- تاریخ: مرداد ۸, ۱۴۰۲
- شناسه خبر: 33876
نگهداری از حیوانات خانگی نمود فردگرایی است
نگهداری حیوانات توسط انسانها گرچه درتاریخ بشر موضوع تازه ای نیست ولی ارتباط عمیق انسانها با حیوانات و نگهداری از آنها در خانه به شکل امروزی موضوعی است که چندسالی است هم به لحاظ رفتار فردی و هم جامعه شناختی و همینطور حقو ...
زینب سودی- نگهداری حیوانات توسط انسانها گرچه درتاریخ بشر موضوع تازه ای نیست ولی ارتباط عمیق انسانها با حیوانات و نگهداری از آنها در خانه به شکل امروزی موضوعی است که چندسالی است به جهت فراگیر شدن، هم به لحاظ رفتار فردی و هم جامعه شناختی و همینطور حقوقی مورد بررسی و محل اظهار نظرهای مختلف بوده است . بخشی از این نظرات مربوط به رفتار تقلیدی و تنهاییِ انتخابی افراد و جمع گریزی آنها است. در این خصوص یوسف بیانلو جامعه شناس و فعال اجتماعی گفت و گویی باخبرنگارپیام ملّت داشته است که چنین است:
تاریخچه ارتباط انسان با حیوانات بسیار طولانی است. یعنی از زمان انسان های اولیه ارتباط بین انسان ها و حیوانات وجود داشته است و در دوره هایی که در طول تاریخ زندگی بشر تقسیم بندی شده است، یک دوره، دوره شکار بوده است که انسانهای شکارچی در آن برای تأمین مایحتاج زندگی و خورد و خوراک از شکار حیوانات استفاده می کردند و از حیوانات به عنوان ابزاری برای انجام دادن برخی کارها و همینطور برای خوراک استفاده می شد.
و اینکه چرا امروز افراد به این روی آوردند که حیوانات را باخود در خانه داشته باشند و به عنوان یک مسئله به آن نگاه میشود ، از نظر من در طول زمان انسانها این ارتباط خود را با حیوانات تقویت کرده اند که دلایل مختلفی داشته و شاید فقط یکی از دلایل آن تنهایی باشد . هرچقدر انسانها به عصرمدرن نزدیک تر شدند عقلانیت به معنای حسابگری در آنها بیشتر و درک و فهم آنها از اینکه از امکانات موجود بیشتر استفاده کنند و فهم و شعور شان در زمینه تعامل با طبیعت و محیط و حیوانات بیشتر شده است و فقط این نیست که حیوانات را به عنوان یک شکار و خوراک استفاده کنند بلکه درکشان در این حد افزایش یافته است که حیوانات هم مثل انسان که دارای شعور و عقل است حق حیات و توجه و همراهی و نیاز به محبت دارند و نباید آزارشان داد. مثلا در قدیم می گفتند فلان حیوان را باید از بین ببریم ولی الان آن باورها نیست و این نگاه ها و باورها که در مورد حیوانات در گذشته بوده است بسیاری هم به لحاظ تجربی و علمی ثابت شده است که براساس عدم شناخت آنها بوده است و شناخت دقیق تری نسبت به محیط و طبیعت نداشته اند لذا براساس دریافت های سطحی خودشان با آنها رفتار می کردند.
مثلا امروز در حوزه مبارزه با مواد مخدر از سگ به عنوان یک حیوانی که آموزش می بیند ، بسیار موثرتر از انسان استفاده می کنیم. یعنی در طول زمان به توانمندی و پتانسیل و اهمیت حیوانات پی برده شده و برای همین از آنها استفاده های درست تر و مفیدتری شده است تا اینکه فقط آنها را به عنوان یک حیوان نگاه کنند.
اما نگهداری از حیوانات و ارتباط با آنها به عنوان یکی از نشانه های زندگی مدرن متفاوت است.دراین حالت که جامعه از حالت جمع گرایی به سمت فردگرایی می رود، یک خلأهایی در انسانها ایجاد میشود ولی صرفاً این نیست که اگر کسی حیوانی را با خودش دارد مدرن است، چون ممکن است بقیه شاخص های زندگی مدرن را نداشته باشند ولی دراین مورد ادای آن را در میاورد.
ضمن اینکه باید بگویم مدرن بودن معنای منفی ندارد . یعنی اینکه شما از داشته های زندگی در حوزه فرهنگ و اقتصاد و علم به صورت جدی استفاده کنید. متاسفانه می بینیم که در محافل مختلف مدرن بودن را صرفا یک بعدی می بینند و بد توصیف می کنند. در حالی که مدرن بودن یعنی جدید بودن یعنی تا دیروز اگر مشکلی داشتید و یا مسائلی در جامعه صرفاً به صورت سنتی برطرف و براساس باورهای گذشته توصیف و تفسیر و حل می شد امروز به صورت جدید و با مبانی علمی برطرفشان می کنید ولی اینجا وقتی کسی حیوانی را نگه می دارد و با خود همه جا می برد و با این ادای مدرن بودن در میاورد بله یک نقیصه روانشناختی است و شخصیتی است .
کسی که حقوق حیوانات را مراعات می کند غذا می دهد، مراقبت می کند و یا حتی کسی که مخالف گوشتخواری است این انسان بدی نیست . ولی آنکه ادای مدرن بودن در می آورد نگاهش سطحی و کوته بینانه است و فکرمی کند با آن خودش را می تواند به عنوان انسان مدرن معرفی کند. یک وقتی کسی هم هست که با حیوانات ارتباط برقرار می کند و از حقوق آنها آگاه است و حتی در این خصوص فعالیت می کند که انسان بسیار فهیمی است. منتهی باور من این است که در این زمینه دچار افراط و تفریط شده ایم که ادای مدرن بودن را با داشتن حیوان خانگی و اینها را درمیاوریم که به عنوان یک آنومی یا ناهنجاری مطرح است و طرف دیگر هم کسانی هستند که هیچ ارزشی برای حیوانات قائل نیستند مثالش را در اخبار دیده اید که حمله می کنند و یک حیوان را از بین می برند و یا حتی با سگ و گربه هم ارتباط ندارند که اینها هم آنومی است. می خواهم بگویم وقتی می خواهیم یک جامعه را متعادل کنیم حتما باید نگاه همه جانبه ای داشته باشیم . لذا از نظر من هرچقدر ارتباط انسان با حیوانات خوب باشد و حقوق آنها رعایت شود نشانه رشد است. ولی اینکه این ارتباط با حیوانات تبدیل شود به اینکه ما حقوق اطرافیان و خانواده و همسایه و دیگران را تضییع کنیم درست نیست.
اینکه مطرح میشود دلیل روی آوردن خیلی ها به حیوان خانگی مثل سگ و گربه، گریز آدم ها از هم و تنهایی را برگزیدن است هم باید بگویم؛ بله. این به عنوان یک مسئله هست که آدم ها در جامعه مدرن از جمع گرایی به سمت فردگرایی می روند و بیشتر دوست دارند تنها باشند و زیر بار مسئولیت ارتباط با انسانها نروند . این یک چالشی است که جامعه شناسان هم پیگیر آن هستند که یک بخشی از آن ارتباط گرفتن با حیوانات است. چون اینجا موضوع کم شدن ارتباطات عاطفی و پرکردن تنهایی با موجود دیگری است. البته فقط این نیست. تک فرزندی هم یک مسئله است و کاهش تعداد اعضای خانواده که این هم تاثیر دارد، ولی اینکه حیوانات را صرفا به عنوان همراه و همدم خود قرار دادن و از روابط انسانی و همنوعان دور شدن درواقع یک چالش و یک مسئله است و باید برای آن فکر کرد و من هم به عنوان شهروند و جامعه شناس متوجه آن هستم . یا حتی افرادی که به جای داشتن بچه، نگهداری از یک حیوان خانگی را ترجیح می دهند یا حتی افرادی که سن وسال بالایی دارند ولی ترجیح می دهند با سگ و یا گربه ای وقت بگذرانند تا در جمع های همسایگی و دوستان و دیگران.
یکی از مشخصات مدرن شدن جوامع عقلانیت است . عقلانیت در این دیدگاه هم یعنی رفتارهای حسابگرانه ای که فقط منافع فردی را لحاظ می کند و احساسات و عواطف و غیره در اینجا تحت الشعاع قرار می گیرد. یعنی چه نفعی برای من دارد؟ منظور از عقلانیت در جامعه مدرن یعنی کاملا فرد حسابگرانه رفتار می کند و موضوعش انتفاع شخصی است که چقدر می تواند سود و لذت و رفاه بیشتری داشته باشد و هزینه کمتری بکند؟ مثلا وقتی با یک بچه و یا فرد دیگری ارتباط دارد و هم صحبت هستند احساس خوبی دارد، ولی هزینه هایی هم دارد. یعنی در قبال آن بچه و فرد و خانواده زحمت هایی هم باید بکشد و فقط انتفاع شخص مطرح نیست. با یک حساب دو دوتا چهارتا و منفعت شخصی می گوید همین نیاز به همدم و همین تنهایی را می توانم با یک حیوان برطرف کنم . اگر بخواهم بچه داشته باشم باید هزینه هایی هم برای او بکنم ولی در مورد حیوان این انتظارات و توقعات از طرف مقابل وجود ندارد و با ارتباط گرفتن با حیوان می توانم خلأهای تنهایی و نیاز به همدم و همراه را پوشش بدهم . در مقابلش هزینه ای هم به آن صورت ندهم. این موضوع فقط در مورد حیوان نیست. امروز چرا دختر ها و پسرها مثل قبل ازدواج نمی کنند ؟ به این دلیل که می گویند من میخواهم ازدواج کنم که نیازهای عاطفی و جنسی و زیستی من تامین شود ولی درقبال این ازدواج باید تعهدات و مسئولیتهایی هم داشته باشم و هزینه هایی هم باید بدهم درحالی که میتوانم از راه های دیگر این نیازها را برطرف کنم که این ها دیدگاه های کوته نگرانه است و فقط شعاع فردی خودش را می بیند که زیربار مسئولیت نرود. این عقلانیت حسابگرانه است که با سطحی نگری میروند سراغ ارتباطی که کمترین مسئولیت و هزینه را داشته باشد. این همان زندگی حسابگرانه فردمحور است و اگر شما با آنهایی که در خانه شان یکی از این حیوانات را دارند صحبت کنید دلایلی غیر از این نخواهید شنید.