• تاریخ: آبان ۲۹, ۱۴۰۲
  • شناسه خبر: 35641

مطبوعات زنجان تبدیل به کشکول خانواده شده اند/ انتظار داشتیم بیست سال تجربه خانه مطبوعات امروز نتیجه بدهد

بحث این نیست که خانه مطبوعات بیاید روغن و برنج و کارت هدیه بدهد.هنوز مسئله صنفی روزنامه‌های ما حل‌نشده است. ما انتظار داشتیم بیست سال تجربه خانه مطبوعات امروز نتیجه بدهد.

پیام ملّت؛ زینب سودی- بخش اول گفت و گو با حسن حسینعلی فعال مطبوعات استان زنجان و معلم ادبیات و تاریخ مدارس استان زنجان طی روزهای گذشته در این رسانه منتشر شد. بخش و دوم و پایانی این گفت‌وگوی تفصیلی را پی می‌گیریم.

  • آن سال‌ها خبرگزاری‌ها در زنجان چطور بودند؟

خبرگزاری‌ها هم بودند، ولی من با خبرگزاری‌ها مرتبط نبودم. نه من، طیف وسیعی از افراد جامعه با سایت‌های خبری خیلی مرتبط نبودند.

  • آن موقع روزنامه‌نگار زن نداشتیم در زنجان؟

کم بودند. تا همان سال ۷۹ خانم‌ها فقط تایپیست بودند و در شورای نویسندگان به‌ندرت بودند؛ مثلاً خانمی مثل نازخند صبحی بود که فعال بودند. ایشان در همه نشریات مطلب می‌نوشتند. چندین کتاب در حوزه‌های ادبیات و داستان و اجتماعی هم چاپ کردند. الان هم هستند و سن و سالشان بالا است. بقیه هم به‌ندرت می‌دیدم، مثل خانم سکینه بابایی بود که لیسانس مردم‌شناسی داشت. ولی در شاعرها خانم‌ها بیشتر بودند نه به‌اندازه امروز، ولی بودند، مثلاً خانم لیلا مختاری و خانم لادن خدابنده که شعرهایشان چاپ می‌شد.

  • خبرنگار نبودند؟

نه. به این شکل امروز که تعدد خبرنگاران زن داشته باشیم نبودند. سال ۸۰ زیادتر شد. اوایل دهه هشتاد خانم‌ها بیشتر شدند مخصوصاً حوزه رپورتاژ و خبرنگاری.

  • از آن سال به بعد تعدد نشریات را داشتیم درست است؟

خب نشریات زیاد بود ولی دوام پیدا نکردند. خیلی تعطیل شدند و یا کم‌کار شدند؛ مثلاً موج بیداری اوایل یکی از نشریات بسیار تأثیرگذار بود. آن‌هم سال ۸۲ بود. چند تا سردبیر بودند. اصلاً یک دوره‌ای به‌اصطلاح آن روز، چپی‌ها آمدند. آقای نجاری صاحب‌امتیاز بود ولی خودش دخالت نداشت. موج بیداری واقعاً آن زمان یکی از ابتکارات بود، آن‌هم به دلیل حضور علیرضا اسکندریون. ایشان بعدازآن هم درهمان روزنامه مردم خدابنده که بانام مردم نو تبدیل به روزنامه شد، بودند که به‌عنوان اولین روزنامه زنجان درچهارصفحه منتشر می‌شد. اسکندریون از نویسندگانی بود که دوره حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و خبرنگاری را گذرانده بودند. همان ۸۲ زمزمه تشکیل خانه مطبوعات شد. در دفتر مردم نو برای اولین خانواده مطبوعات زنجان جمع شدند که یک انتخابات و انتقادات و پیشنهاد‌هایی بشود.

یکی از نشریاتی هم که در سال ۷۹ مجله بود بعد هفته‌نامه شد ولی دوام پیدا نکرد «پیک آذر» آقای صالحی با گستره شمال غرب بود با رویکرد فارسی و ترکی. دوره اول که ماهنامه بود. دور دومش هم به شکل نشریه و ۱۵ شماره چاپ شد. دور سوم هم سه- چهار شماره چاپ‌شده بود و به خاطر اینکه در انتخابات اسامی رد صلاحیت شده‌ها را زده بود توقیف شد. من اولین بار جزء هیئت تحریریه دور دوم آن بودم. در سال ۸۱ و ۸۲ دوهفته‌نامه شد. به خاطر اینکه در جذب نیروی آگهی ضعیف بودند. به‌هرحال فرازوفرودهایی داشت و موفق نشد.

  • آن زمان فضای نشریات چگونه شده بود؟

بیشترین جنب‌وجوش در دفتر موج بیداری بود و دفتر مردم نو، بعدازاین دیگر نشریه چندانی نیامد و اگر هم آمد یکی- دو شماره بود.

بعدش که شروع دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد شد. تا آن زمان حمایت مالی ارشاد نسبت به نشریات خوب بود. حتی مصاحبه‌های دولتی به شکل رپورتاژ برای عملکرد ارگان‌های دولتی وجود داشت و جذب آگهی و هم حمایت ارشاد هم بود. حتی در بک برهه‌ای به یکی تا دو تا نشریه زمین دادند برای دفتر نشریه؛ یعنی به‌نوعی هم ارگان‌های دولتی آن زمان تلاش می‌کردند هوای نشریات را داشته باشند. چون‌که آن زمان پایگاه و تریبون نقد، نشریات محلی بودند. هنوز شبکه اشراق تأسیس نشده بود و صداوسیمای زنجان اخبار عصرگاهی و صبح جمعه برنامه پخش می‌کرد این نقدها بیشتر در صداوسیما هم می‌شد و بارها در امید زنجان درج می‌شد و بعد در نشریات دیگر بود. بعضی از مسئولین دولتی با این رپورتاژ می‌خواستند حق‌السکوتی بدهند،گاهی می‌دیدیم یک نشریه یک مدیر کلی را خیلی نقد کرد و آن نشریه مقابل به این بهانه یک رپورتاژ مصاحبه و عملکرد می‌زد. درحالی‌که همه مدعی طرفداری اصلاحات بودند چنین چیزهایی هم بود.

  • در دوره احمدی‌نژاد وضعیت چطور بود؟

خب دوره احمدی‌نژاد آمد. اصلاً در زنجان شاید اصولگراها یکی از بزرگ‌ترین مشکلشان این بود که هیچ‌وقت نشریه دائم که پایگاه این‌ها باشد نداشتند. غیر از امین زنجان که دیدگاهش خیلی خاص بود و دوام پیدا نکرد و همه‌اش نزدیک به دو سال منتشر شد. دولت احمدی‌نژاد که آمد در مهر زنجان یکی از دوستان یک مطلبی را از سایت برداشته بود، یعنی تیترش را دیده بود و مطلب را نخوانده بود، از سایت های معاند بود.جمع کردند و  متوجه هم  شدند که عمدی نبود. بعدش مهر زنجان یک توضیحی داد و بعد،  آن‌هم دوام نیاورد.

آقای احمدی‌نژاد که آمد دیگر نشریات در زنجان هیچ‌کدام همسو نبودند. موج بیداری هم شورای نویسندگانش عوض شد. متأسفانه بعضی از نشریات دیگر دست خانواده افتاد. خود پیام زنجان هم از آن‌ها بود. موج بیداری همین‌طور. البته شاید یک دلیلش رکود بود یا عدم‌حمایت دولت و یا هرچیزدیگری. به‌هرحال یک نیروی تخصصی باید در نشریه باشد. حالا بعضی زودتر به این رویکرد روی آوردند بعضی‌ها دیرتر. تنها نشریه‌ای که از اول با خانواده‌اش بود شهاب زنجان آقای شکوهی با پسرانش بود. من به این می‌گویم کشکول خانواده. مطبوعات زنجان تبدیل به کشکول خانوادگی شده‌اند. الان ندای ابهر هم همین‌طور است. حالا شاید بهانه اقتصادی باشد. به‌هرحال اعضای خانواده چندنفری در یک نشریه هستند. این‌ها آسیب است.

  • به نظرتان منافعی دارد که خود خانواده باشد یا مشکلات اقتصادی است؟

من نمی‌دانم، باید خودشان بگویند.

نزدیک به ده سال است که در تحریریه هیچ نشریه‌ای نیستم. ولی خود من در جریان بودم که دریکی از نشریات محلی کارتی برای من صادرشده که در انتخابات خانه مطبوعات از آن استفاده می‌شد و به نام من رأی می‌دادند. الان معذوراتی دارم و نمی‌توانم بیشتر توضیح دهم.

  • در مورد خانه مطبوعات هم توضیح دهید که چگونه و با چه کسانی تشکیل شد؟

خانه مطبوعات حرکت خوبی بود. از سال ۸۲ آقای سواری و علیرضا اسکندریون و نقی صالحی و بعضی از دوستان که واقعاً روزنامه‌نگار بودند، پیگیر این قضیه شدند. من یادم هست که دفتر اولیه مردم نو در خیابان امام بین امامزاده و بلوار، آنجا جمع شدیم. یک انتخاباتی شد. آقای صالحی و سواری جزء برگزیده‌ها بودند. خیلی از آن زمان گذشته ولی کار خوبی بود. حتی یکی از کار‌های بزرگ دور اول خانه مطبوعات تهیه مسکن برای خبرنگاران بود. این همکاری دولت آن زمان و پیگیری اعضای خانه مطبوعات یک کار بسیار خوبی بود. آن زمان شاید تصور نمیکردندخیلی از خبرنگاران و روزنامه نگاران صاحب مسکن شوند. خود من ذینفع نبودم ولی این همت و تلاش اعضای اولیه خانه مطبوعات خوب بود. حتی برخی‌ها که مطبوعاتی نبودند ولی خودشان به نام اعضای شورای نویسندگان یکی از نشریات جا زدند و خانه‌دار شدند؛ اما از آن زمان هرچقدر جلوتر می‌آییم خانه مطبوعات ضعیف‌تر شده است.

من به بعضی از دوستان این نقد را رودررو هم گفته‌ام. بحث این نیست که خانه مطبوعات بیاید روغن و برنج و کارت هدیه بدهد. ببینید هنوز مسئله صنفی خبرنگاری و روزنامه‌های ما حل‌نشده است. مسئله این است که در انتخابات هر دو طرف اشتباه می‌کنند. چه آن‌هایی که بی‌تفاوت‌اند و وارد صحنه نمی‌شوند و چه آن‌هایی که برایشان مهم است رأی کسب کنند. الان هم با توجه به بودجه وخیم اداره ارشاد و نهادهای دولتی، خب خانه مطبوعات علناً از آن ناحیه فلج شده و فقط کاری که می‌کند این است که روز خبرنگار اگر بتواند یک کمک مالی بگیرد و یک مراسم تقدیر از خبرنگاران برگزار کند. ما انتظار داشتیم بیست سال تجربه خانه مطبوعات امروز نتیجه بدهد. وقتی هم فردی مدعی می‌شود که اینجا که چیزی ندارد؛ خب اگر چیزی ندارد کنار بکشید فرد دیگری بیاید. این شد که سال ۹۳ نشستیم بین خودمان توافقی داشتیم که چند نفر را انتخاب کنیم که بروند در خانه مطبوعات که آن‌هم نشد و بین آن‌ها هم یکسری ناهماهنگی‌ها هست. من تقصیر را کاملاً متوجه خانه مطبوعات نمی‌دانم و نمی‌گویم فقط آن‌ها مقصرند، ولی کسی که در خانه مطبوعات مسئول هست انتظار ما این است که حداکثر کاری که می‌شود برای مطبوعات استان کرد را انجام دهد. حالا کاری به اساسنامه ندارم. خود مطبوعات را هم مقصر می‌بینم. من با زبان طنز سال ۹۳ «خانه مطبوعات به کجا می‌رود» را نوشتم. الان خود این نشریات هم مقصرند. خود این نشریات چقدر توانستند هیئت تحریریه را تقویت کنند. به نظر من راه برون‌رفت این است که همه مطبوعات در این موضوع دخالت کنند و کاندیداها بیایند برنامه‌های خود را بگویند. این خانه مطبوعات از مسیر اصلی خودش دور نشود. این‌ها ربطی به دولت ندارد. در دولت روحانی ما انتظار داشتیم خانه مطبوعات رشد داشته باشد و یا الان در این دولت وضعیت خانه مطبوعات هیچ فرقی نکرده است. الان نزدیک به چندین سال همین شرایط است.

  • وضعیت نشریات استان را الان چگونه توصیف می‌کنید؟

فضای مجازی آمده و خبرگزاری‌ها آمدند و این شبکه‌های پیام‌رسان و شرایط اقتصادی و گران شدن کاغذ و همه این‌ها باعث شده اوضاع نشریات وخیم‌تر شود.

سال ۸۹ دو نشریه «ندای ابهر» و«حدیث زنگان» هم مجوز روزنامه گرفتند. ندای ابهر از اول معلوم بود نمی‌تواند روزنامه باشد. ولی آن شرایط یک امتیازی بود برای او و از آن فرصت استفاده کرد و نتوانست هم روزنامه شود. به‌نوعی ندای ابهر که هفته‌نامه بود و الان دیگر هفته‌نامه چهار صفحه منتشر می‌شود ولی اسمش روزنامه است.

حدیث زنگان یک ابتکاری کرد و روزنامه شد. اول به نام «زنگان» و بعدها یک مطالبی نوشت موقتاً توقیف شد و بعد بانام «زنگان امروز» آمد و صدای زنجان هم که خب آقای سلطانی سابقه داشت و تبدیل به روزنامه شد. این جای خوشبختی است که الان ما در شهرمان سه تا روزنامه داریم. حالا ندای ابهر روزنامه هست ولی روزنامه واقعی نیست. مشکل این است که این‌ها اگر هم هیئت تحریریه دارند متأسفانه بخش اعظم مطالبشان تولیدی نیست. این مشکل را ما در سایر نشریات محلی هم داریم. این‌ها آسیب هستند. بله من هم درک می‌کنم که مشکلات اقتصادی هست.

  • یک نظر هم هست که می‌گویند اصلاً اینکه سه روزنامه در زنجان روزانه هشت صفحه تولید داشته باشد ممکن نیست؟

می‌شود. بیست سال پیش وقتی‌که مردم نو روزنامه شد، همه گفتند در زنجان روزنامه چاپ نمی‌شود ولی شد. فضای رقابت باید باشد.

البته یادمان نرود نیمه دوم دهه هشتاد هم نشریه « پگاه میهن» که خانم فرحناز فتحی به‌عنوان اولین زن صاحب‌امتیاز بودند. اسم آن‌هم بعداً «آوای میهن» شد. الان دیگر چنین نشریاتی در کیوسک اصلاً منتشر نمی‌شوند یا چند نسخه محدود است آن‌هم در ارشاد می‌بینیم. این هم یکی از آسیب‌ها است.

  • دهه ۹۰ چطور بود؟ نشریات باید تغییراتی زیادی کرده باشند.

در دهه نود خیلی نشریات آمدند ولی دوام نداشتند. مخصوصاً باروی کار آمدن دولت روحانی « بهار رحمت» منتشر شد توسط رحمت اله بیگدلی. فردای زنجان و صیانت زنجان که اواخر دهه هشتاد آمدند که دیگر منتشر نمی‌شوند و چند تا نشریه دیگر مثل عصر زنجان و آفتاب زنجان و غیره که یا منتشر نمی‌شوند یا خیلی بافاصله منتشر می‌شوند. دلیلش هم این بود که اولاً یک ذهنیت بدی آمد و همه روزنامه‌نگاران خواستند صاحب‌امتیاز بشوند و این تعدد روزنامه چون دید، دیدِ اقتصادی و مالی بود کار را خراب کرد. بعضی نشریات تخصصی بودند مثل «زنجان ورزشی» که خوب بود. «ورزش و سلامتی» بود که خوب بود و یک موج جدیدی بود در زنجان. ولی بقیه را باید بگویم که برخی نشریات گاهی به تعداد کمی منتشر می‌شود حتی در کیوسک‌ها توزیع نمی‌شود، بعد ما که می‌رویم دفترشان بگیریم می‌گویند نه ما توزیع کرده بودیم. این بک آسیب بزرگ است.

  • اصلاً هیئت تحریریه به آن معنا نداریم.

بله نداریم. نسبتاً در روزنامه‌ها داریم. آن زمانی می‌توانیم بگوییم روزنامه واقعی که مطلبش کاملاً تولید باشد. آن‌هم امکان‌پذیر نیست به دلیل مشکلات اقتصادی چون روزنامه توان این را ندارد که برای هر صفحه هیئت تحریریه استخدام کند.

به‌هرحال الان معرفی کردن نشریات محلی خیلی سخت است و من بار ها پیشنهاد دادم حتی به خانه مطبوعات و ارشاد یک کیوسک مخصوص توزیع نشریات محلی باشد. خیلی از کیوسک‌ها آن‌ها را گوشه می‌گذارند می‌گویند این‌ها را نمی‌خرند شاید من مشتری باید بینیم بخرم. در مردم فرهنگ این باشد که حداقل با خرید نشریه یک حمایتی از مطبوعات داشته باشند هرچند با این گرانی کاغذ خیلی تأثیری ندارد ولی باید نشریات محلی معرفی شوند و امیدمان این باشد که مثل چند سال قبل نشریات کاغذی، پرطرفدار باشد.  من قبول نمی‌کنم عصر ارتباطات است؛ ما روزنامه « یومی یوری» ژاپن راداریم که چند میلیون تیراژ دارد در همین عصر ارتباطات یا روزنامه «دیلی تلگراف» انگلستان نزدیک به دویست سال است منتشر می‌شود. از این‌ها معلوم است که بالاخره حرفه روزنامه‌نگاری هنوز هست.

  •  از مدیران مسئول و سردبیران حرف بزنید. شما گفتید یک‌زمانی امثال اسکندریون سردبیر و مدیرمسئول بودند ولی الان چطور شده که هرکسی اسم خودش را می‌گذارد سردبیر و روزنامه‌نگار؟

دلیلش این است که یک دوره‌ای نشریات از ناحیه دولت و ارشاد حمایتی می‌شدند. ذهنیت بدی که آمد این بود که برخی‌ها مجوز گرفتند و فقط با نگاه منافع مالی که از ارشاد و امثال آن حمایتی بگیرد. ولی خب نشریات متعدد شدند و محکوم‌به شکست شدند. می‌بینید فردی اصلاً سابقه کار مطبوعاتی ندارد ولی رفته مجوز گرفته. بعضی از نمایندگان ادوار مختلف در زنجان بودند که این کار را کردند. طیف وسیعی از شورای نویسندگان امید زنجان بودند، بعضی‌ها هم در آن شرایط با تشویق این‌وآن آمدند صاحب‌امتیاز نشریه شدند.

ولی من نیروی حرفه‌ای را قبول دارم. مثال می‌زنم. برای نشریه فردای زنجان آقای مهدی اسکندری یک گروه حرفه‌ای را آورد در فردای زنجان مستقر کرد و  به مدت ۱۰ شماره هفته‌نامه منتشر شد ولی همین طیف استعفا دادند آن «فردای زنجان» دیگر نتوانست منتشر شود. یک دوره‌ای سردبیر فردای زنجان فردی بود که سابقه حرفه‌ای مطبوعاتی نداشت و یک دوره هم این‌ها بودند. یک دوره هم سنگ بنای بهار رحمت همین مهدی اسکندری بود، آمدند و به طور تخصصی هفته‌نامه مرتب منتشر می‌شد.

  • همان‌ها الان چرا دیگر نیستند؟

چون باید کسی این‌ها را جذب کند؛ مثلاً سعید مالکی بیش از ۲۰ سال سابقه دارد. در پیام زنجان کار می‌کردند یا آقای محمد معینی هم آنجا کار می‌کردند. ولی تداوم پیدا نکرد. بار ها اتفاق افتاده یک تیمی از جایی استعفا داده و آن نشریه دیگر مثل قبل نشده.

عامل اقتصادی مهم‌ترین دلیل مشکلات است. نشریات باید به‌روز شوند. مثل «ولایت»قزوین. من هیچ بهانه‌ای برای نشریه نمی‌پذیرم. ولایت قزوین در سال ۶۴ سه چهار سال قبل از پیام زنجان. دوهفته‌نامه بود و الان روزنامه ۱۲ صفحه‌ای منتشر می‌شود. موسسه ولایت یک موسسه انتشاراتی و فرهنگی است و نزدیک به ۳۰ نفر کارکنان دارد. ولی در زنجان ما از یک نشریه که هم سابقه با ولایت زنجان است انتظار داشتیم الان روزنامه می‌شد ولی سالی دو یا سه بار منتشر می‌شود. به نظر من می‌توانست بهتر از ولایت قزوین بشود که باید دلایلش را پرسید. حالا درست است برخی‌ها مجوز روزنامه گرفته‌اند ولی هرکسی مجوز روزنامه بگیرد دلیل براین نیست بتواند روزنامه بزند. ندای ابهر را مقایسه کردم که کشکول خانوادگی و هفته‌ای منتشرمی شود ولی اسم روزنامه دارد. ولی صدای زنجان سه چهارسال دیرتر از ندای ابهر روزنامه شد، ولی روزنامه است و حداقل هیئت تحریریه دارد و هفت هشت‌نفری حقوق‌بگیر دارد.

انتظار ما این است که نشریه طوری باشدکه از آن تجربه دیرینه خودش استفاده کند. یک نشریه‌ای که بیشتر از ۲۰ سال سابقه داشته باشد که نداریم الان. یک مردم نو است که دفتر خودش را دارد. یکی هم این صدای زنجان و یکی هم پیام زنجان دفتر خودشان را دارد. موج بیداری است که جای فعلی‌اش هم شرایطی فراهم شد وگرنه همین جای فعلی را هم نداشت.  باز میدانیم مشکل اقتصادی هست ولی دو مسئله خیلی مهم است. هم‌گروه حرفه‌ای و هم رویکرد نشریه. رویکرد بسیار مهم است. این مردم نو در این ۲۰ سال شما فرازوفرودهای زیادی در آن می‌بینید. شاید بیرون یک تذکراتی گرفته‌اند ولی آن رویکرد نشریه نباید عوض شود. مسائل و مشکلات اجتماعی که هست. چقدر ما در نشریات محلی‌مان مسائل اجتماعی را نوشتیم؟ شما بیایید قلم بزنید اگر نشریه منتشرشده بالاخره رپورتاژی یک آگهی یک مناسبت ویژه‌ای هست که این را منتشر کرده. این‌یکی از مشکلات است. رویکرد نشریات باید یک رویکرد ثابتی باشد؛ و آن رویکردها در حقیقت حفظ بشود. به نظر من صدای زنجان کارنامه قبولی دارد با ۲۰ سال سابقه و تبدیل‌شده به روزنامه و توانسته ادامه بدهد. همین‌طور حدیث زنگان که ۸۲ بود که چاپ شد. الان شده روزنامه «زنگان امروز» و توانسته روی پای خودش بایستد تحت هر شرایطی و همین‌طور مردم نو.

  • اینکه روزنامه باشد ولی وقتی بازش می‌کنی مطلب تکراری و کپی باشد فایده‌ای دارد؟

ببینید الان صدای زنجان مطلب تولیدی‌اش بیشتر است. روزنامه زنگان امروز هم من می‌گویم ۳۰ درصد مطلب تولیدی حداقل دارد. این خوب است. در مقایسه با خیلی از نشریات خوب است. شما شرایط را هم در نظر بگیرید. من می‌گویم همین‌که روزنامه چاپ می‌شود هرروز هشت صفحه. فرض کنیم صد درصد هم مطالبش عاریتی باشد. بیاید این‌ها را مرتب بکند و صفحه‌آرایی کند و هرروز صبح اول وقت بیاید روی کیوسک زنجان.

یک مشکلی هم روزنامه‌های زنجان دارند و به‌روز نشده این است که ما انتظار داشتیم این نشریات از آن امکانات دوره خودشان استفاده کنند و از آن شرایط یک چاپخانه‌ای داشته باشند. الان بخش اعظم این‌ها را موسسه پیام رسانه در همدان انجام می‌دهد. چرا آن موفق است؟ چون به‌روز است. بخشی اعظمی از صنعت چاپ شمال غرب کشور را می‌گرداند تا تبریز. می‌گویند حدوداً ۷۰ یا ۸۰ نفر کارکنان دارد. ما در چاپخانه‌مان آقا تا بیاید چاپخانه را باز کند ساعت ۱۰ شده ولی آنجا ساعت ۸ صبح ۹ صبح نشریات روی زمین است. این کار سختی است. این را هم باید در نظر بگیریم. در این برهه یکی بیاید روزنامه دربیاورد. از این نظر حداقل من از سه روزنامه زنجان تشکر می‌کنم. از این نظر جای تشکر دارد؛ و مقایسه کنید با ندای ابهر. حداقل مثل ندای ابهر دیگر کشکول خانوادگی نشدند. ندای ابهر را یک کیوسک زنجان می‌آورد آن‌هم جلو نمی‌گذارد.

  • ولی ادعا دارد در ابهر حرف اول را می‌زند.

بله. در ابهر واقعاً حرف اول را می‌زند. ولی ندای ابهری که ۲۰ سال پیش ۸ صفحه چاپ می‌شد الان شده چهار صفحه. این را هم باید ادعا بکند دیگر. اصلاً ندای ابهر در شرایط سال ۸۹ روزنامه شد. این نقد به او هست. اصلاً باید اعتراض کرد که چرا الان روزنامه زده چه‌بسا شاید مزایایی که شما نمی‌توانید استفاده کنید دارد. ندای ابهر هفتگی منتشر می‌شود. چهار صفحه. همان ندای ابهر که ۲۰ سال پیش ۸ صفحه چاپ می‌شد. جای نقد دارد.

حالا پیام زنجان را بگوییم مشکل مالی دارد ولی این روزنامه هست و اسم روزنامه را یدک می‌کشد. حداقل هفته‌ای سه روز چاپ بشود.

  • نتیجه‌گیری کنیم از شرایط روزنامه‌ها و مطبوعات زنجان. چه باید کرد؟

وضعیت کلی خانه مطبوعات و نشریات خوب نیست. عدم‌حمایت، مشکل اقتصادی، گران شدن کاغذ، این‌ها به‌جای خود. عدم جذب نیروهای متخصص در حوزه رپوتاژ و خبرنگاری و روزنامه‌نگاری و جذب آگهی باعث شده رکود بیشتر شود. باوجوداین مشکلات از سه تا روزنامه ما باید تقدیر کنیم که الان موفق هستند و همین‌که شهامت این رادارند که هرروز چاپ می‌کنند واقعاً جای تقدیر دارد. هر سه تا هم درست است پنجشنبه‌ها منتشر نمی‌شود ولی روزنامه‌اند. این برای استان ما یک ظرفیت است و خوشبختانه جاافتاده.

 انتظار می‌رود بعضی نشریات یک تفاهمی داشته باشند و بیایند و زد و بندها را کنار بگذارند. هنر این است که در این مشکلات ما بیاییم و کارکنیم. انتظار داریم مدیرکل ارشاد یک کیوسک برای فروش نشریات محلی در نظر بگیرد. هزینه‌ای برای ارشاد ندارد. نیروی آن‌هم حالا بگوییم در ساعت اداری صبح تا ظهر آنجا بنشیند و فقط هم نشریات محلی بفروشد. دولتی باشد نه خصوصی. چون خصوصی می‌آید نوشابه و آب‌میوه و سیگار یا نشریات دیگر می‌فروشد. حالا این را باید خانه مطبوعات استان و مدیرکل ارشاد پی‌جویی کنند. من ده سال است به مدیران کل ارشاد استان میگویم یک کیوسکی برای توزیع نشریات محلی باشد و هدفش هم فروش و سود نباشد. هدف رسیدن نشریه به دست مردم و آگاهی مردم از نشریات باشد. بقیه کیوسک‌ها نشریات را مخصوصاً آن گاهنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها را در معرض دید نمی‌گذارند. اگر لطف کنند روزنامه‌ها را جلوی چشم مردم می‌گذارند که باعث می‌شود مردم هیچ شناختی از مطبوعات استان نداشته باشند. مطبوعات محلی هم بیشتر به مسائل اجتماعی بپردازند. مردم دیگر حوصله زد و بند و بازی سیاسی ندارند. یک نشریه‌ای که وابسته به یک جریان سیاسی باشد این برای مردم دیگر تکراری شده. دوره دوره ۲۰ سال پیش ۳۰ سال پیش نیست و درنهایت دمیدن روح تازه‌ای بر فضای مطبوعات محلی که این هم نیاز به همدلی و تفاهم و دور کردن خودشان از زد و بند است.

نام:

ایمیل:

نظر:

لطفا توجه داشته باشید: نظر شما پس از تایید توسط مدیر سایت نمایش داده خواهد شد و نیازی به ارسال مجدد نظر شما نیست