- تاریخ: تیر ۶, ۱۴۰۳
- شناسه خبر: 38725
همستر؛ انگشتان بیصاحب
انسان همستری، انسانی است مدام با انگشتش «تأیید میزند» ولی چرایی و چگونگی آن را نمیفهمد بلکه آلوده به ریتم "تأییدکردن" با انگشتان است. چنین انسانی زندگی را باخته است.
سردار فتوحی- ارسطو میگفت «کشاورزی و باغداری شغلهای بسیار لذتبخشی برای افراد هستند زیرا در این شغلها تولد و مرگ و همچنین فرایند زندگی(گیاهان و میوهها) را میشناسند. دامداران با توجه به سرو کار داشتن آنها با حیوانات، انسانهای بسیار شجاعی هستند و حتی معتقد بود مدیریت یک جامعه جمهوریخواه (همان دموکراسیخواه) بهتر است بر عهده این سه صنف باشد».
آنان (کشاورز، دامدار و باغبان) تمامی اعضای بدنشان (دست، پا، سر، ذهن و …) کار میکند و بدن متوازن و هماهنگ بود. در جهان مدرن این بدن تکهتکه شد، تنها تکهای از بدن مشغول کار میشود. کارگری در کارخانه صبح تا شب روی صندلی مینشیند و فقط پیچ را سفت میکند. کارمندی صبح تا شب با انگشتش فقط دکمه کامپیوتر را برای عبور مسافران میزند و … بر همین اساس بدن در جامعه مدرن تکهتکه شد. تکههایی از آن بیمصرف شد و تکههایی از آن از فرط کاری به زودی فرسوده شد.
اما این تکهتکه شدن به اوج خود رسید به طوری که انگشتان نیز از هم فاصله گرفتند. در دنیای سنتی انگشت به ندرت به تنهایی به کار میرفت و حتی انگشت به تنهایی، بیشتر معنای منفی داشت داشت (مثل انگولک کردن، انگشت در بینی یا حتی صورت و…) و انگشتان در هماهنگ با هم معمولاً کاری را انجام میدادند.
اوج جهان مدرن، میتوان اوج فشار بر انگشتان نامید و آغاز این فشار، در سال ۱۸۸۸ توسط کداک برای تبلیغ دوربین براونی بود که نوشته بودند «با یک انگشت فشار بده، بقیهاش با ما».
با همهگیر شدن سواد نوشتن، انگشت درگیر شد. با اختراع کامپیوتر و موبایل نیز فشار بر انگشتان تشدید شد. امروزه دیگر همه چیز حول انگشت میچرخد: انگشتر ازدواج، انتخابات، ازدواج، وام، خرید و فروشها، انوع شغلها از جمله بانکداری، بیمهگری و … هر فشاری که بر انگشت وارد میکنید چیزی را تأیید یا رد میکنید. مثلاً با فشار دادن انگشتتان بر ضمانتنامه، تأیید میکنید که ضامن کسی شدهاید، یا وقتی لایک میکنید یعنی تأیید میکنید و … ولی با وجود اینکه در جهان مدرن هر روز بیشتر انگشتان ما تحت فشار کاری (بخصوص برای تأیید) بوده است و از سایر قسمتهای بدن بیشتر استثمار شده است، یعنی تحت حاکمیت ذهن و سایر اعضای بدن قرار میگیرد.
ولی در «همستر» دیگر انگشتان عضو بدن نیستند، زیرا اصلا ارتباطی با ذهن و سایر اعضاء ندارند گویی انگشتان یتیم شدهاند که از بدن جدا شدهاند یا گویی ما اضافی هستیم. انگشتان دقیقا زمانی شروع به کار میکند که تفکر و اندیشه میایستد. پس بیروح میشوند. لذا انگشتان “همستری” سرگردان رویِ صفحه موبایل رها شده است و بیحس و بیاختیار است، مچاله شده و بر خود لولیده است. هرز شده و اقتدار ندارد.
ریتم بیش از حد یکنواخت و طوطیوار انگشتان بر روی موبایل، به معنای سرکوب کل لذتها، شجاعتها و اندیشیدنهاست که زمانی با باغداری و … کسب میشد. انسان همستری، انسانی است مدام با انگشتش «تأیید میزند» ولی چرایی و چگونگی آن را نمیفهمد بلکه آلوده به ریتم “تأییدکردن” با انگشتان است. چنین انسانی زندگی را باخته است.