساخت و ساز نگاه کند و فکر کند اقتصاد این گونه است نظامی و غیر نظامی هم ندارد.
* اگر رییس جمهور شوید درباره یارانه و مسکن به ویژه با فضاسازی و وعده های برخی کاندیداها مبنی بر ساخت مسکن ارزان یا افزایش مبلغ یارانه،چه برنامهای دارید؟
ابتدا باید بگویم که هم توهین به شخص خودم و هم توهین به مخاطبانم می دانم که به نیت کسب رأی آنها از یک سری انگیزش هایی که در زندگی مردم ملموس است سخن بگویم. بنده راهی ندارم که گفته ام را اثبات کنم اما به واقع احساس من این گونه است.
یعنی تحقیقا اگر به یقین برسم با بیان سخنانی مبنی بر این که وضعیت یارانه و گرفتاری های مردم چنین و چنان خواهد شد رأی خواهم داشت به هیچ وجه از آن سخنان استفاده نخواهم کرد چون باید به فردای روزی که باید آن ها را عملیاتی نمود هم فکر کرد؛ ضمن اینکه از استضعاف اقتصادی مردم نباید در راستای رسیدن به قدرتی که مدعی است می خواهد همان مشکل را حل کند سوء استفاده کرد به بیان دیگر هدف نباید، وسیله را توجیه کند.
درباره یارانه ها نیز باید بگویم که من با اجرای نقدی یارانه ها در آغاز مخالف بودم در واقع بر این باور بودم که این هدفمندی نیست بلکه افزایش قیمت حامل های انرژی است که در مجلس هشتم اتفاق افتاد. نامه هایی را هم در مخالفت به مقامات ذیربط در این باره نوشتم.
همانطور که می دانید پرداخت یارانه هدفمند نیست. همه یارانه دریافت می کنند فقط قیمت ها افزایش پیدا کرده است، اما هر چند در آن زمان، با پرداخت یارانه نقدی مخالف بودم ولی در حال حاضر که یک دهه در حال اجرا شدن است با قطع آن به دو دلیل مخالفم.
نخست این که، عده زیادی که گرفتار مشکلات هستند الان وابسته به یارانه هستند. دوم اینکه، شرایط اقتصادی هم به گونه ای نیست که به همه مردم بگوییم بروند کار کنند. لذا در حال حاضر باید وضع موجود را اصلاح کرد؛ در واقع به جای اینکه بگوییم به ثروتمندان یارانه پرداخت نشود که هیچ گاه رخ نمی دهد باید گفت این کمک های اجتماعی برای اقشار فقیر و محروم است.
اثبات این که بگوییم فردی ثروتمند است کار سختی است اما اگر افراد خودشان ثابت کردند که محروم هستند حتما باید یارانه دریافت کنند. بدین ترتیب به جای اینکه ۸۰،۷۵ میلیون نفر یارانه بگیرند شاید بتوان جامعه هدف را به ۳۵،۳۰ میلیون نفر رساند و به تدریج این وضعیت را اصلاح نمود. بنده به رغم اینکه جزو اولین مخالفان پرداخت یارانه نقدی بودم الان با قطع آن موافق نیستم چون تبعات بسیار سنگین تری برای محرومان به بار می آورد.
* آیا با افزایش مبلغ یارانه موافقید یا خیر؟
میزان یارانه ای که پرداخت می شود بسته به اینکه چه کسانی، آن را دریافت می کنند باید متناسب با شرایط آن افراد پرداخت شود. عده ای هستند که هیچ درآمدی ندارند یا بیمه ندارند یا پیرمرد و پیرزن از کار افتاده هستند یا معلول جسمی – ذهنی هستند و به بیانی دیگر اصلا نمی توانند درآمدی داشته باشند قطعا هزینه زندگی این عده باید تامین شود.
در عین حال برخی نیز، هر چند درآمدهایی دارند اما کسر درآمد زندگی دارند منطقا برای این گروه ها و طبقات به میزان کسری درآمدشان باید یارانه تعلق بگیرد. از این رو در این ارتباط نباید کور و یکنواخت عمل کرد هرچند کار سختی است و به مطالعات بسیاری نیاز دارد.
*آقای سبحانی! در حوزه مسکن، به مدلی که دولت احمدی نژاد تحت عنوان مسکن مهر اجرا کرد انتقاد وارد شد که طرح خوبی برای مردم نبود و یا طرح مسکن ملی و اجتماعی که دولت روحانی اجرا کرد، شما کدام مدل را برای دولت خودتان می پسندید؟
بنده الان قاعدتا طراحی هر کاری و از جمله مسکن را ندارم. هر کدام از اینها در واقع وزارتخانه و تشکیلاتی دارند که باید در این باره مطالعه کنند و تصمیم به نوعی نتیجه خرد جمعیِ کارشناسی معطوف باشد.
به بیان دیگر دولت ها که تغییر می کنند نباید نظام کارشناسی را تغییر دهند بلکه معمولا باید سطوحی از مقامات نظام سیاسی جابه جا شوند. بنابراین باید بررسی و مطالعه کرد که شرایط به چه صورت است. آنچه مسلم است این است که از اصول قانون اساسی، زمینه سازی برای داشتن مسکن است این جزو اصول و گفتمان قانون اساسی است، در مورد چگونگی تحقق آن هم در جغرافیاهای مختلف، باید نظام کارشناسی تعیین تکلیف کند.
* اگر بخواهید به ۲۰ سال قبل بازگردید آیا فکر می کنید مسئله تثبیت قیمت هایی که مجلس هفتم انجام داد، در آن مقطع زمانی تصمیم درستی بود؟
یکی از روش های پوپولیستی مطرح نحوه مواجهه با آن تصمیم مجلس است البته به دو صورت می توان با این مصوبه مجلس برخورد کرد. نخست برخورد کارشناسی و علمی و دیگری برخورد سیاسی است. بنده برخورد سیاسی با این مصوبه مجلس را نمی پسندم چه از سوی مخالفان آن و چه از سوی اصولگرایانی که بگویند ما کار درستی انجام دادیم زیرا این بحث را به یک بحث سیاسی تبدیل کردند و از اهمیت آن کاستند. اما از نظر اقتصادی که بنده به دنبال آن بودم باید به چند نکته توجه کرد. نخست اینکه شرکت دولتی از لحاظ هدف تأسیس با شرکت خصوصی متفاوت است و هیچ کس در این بحثی ندارد چون وقتی دولت، شرکتی تاسیس می کند برای هدفی این مهم را انجام می دهد. بنابراین شرکت ملی نفت و یا برق لزوما نه برای منفعت خصوصی که در راستای تامین منافع عمومی تاسیس شده اند.
دوم اینکه این شرکت های دولتی مانند نفت، برق و گاز، هر سال اعلام می کردند ۳۰، ۲۰ درصد قیمت کالاهایشان افزایش یابد ما هم در مقابل می گفتیم که به چه دلیل قیمت باید افزایش پیدا کنند. آیا ضرری به شما وارد می شود یا یارانه پرداخت می کنید؟! ترازنامه شما که سود نشان می دهد. در واقعیت آنها مالیات و سود سهام به دولت می پرداختند و این به معنای آن بود که زیان نمی کردند با این ملاحظات. به چه دلیل باید قیمت کالاهایشان افزایش یابد؟
بر این اساس ما گفتیم با افزایش قیمت برای شش ماه موافقت نمی کنیم شما اگر استدلال فنی و اقتصادی دارید که باید افزایش قیمت صورت گیرد لایحه بیاورید و استدلال کنید که قیمت تغییر کند آنها هم لایحه ای نیاوردند بنابراین آنچه که ما تصمیم گیری کردیم تثبیت قیمت نبود عدم افزایش قیمت های موجود برای مدت شش ماه تا آوردن دلیلی برای افزایش قیمت از سوی آن شرکت ها بود. در نهایت هم چون استدلالی نداشتند لایحه هم نیاوردند هر چند بعدها قیمت ها را نیز افزایش دادند.
انصافا آن تصمیم برای کسانی که اقتصاد خرد بدانند با مبانی اقتصاد خرد تطبیق پیدا می کند از وجاهت علمی بر خوردار بوده و هست. چون شرکت های عرضه کننده از جمله نفت، برق و گاز انحصاری بودند و هستند از این رو مردم مجبورند از آنها خریداری کنند اگر رقابتی بود مردم از دیگران خریداری می کردند اما آنها انحصاری بودند و بدون دلیل قیمت ها را افزایش می دادند در عین حال شرکت دولتی بودند و خصوصی نبودند ما هم نماینده مردم بودیم و در دفاع از اقتصادیات مردم می گفتیم اگر می خواهید قیمت را افزایش دهید باید دلیل داشته باشید. تمام ماجرا این بود.
* منظورتان این است که آن تصمیمی که مجلس در آن مقطع شش ماهه گرفت در زمان اجرا در دولت احمدی نژاد به درستی اجرا نشد؟
آنها برای افزایش قیمت حامل های انرژی لایحه ای به مجلس نیاوردند. اما در سال های بعد که ما سهمیه بندی را پیش بردیم و یک سری پیشرفت هایی هم حاصل شد یعنی بدون افزایش قیمت، مصرف کم شد، با تقدیم لایحه افزایش قیمت های حامل های انرژی تحت عنوان جعلی هدفمندی یارانه ها، هم سهمیه بندی و هم ممانعت از افزایش بدون منطق اقتصادی و فنی قیمت ها را منتفی کردند.
*آقای دکتر! کاندیداهایی که اسمشان مطرح است یکی از بحث های اصلیشان بحث تحریم ها و رابطه با امریکا است، این ۲ موضوع چقدر می تواند در بحث اقتصادی به ایران کمک کند؟ شما نگاهتان به این موضوع چیست؟ فکر می کنید تحریم ها و رابطه با امریکا به اقتصاد ضربه زد یا …
مسائل سیاست خارجی فراتر از اختیاراتی است که رئیس جمهور در حوزه سیاست خارجی دارد بنابراین رئیس جمهور باید با هماهنگی با دیگران مسائل سیاست خارجی را پیش ببرد.
*دیگران یعنی شورای عالی امنیت ملی و رهبری یا …
خیلی ها هستند. اصل ۱۱۳ قانون اساسی برای رئیس جمهور دو وظیفه تعیین کرده است؛ نخست، مسئولیت اجرای قانون اساسی و دوم، ریاست قوه مجریه. حتی رئیس قوه مجریه بودن را بعد از مورد اول گفته است .چون معمولا فرض را بر این میگیرند که قانون گذار، حکیم است بنابراین استنتاج می شود که مسئولیت اجرای قانون اساسی از ریاست قوه مجریه هم در باب رئیس جمهور مهم تر است؛ اینکه ۱۷۷ اصل قانون اساسی چگونه اجرا شود، پروژه بسیار مهمی است و نیازمند ساز و کاری است که به موجب آن استقلال قوا حفظ شود و در عینِ استقلال قوا و بحثهای مربوط به رهبری، اصول ۱۷۷ گانه هماهنگ پیش برود.
حوزه سیاست خارجی بیشتر در حیطه نحوه اجرای قانون اساسی است که بازیگران آن مجلس، رهبری، و دولت می باشند. بنابراین رئیسجمهور نمیتواند به تنهایی درمورد سیاست خارجی متعهد شود ولی اینکه امور چگونه پیش برود که منطبق با قانون اساسی باشد مسئولیت آن به عهده رئیسجمهور است، توفیق درآن هم بستگی به این دارد که ایفای این مسئولیت را چگونه به خوبی ساماندهی کند.
الان ما به هر دلیلی آنقدر گرفتار هستیم که از هر عاملی که روابط ما را با دیگران بدتر کند باید پرهیز کنیم . برجام هم از جمله مقولاتی است که برای آن زحمت کشیده شده و حداقل تا آن زمانی که برقرار بود اوضاع اقتصادی ما را بدتر نکرد یعنی این حداقل چیزی است که درباره برجام میتوان گفت و اگر چنین گفته نشود بی انصافی است. بنابراین برای احیاء برجام باید تلاش شود.
نگاه کشور به منافع ملی باید مشمول باز تعریفهای متوالی قرار داشته باشد یعنی ما هر سال و هر نوبت باید بگوییم منافع ملی ما چیست و در آن کنکاش و عنداللزوم تجدیدنظر کنیم، اگر در بررسی ها دیدیم همچنان منافع ما همان است که در آن هستیم ادامه میدهیم ولی خاطرمان آسوده است که بررسی کرده ایم اما اگر دیدیم تغییراتی رخ داده که ما هم باید تغییراتی بدهیم باید آن کار را انجام دهیم. منافع ملی یا امنیت ملی عبارت از جریانی است که منجر به تامین رضایت مردم در داخل کشور و امکان تاثیرگذاری بر کشورهای دیگر در صحنه بین الملل باشد یعنی اگر شما بتوانید بر دیگران تاثیر بگذارید و در داخل هم مردم از کارهایی که در حال انجام است راضی باشند یعنی امنیت ملیتان تامین است و این جز از طریق توسعه یافتگی و پیشرفت کشور حاصل نمیشود.
امروز امنیت ملی در امنیت اقتصادی نهفته است. همانطور که می دانید کشورهای بزرگ هم با اقتصاد خودشان، امنیت خودشان را تامین میکنند بنابراین توسعه اقتصادی باید برای ما هدف باشد، توسعه اقتصادی در درون کشور مردم را راضی نگه میدارد و قدرت ما را برای تاثیرگذاری بر بیرون تقویت میکند. هر عاملی که باعث تقویت توسعه و پیشرفت ایران شود به نظر من یک عامل امنیت ملی است.
*آقای سبحانی! در مورد FATF هم همین نگاه را دارید که مانعی بر توسعه و امنیت اقتصادی است؟
FATF یک عنصر از مجموعه عناصر سیاست خارجی است. ما باید به مجموعه عناصر یکجا با هم بپردازیم اینکه یکی از آنها را حل کنیم ولی موارد دیگر حل نشده باقی بماند اتفاقی نمی افتد، مخالف تصویب یا موافق آن نیستم زیرا این نگاه، نگاهی سیستمی نیست. ما با یک مجموعه چند عنصری مشکل با خارج مواجه هستیم که این مشکلات ، هم با هم رابطه دارند و هم با هم نسبت دارند بنابراین باید تصمیم بگیریم چه اقدامی انجام دهیم که همه اینها را با هم تعیین تکلیف کنیم.
*با توجه به چیزی که گفتید که رئیس جمهور در حوزه سیاست خارجی اختیارات تام ندارد و با اینکه سیاست خارجی ما در بسیاری از جاها، با یک هجمه های داخلی رو به رو می شود که موضع ها کلا تغییر می کند، فکر نمی کنید این چالشی برای یک رئیس جمهور (چه شما چه هر کس دیگری) باشد؟
آن را چالش نمیدانم ولی بالاخره دردسرهایی ایجاد میکند. بخش عمدهای از مشکلات ما ناشی از عدم آگاهی و فقدان اطلاع رسانی است، سال گذشته در بورس، به چه دلیل میلیونها انسان حس کردند متضرر شدند؟ به این دلیل که سواد بورسی تودهای ما کم است و کسی هم به مردم نمیگوید که بورس چیست و اگر بیایید چه اتفاقی رخ میدهد یا رخ نمیدهد. این مسئله در سیاست خارجی ما هم وجود دارد حتی در مسائل دیگر هم وجود دارد لذا با گروههای داخلی باید صحبت کرد و آن مفهوم از سیاست یعنی تلاش برای کاهش تنازعات و افزایش هم بستگی ها ، باید ترویج شود و تسری پیدا کند تا بتدریج رشد سیاسی حاصل شود.
*شانس پیروزیتان را چقدر می دانید؟
من احتمال کمی را برای خودم متصور نیستم چون معتقدم با مسائلی که در قشرهای مختلف اجتماع می گذرد کم و بیش آشنایی دارم و تا حدی هم راهکارهایی را می شناسم و اگر فرصت صحبت با مردم فراهم شود همدلی ها بیشتر و زمینه برای تصمیم بایسته فراهم می شود.آنچه که واقعا برای من مهم است این است که مردم افرادی را از سلایق مختلف در عرصه ببینند و حرف هایشان را بشنوند . این اتفاق برای جمهوری اسلامی یک نعمت است، رای آوردن به واقع مرحله بعدی قضیه است. من به اولین مورد بیشتر فکر می کنم درباره دومین مورد، تشخیص با اقشار نجیب مردم است.
*فکر نمی کنید سنتان برای ریاست جمهوری بالا باشد؟ فکر می کنید آن تحرک و شادابی را دارید؟
آقای ماهاتیر محمد در سن ۹۳،۹۴ سالگی نخست وزیر شد، و آقای بایدن در سن ۷۸ سالگی مسئولیت پذیرفتند، اقتضای این مسئولیتها همین سن هاست چون شما باید تجربیات زیادی در امور داشته باشید و با اتفاق کوچکی فرو نپاشید. من ۶۷ سال دارم، کسانی که در این دامنه سنی هستند ویژگی هایی دارند که شاید اقشار جوان تر، لزوما آن ویژگیها را نداشته باشند. در عین حال می دانید که رئیس جمهور باید مدیر و مدبر باشد، مدیر بدین معنا که هنر استفاده از نیروی انسانی را داشته باشد نه اینکه همه کارها را خودش انجام دهد.
*یعنی وظیفه رئیس جمهور را مدیریت می بینید؟ نه اینکه از این شهر به آن شهر برود؟
در قانون اساسی هم میگوید مدیر و مدبر. مدیر بدین معنا که هنر استفاده از نیروی انسانی کشور را داشته باشد و آن ها را بکار بگیرد. نباید بی جهت و بدون دلیل، افراد را حذف کرد به جز پست های سیاسی، نباید نظام کارشناسی کشور بهم زد. مدبر به این معنا که تا حدود زیادی توان پیش بینی تصمیمات و اتفاقات محتمل اجتماعی اقتصادی و سیاسی و اثار ان ها را بر امور کشور داشته باشد و روندهای امور درکشورهای جهان را بشناسد و درک کند و برای مواجهه آماده شود نه اینکه مثل افراد غیر مسئول همان موقع که یک واقعه اتفاق افتاد او هم مطلع شود.
رئیس جمهور آنطور که برخی مطرح میکنند،لزوما شخصیت اجرائی صرف نیست اگر اینطور باشد هر کس کار مکانیکی سنگین تری انجام دهد مدیریت بهتری بلد است . مدیر بودن و مدبر بودن مقوله ستادی و اندیشهای است و واجدین خودش را میخواهد. بنده به ساعت و زمان قائل نیستم مهم است که شما تصمیم درست بگیرید و آینده نگرانه تصمیم بگیرید و با حوادث زودتر از جامعه مواجه شوید. میلیون ها آدم هستند که نیروی انسانی برجسته هستند که اگر امکان کار پیدا کنند، کار میکنند و زندگی خود و امور مملکتشان را پیش می برند. هیچ کس نباید رئیس جمهور را یک منجی بداند که همه کارها را خودش انجام میدهد.
*وقتی به آقای ماهاتیر محمد اشاره میشود به هر حال مردمش هم، هم پای با او پیش رفتند که اقتصاد را به آنجا رساندند ولی ما یک شکافی بین مردم و ساختار کلیت نظام می بینیم که انگار هر کس که میآید مردم با یک بیاعتمادی به او نگاه میکنند.
مردم ما هم این استعداد را دارند که مملکت خودشان را بسازند. متاسفانه کاستی هایی رخ داده و سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد عمومی را مورد آسیب قرار داده است. اما جمعیت جوان تحصیلکرده و منابع عمده و سرزمین پهناور ما را همین مردم در صورتی که با صداقت و شفافیت با آن ها مواجهه داده شود خواهند ساخت و می توانند پیشتاز دیگران هم شوند . باید همه تلاش و کار کنیم و کشورمان را از مشکلات برهانیم. من حتی افزایش دین ورزی در مردم را ، از مسیر توسعه یافتگی عادلانه کشور جستجو می کنم.