- تاریخ: آذر ۴, ۱۴۰۰
- شناسه خبر: 25482
فرزندان « امیرکبیر» در آغوش مادر
امروز امیرکبیر خوشحال ترین روز را سپری می کند، مثل مادری که پس از سال ها دوری و فراق، فرزندانش را در آغوش می گیرد. این مادر امروز حالش خوب است .
زینب سودی- از همان روز که خبر برگزاری این مراسم را برایم فرستادند برگزارکنندگانش را تحسین کردم. با خودم گفتم قطعا مراسمی فوق العاده ای می شود. در ذهنم کسانی را تصور کردم که قرار است آنجا همدیگر را ببینند. دیرتر از همه رسیدم .گویا مهمان ها را به صف کرده بودند و بعد با همان صف وارد سالن شده بودند. بازهم آنها را در ذهنم ایستاده در صف تصور کردم، خنده ام گرفت.میتوانم تصور کنم چه حالی داشتند. وارد سالن شدم. حقیقتا احساس کردم با یک سالن پر از پسرهای ۱۶ – ۱۷ ساله دبیرستانی روبرو هستم . مثل همان هایی که تا حالا در مدرسه سرخیابان خودمان دیده بودم . ولی خب به چهره ها که نگاه کردم پیرشده بودند ولی همه شان از دیدن هم به وجد آمده بودند. دانش آموختگان دبیرستان امیرکبیر را می گویم . اینجا دبیرستان امیرکبیر است و این مراسم همایش دانش آموختگان دهه های ۶۰ و ۷۰ دبیرستان امیرکبیر. ردیف بالا می نشینم. مجری دارد حرف می زند. یکی از خود آنها است. به زور خودش را جدی نشان می دهد. تک تک شان پر از حرف اند. بالاخره کمی سکوت می کنند تا مراسم خودش را پیدا کند. مجری از الیاس بیگدلی دعوت می کند که به روی سن بیاید . رییس آموزش و پرورش ناحیه یک زنجان است . با سوت و کف حضار پشت تریبون می ایستد.کمی ساکت می شوند ولی از گوشه و کنار صدایشان می آید . بیگدلی صحبت را جدی و با تاریخچه مختصر دبیرستان شروع می کند. در سال۱۳۳۱ تاسیس شده و از همان روز مهد دانش و تربیت نسل فرهیخته و توانمند بوده و فرزندانی تربیت کرده که امروز از مسئولین کشوری و لشکری و تا کارمندان ادارات و بازاریان هستند. می گوید: همه ما مدیون مدیران توانمند این مدرسه هستیم .
هاشم دلپذیر ، احمدکاوندی،فضل الله طارمیان ، رحیم چیت ساز، صمد بیات،اکبرخلخالی،جواد شرفیانی،مجید دادلویی،سعید شرفی،جواد گنجی،محمود میرزایی، سیدرضی میرصادقی،صمد بیات، علی اصلان حجری، صفی الله حیدری، حسین محمدی نام مدیرانی است که الیاس بیگدلی از آنها نام می برد و می گوید با همت آنها در طول این سالیان این دبیرستان، دبیرستان امیرکبیر شده است.
بیگدلی با بیان اینکه دبیرستان امیرکبیر امروز با ۱۸ کلاس و ۳۰۰متر بازسازی شد و بزرگترین دبیرخانه استانی را دارد گفت: در این مدرسه در دوشیفت هزار دانش آموز درس می خواند و۴۰ هزار پرونده در این مدرسه وجود دارد که متعلق به سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۴۰۰ هست.
بیگدلی گفت: حرف دلم را میزنم، همه ما یک خانواده ایم و فرزندان امیرکبیر هستیم. امروز که این دبیرستان از حالت هیات امنایی خارج شده است نیاز به حمایت دارد .برای اینکه زنده بماند و خوش بدرخشد نیازمند دستان توانمند تک تک شما فرزندان و دوستان است .
بیگدلی حرفهایش را اینگونه تمام می کند: امروز امیرکبیر خوشحال ترین روز را سپری می کند، مثل مادری که پس از سال ها دوری و فراق، فرزندانش را در آغوش می گیرد. این مادر امروز حالش خوب است .
صحبت های الیاس بیگدلی تمام می شود مجری اعلام می کند که اگر کسی خاطره ای دارد بیاید وتعریف کند .انگار که منتظر این لحظه باشند و در تک تک شان خاطرات روزهای دبیرستان زنده شود گویی همه شان می خواهند حرف بزنند.
مصطفی نقدی از میان جمع پشت بلند گو قرار می گیرد.هنوز شروع نکرده می خندند. خاطره ای که انگار به نوعی برای همه هم پیش آمده باشد.خاطره از حسن علاء پور خواهرزاده آقای سعید شرفی مدیر اسبق دبیرستان است. با سید مهدی گارد تکواندو می گیرند و مبارزه می کنند. آقای موسوی پسر خطیب زنجانی هم صدای حرکات را در میاورد. آقای شرفی در را باز می کند و آنها را می بیند و بعد بدون اینکه چیزی بگوید در را می بندد و می رود. من هم سریع گفتم بله ، خواهرزاده خودش است حالا اگر ما بودیم …. این را که گفتم آقای شرفی در را باز کرد و به خواهرزاده اش حسن علا پور گفت: کی بود صدای میمون در میاورد؟ حسن گفت: نمی دانم . آقای شرفی گفت: پس مصطفی نقدی می گفت تو بودی ؟ و یک سیلی آبدار در گوشش خواباند ولی به من هم گفت: نقدی خو.ب نیست آدم رفیقش را بفروشد.
نوبت به مجید سلمان مهاجر میرسد خلبان است . معلوم است که همه تحسینش می کنند و خوب نگاهش می کنند.ازترقه بازی اش می گوید: ثلث دوم که ثلث ترقه بود من هم باروت می فروختم.یکبار که کسی از من باروت خواست . باروت هایی که من می فروختم چیزی قاطی اش نبود. خالص بود. امتحان ریاضی داشتیم . باروت را دادم به آقای رضایی و او هم گذاشت داخل جیب کاپشنش . سوالات هم ۵ سوال ۴ نمره ای بود که اصلا امکان تقلب هم نبود. یک باره صدای انفجار آمد.بهرامعلی رضایی از هوش رفت و کلاس هم شولوغ شد.( بهرامعلی رضایی هم در مراسم هست، بلند میشود خنده کنان برایش دست می زنند).رضایی رفت دفتر و فرصت فراهم شد تا برگه ها را عوض کنیم .ولی با خودکار مشکی جواب دادم که معلم گفت حداقل با خودکار رنگ خودش می نوشتی .محمدرضا اشتغالی و چند نفر دیگر که هم خاطراتشان را گفتند.
جمال داودی هم روی سن می آید. می شناسمش. معاون پژوهشی دانشگاه زنجان است. خیلی اصرار دارد که که بگوید از دانش آموزان متوسط دبیرستان بوده. یاد امیراعلم غضنفریان می کندکه مدال جهانی نقره ریاضیات را کسب کرده بود.از همکلاسی های دیگرش هم یاد می کند که حالا پزشک شدند و رتبه های برتر کنکور که البته حاصل تلاش مدیران و معلمان دبیرستان بود.
خیلی نام امیراعلم غضنفریان را می آورد.( نام یک پژوهشگاه به نام اوست. در همین حد یادم هست ). میگوید در روزهای بمباران حضور در مدرسه هم الزامی نبود. ثلث دوم مباحث ریاضی سخت تر بود . امتحان دادیم که دبیر هم آمد نمره ها را بخواند. گفت چه کسی می خواهد از نمره ثلث اولش دو نمره کم کنم و به نمره ثلث دوش اضافه کنم؟ و خب خیلی ها قبول کردند.برخی ها هم قبول کردند که از نمره ترم اول آنها کم کند و به نمره ترم دومشان اضافه کند. اما امیراعلم غضنفریان دستش را بالا نبرد. دبیر ریاضی از او پرسید خب شما ترم اول نمره ات چند بود و الان می خواهی نمره ات چند شود؟ گفت: ۱۹٫۷۵ بودم و این ترم هم ۲۰ میشوم و دبیر هم به او ۲۰ داد.
یک گروه موسیقی هم دعوت است. یکی دونفرشان از همان دانش آموزان امبرکبیر هم سن و سال آنها هستند. دارم فکر می کنم چه خوب که از هر صنف وشغلی در میانشان هست.
سخنران بعدی آقای بیگلری از دبیران سابق دبیرستان است. هم بغض دارد و هم شوق . از مدیر سابق دبیرستان می گوید؛ مرحوم سعید شرفی که اکنون این سالن هم به نام اوست.
بیگلری از مدیریت موفق سعید شرفی به مانند یک پدر نام می برد که در ۵-۴ سال مدیریتش همه تلاش خود را برای این دبیرستان کرد و اینجا را به جایی رساند که می خواست. دبیرستان در دوشیفت و در هرشیفت ۱۸ کلاس ۳۰ نفره اداره میشد در هرشیفت ۵۴۰ دانش آموز داشتیم . با کادری قوی که حدود۱۰۶ نفر می شدند که گنجاندن ۸۶ نفر کادرآموزشی در دوشیفت کار آسانی نبود. گاهی سعید از برخی دبیرها خواهش می کرد که برای تدریس به دبیرستان بیایند که اگرآموزش و پرورش موافقت نمی کرد خودش به عنوان اضافه کار به آنها پرداخت می کرد.
بیگلری گفت: نقشه راهی که سعید بر جای گذاشت مهندس حیدری دنبال آن را گرفت و بذری که سعید کاشت را الان داریم می چینیم و باید سعی کنیم این کشتزار در آینده هم بی ثمر نماند. بیگلری کمی بغض می کند ولی به روی خودش نمی آورد بقیه هم انگار آماده بودند ولی بیگلری صحبتش را ادامه می دهد: پس از این، من از امیرکبیر به مدرسه الهادی رفتم و تلاش کردم اهداف سعید توسط من و برخی دیگر از دوستان در مدرسه الهادی پیاده شود. به طوری که معتقدم الهادی تبدیل به مدرسه امیرکبیر دو شده است. ازتعلقش به دبیرستان امیر کبیر می گوید که هرجا همکاران قدیمش را می بیند امکان ندارد به دبیرستان امیرکبیر گریزی نزنند و هرجا کاری یا مشکلی برایش پیش می آید با بچه ها درمیان می گذارد.
بیگلری سخنانش را اینگونه تمام می کند: در این عالم بی کسی این همایش ها و این همدیگر را دیدن ها خیلی لازم است . قدرش را بدانید.امیدواریم به نفس شهریاری ها و امیراعلم ها گروهی تشکیل بشود که پرچم امیرکبیری ها و زنجانی ها و پرچم مطالبه گری در این شهر مظلوم و از چشم مسئولین افتاده را بالاببرد و فضای مطالبه گری را بسازند.
مسعود شرفی برادر مرحوم سعید شرفی نیز چند دقیقه ای صحبت می کند و میگوید اگر من برادر نسبی سعید هستم امروز این سالن پر از برادران سعید است .
محمد حسن علاءپور خواهرزاده سعید شرفی سخنران دیگر جلسه است که گویا چهارماه پیش در یک گروه واتساپی همه را دور هم جمع کرده است و امروز هم از بانیان این همایش است. او می گوید اول فقط یک گروه دوستانه بود ولی بعد تبدیل به یگ گروه بسیار با انگیزه شد که قرار است اهداف مشخصی را درقالب یک سمن ( ان جی او)دنبال کنیم.
مهندس براتی برای توضیح هدف این همایش و اهداف و برنامه های بعدی دعوت میشود. وی می گوید: بعد از سی سال حدود ۲۵۰ نفراز دانش آموختگان امیرکبیر که در دهه شصت و هفتاد دآنش اموز این مدرسه بودند و درحال حاضر با تحصیلات مختلف و در حوزه های مختلف شناسایی شدند. با آنهایی که در تهران بودیم صحبت کردیم که چه کارهایی می توانیم برای شهرمان انجام دهیم. 5 جلسه در موسسه ماهان و وزرات کشور و درنهاد ریاست جمهوری تشکیل دادیم و در زنجان هم یک تیم اجرایی چندین جلسه برگزار کرد.
براتی هدف این تشکل را توسعه استان نام برد که محقق نمی شود مگر با تشکل های مردمی . وی گفت: از لحاظ نرخ محرومیت مردمی در رتبه ۲۹ هستیم .براتی به گفت و گوهایی با محسن افشارچی استاندار زنجان که از دانش آموزان همین دبیرستان بود نیز اشاره کرد و گفت: علاوه بر مشاوره بیشترین تاکید ما روی مطالبه گری بود. وی از روحیه بی تفاوتی زنجانی ها گله کرد و گفت: باید از یک جایی شروع کنیم و تشکلی را ساماندهی کنیم و همه دست یه دست هم دهیم و درقالب یک سازمان مردم نهادی به نام دانش آموختگان دبیرستان امیرکبیر از این ظرفیت استفاده کنیم و توسعه اقتصادی و فرهنگی شهر را رقم بزنیم . جلسات بعدی هم با محوریت این موضوع تشکیل خواهد شد.
در پایان این مراسم ضمن اینکه دفتریادبودی برای نگارش توسط دانش آموختگان در اختیار حضار قرار گرفت؛ از پیشکسوتان و مدیران اسبق این دبیرستان تقدیر شد و اولین عکس یادگاری دانش آموختگان دبیرستان امیرکبیر نیز پس از سی سال ثبت شد.