- تاریخ: بهمن ۲۷, ۱۳۹۹
- شناسه خبر: 21984
نگاهی به مفهوم امید اجتماعی
پیام ملّت؛ یاداشت-برخی معتقدند تازمانیکه شرایط اقتصادی در یک جامعه تغییر نکند نمیتوان انتظار داشت که احساس امیدواری در جامعه تقویت شود؛اما واقعیت ایناستکه امیدواری، ریشه در نظام فکری و ارزشی، هنجاری انسانها دارد.
مهرداد ناظری- جامعهشناس و استاد دانشگاه- یکی از موضوعات مهمی که در سالهای اخیر بسیار شنیده میشود ایناستکه اکثر مردم، امیدی به آینده نداشته و براینباورندکه زندگی آنها در چالشی از سرخوردگیها و نتوانستنها و نارساییها خود را نشان میدهد. اینشرایط، با ظهور و بروز کرونا در یکسالاخیر بیشتر خود را نمایان ساخته است. دراینخصوص بهنظر میآید که مجموع «روحیه جمعی یک جامعه» در هویتبخشی به مردم آن خطه، نقش پررنگی خواهد داشت؛ یعنی وقتی روحیه جمعی مردم، سرخوردگی و یأس را در سنتز رفتارها بروز و ظهور دهد یا بیشتر شنیده شود که مردم درعمل نمیتوانند به خواستهها و آرزوهایشان برسند؛ لذا همینموضوع باعث میشود احساس ناامیدی در آنها تقویت شود.
برخی از تحقیقها و پیمایشهای آماری در ایران نشان میدهد بیش از ۸۰درصد مردم، امیدی به آینده ندارند و شرایط را بُغرنج و غیرقابلترمیم میدانند. درمورد دلایل شکلگیری ناامیدی، نظریات مختلفی وجود دارد. اگر بخواهیم نگاهی عمیق و جامعهشناختی به اینموضوع داشته باشیم، میتوانیم بگوییم پدیدآمدن ناامیدی، ریشه در تضعیف سرمایه اجتماعی دارد. سرمایه اجتماعی بهمعنای ظرفیتیست که امکان هماهنگی و همکاری را در جامعه تسهیل میکند. درواقع، فضایی را ایجاد میکند تا شبکههای ارتباطی و اجتماعی گسترش یافته و مردم بتوانند درکناریکدیگر با شرایطی آسانتر به اهداف خود دست یابند. بهعبارتی، سرمایه اجتماعی ارزشها، هنجارهای مشترک، اعتماد، صداقت، درک متقابل، تساهل، ارتباطات، همکاری مشارکت، تعهد، مسئولیتپذیری، برادری، روحیه کار گروهی و احساس هویت جمعی را در خود دارد. براینمبنا؛ وقتی سرمایه اجتماعی رشد میکند، جامعه این امکان را مییابد تا به منافع جمعی بالاتری دست یابد؛ اما درهرحال، بهدلیل افول سرمایه اجتماعی بهعنوان یک کالای عمومی مشترک، راه برای برقراری ارتباط بین مردم یک جامعه کمرنگ شده و درنتیجه، بهجای رسیدن به شرایط بهینه تعاملی، فضای بدبینی و یأس گسترش یافته که باعث ایجاد ناامیدی شده. وقتی ناامیدی گسترش مییابد، مردم ترجیح میدهند کمتر در مجامع عمومی نقشی فعال ایفا کنند. این عدم فعالیت و انفعال اجتماعی میتواند شرایط را برای ایجاد تحرک و تغییرات دچار ناکارآمدی کند.
ازطرفدیگر، عدمتوجه به داشتن نگرش خوشبینانه باعث تقویت نگرش بدبینی در جامعه شده. البته خوشبینی زمانی پدید میآید که مردم احساس کنند بین شهروندان یک جامعه تفاوتی وجود ندارد؛ یعنی همگان میتوانند بیهیچ تبعیض یا تفاوتی، از منابع جامعه بهرهمند شوند. وقتی در جامعهای، دسترسی به منابع برای همگان، یکسان نیست، بهجای خوشبینی، بدبینی شکل میگیرد. بدبینی میتواند حس عمیقی را در شهروندان ایجاد کند؛ بهگونهایکه بهمرور نسبت به همه اعضای جامعه گارد گرفته و فاصله خود را از آنها حفظ کند.
برخی معتقدند تازمانیکه شرایط اقتصادی در یک جامعه تغییر نکند یا امکان ایجاد شغل و کنترل فقر در جامعه پدید نیاید، نمیتوان انتظار داشت که احساس امیدواری در جامعه تقویت شود؛ اما واقعیت ایناستکه امیدواری، ریشه در نظام فکری و ارزشی، هنجاری انسانها دارد و چهبسا جوامعی که ازلحاظ اقتصادی در سطح پائینتر قرار دارند؛ اما احساس امیدواری در آنها بیشتر است؛ مثلاً در هندوستان، بهرغم وجود فقر گسترده و حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ مثل دهلی نو؛ مردم چندان ناامید نیستند. در هندوستان، فرهنگ خوشبینی ریشه در بنیادهای فکری، معرفتی و دینی آنها دارد و مردم همواره این امید را دارند که زندگی یک حس عمیق درونیست که هر کس باید الزاماً در خود آنرا تقویت کند.
دالایی لاما میگوید: «من امید را در تاریکترین روزها پیدا میکنم و بر درخشانترین روزها تمرکز میکنم. من هرگز جهان را قضاوت نمیکنم». در چین نیز آئین کنفوسیوس و لائوتسه تأثیر عمیقی بر کنش شهروندان چینی گذاشته است؛ مثلاً در اصول اخلاقی کنفوسیوس آمده است که به پنج رابطه باید توجه شود:
۱. مهربانی در رابطه میان پدر و پسر.
۲. لطف برادر بزرگتر به برادر کوچکتر و تواضع برادر کوچکتر در مقابل برادر بزرگتر.
۳. عدالت شوهر با زن و اطاعت زن از شوهر.
۴. علاقهمندی زبردستان به زیردستان و اطاعت زیردستان از زبردستان.
۵٫ مهربانی فرمانروایان به رعایا و وفاداری رعایا به فرمانروایان.
این دیدگاه هرچند چندان عدالتمحور بهحساب نمیآید و در آن ریشههای پذیرش کور زیردستان از بالادستان را نشان میدهد؛ اما احساس پذیرش سختی و وضع موجود را در شهروندان تقویت میکند. در ایران نیز در فرهنگ دینی و عرفانی ما به حس امید و امیدواری توجه شده؛ مثلاً در شعر نظامی میخوانیم:
در نومیدی بسی امید است/ پایان شب سیه سپید است
ازطرفدیگر در شعرهای ایرانی، تأکید بر توجه درحالزیستن است؛ مثلاً سعدی شیرازی میگوید:
اگر دانی که دنیا غم نیرزد/ به روی دوستان خوش باش و خرم
غنیمت دان اگر دانی که هر روز/ ز عمر مانده روزی میشود کم
منه دل بر سرای عمر سعدی/ که بنیادش نه بنیادیست محکم
برو شادی کن ای یار دلافروز/ چو خاکت میخورد چندین مخور غم
یا ابوسعید ابوالخیر تأکید بر امید میکند:
عودم چو نبود چوب بید آوردم/ روی سیه و موی سپید آوردم
چون خود گفتی که ناامیدی کفرست/ فرمان تو بردم و امید آوردم
درمجموع بهنظر میرسد در نگرش و فرهنگ ایرانی تلاش شده تا با ناامیدی مقابله شود. هرچندکه دراینسرزمین همواره کمآبی، تاراج، تبعیض و … درطولتاریخ وجود داشته؛ اما نگرش ایرانیان بر توجه به امید و امیدواری بوده.
ویکتور فرانکل؛ پایهگذار مکتب لوگوتراپی، در کتاب «انسان در جستوجوی معنا» براینموضوع تأکید دارد که «انسان باید در هرزمانی و در سختترین شرایط، معنایی برای زندگی خود بیابد». او معتقد است که اگر انسان بتواند معناها را درک کند، میتواند از دل رنجها بیرون بیاید و زندگی نوینی را برای خود بسازد؛ لذا باید کمتر به گذشته توجه کنیم.
مسئولیت ما ایناستکه در هرلحظه، معناهای نوینی را برای زندگی خود پدید آوریم. فرانکل که در جریان جنگ جهانی دوم در اردوگاههای نازیها اسیر بود و آنجا همه زندگیاش را از دست داد، تأکید میکند: «معنای زندگی رنجبردن است؛ اما برای زندهماندن باید همواره معنایی برای آن بیابیم»
درحالحاضر باتوجهبه افزایش اختلالات روانی در کل جوامع جهانی تأکید میشود که زندگی را از درون تجربه کنید و هرگز اجازه ندهید ناامیدی بر شما فائق آید. مارتین لوتر کینگ؛ سیاهپوستی که در آمریکا علیه تبعیض نژادی مبارزه کرد، معتقد است: «ما همواره باید تونلی از امید را در میان کوهی از تاریکی و ناامیدی بتراشیم».
براینمبنا؛ باید درنظر داشت که امید با اراده انسان و انتخابهای او مرتبط است. هرچه انسان، انتخابهای متفاوتتر و خلاقانهتری داشته باشد، راهی بهسوی آینده پیدا خواهد کرد. وینسنت مکناب گفته: «امید، لطف معنوی خارقالعادهایست که خدا به ما میدهد تا ترسهایمان را کنترل کنیم؛ نه آنکه الزاماً آنها را از بین ببریم».
در اینجا باید درنظر داشت که سراب ناامیدی میتواند آینده یک جامعه را با مخاطره و تهدید مواجه سازد؛ اما راز بزرگ موفقیت در کشورهایی که از دل خاک و هیچبودن به اوج توانمندی رسیدهاند، بیانگر آناستکه احساس امید داشتن به زندگی و آینده، نکته بسیارمهمیست.
وقتی هیروشیما و ناگاساکی در جنگ جهانی دوم با بمب اتمی آمریکا با خاک یکسان شدند، هیچکس فکر نمیکرد این شهرها بتوانند در عرض چنددهه به قطبهای صنعتی جهان مبدل شوند. تجربه تخریب و فروپاشی اکثر شهرهای اروپایی در جنگ جهانی دوم و احیای دوباره آنها بیانگر اراده و امیدیست که در انسانها و شهروندان با اراده فولادین راه را برای تحقق پیروزی مهیا ساخته است.
میشود بین ناامیدی و امیدواری، یک انتخاب انجام داد. اگر ناامیدی را انتخاب کنیم، شاید تغییری در وضعیت فعلی جامعه پدید نیاید؛ اما اگر بتوان روح امیدواری را در افراد جامعه دمید؛ بهویژه در آموزش در سطح خانواده و مدرسه پتانسیلهای ایجاد تغییر را در افراد تقویت کرد، میتوان امیدوار بود که راهی بهسوی بهترشدن برای ما محقق خواهد شد. اینجا باید این گفتار آلبر کامو را بپذیریم که جاییکه امید وجود ندارد، اختراع آن بهعهده ماست؛ بنابراین، اگر ما امید را اختراع کنیم و دراختیار شهروندان قرار دهیم، قدرت تحرک و پویایی را به آنها دادهایم.
امید، همچون کپسول اکسیژن، برای صعودکننده به قله، یک ضرورت است. این کپسول باید دراختیار جوانان قرار گیرد. روحیه خوشبینی، بخشی از توان حرکت و اراده برای ساختن فردایی بهتر است. در ناامیدی، هیچ خروجی جز بدبینی، فقر گسترده، افزایش آمار خودکشی و اختلالات روانی بهدست نخواهد آمد؛ اما با روحیه خوشبینی و توان ایجاد تغییر میتوانیم گامهای استواری بهسوی فردای بهتر برداریم.