- تاریخ: آبان ۱, ۱۴۰۰
- شناسه خبر: 24431
چرا گریه نکنیم ؟
یکی از دلایلی که بنده را وادار به پیگیری تأسیس کلینیک سوگ میکرد این بود که فرهنگ سوگواری در ایران نیست.خیلیها به خاطر فرهنگ جامعه سوگواری نمیکنند و اگر هم بکنند دریکی از مراحل گیر میکنند میمانند و دچار افسردگی می ...
زینب سودی- یک سال پیش بود که همزمان با افزایش فوتیهای ناشی از کرونا ،کلینیک سوگ در زنجان برای ارائه خدمات روانشناختی به خانوادههای سوگواری که عزیز خود را به دلیل بیماری کرونا ازدستدادهاند، افتتاح شد .این کلینیک برای نخستین بار در کشور در مرکز آموزشی درمانی شهید بهشتی، کلینیک سهروردی آغاز به کارکرد.اما خدمات این کلینیک فقط مختص خانوادههای داغدیده از کرونا نیست و اگر بتواند جای خود را بین مردم باز کند اتفاق خیلی مؤثری در مداخلات روانشناختی در اختلالات روانی افراد خواهد افتاد. به همین جهت گفتوگویی با دکتر احسان فکور مؤسس این کلینیک داشتیم که ازنظر میگذرانید.
-آیا برای داغدیدگی و سوگ تعریفی داریم؟
بله . سوگ یک پروسه است. یک فرآیند است . بعدازاینکه انسان از تعلقات و وابستگیهای خودش فاصله میگیرد که این صرفاً از دست دادن عزیزان نیست. حتی یک کودکی که مثلاً مدادش یا اسباببازیاش گم میشود یکچیزی را از دست میدهد. ما روانشناسها به هر آنچه از دست میرود میگوییم فرد دچار بحران سوگ میشود. یعنی دچار فرآیند سوگ میشود. البته عامه مردم سوگ را بیشتر بهعنوان یک هیجان یا فرایندی که صرفاً در مواقعی که عزیزی فوت میکند میدانند. حتی کسی که طلاق میگیرد یا کسی که از فرزندش جدا میشود همه اینها و همه از دست دادنها. ما میگوییم که فرد دچار سوگ است. یک نظریه معروفی از آقای کپلر رأس وجود دارد. دانشمندی که در مورد سوگ و مرگ تحقیقات زیادی کرده است.او معتقد است سوگ پنج مرحله دارد اولین مرحلهاش انکار است. فرد منکر میشود میگوید نه از دست ندادهام .. گم نشده یا کارم را از دست ندادهام ،این من نیستم که به این از دست دادن دچار شدهام و انکار میکند.
دومین مرحله عصبانیت است. چرا من ؟ چرا باید عزیزم را از دست بدهم ؟ چرا من باید طلاق بگیرم ؟ چرا من باید ورشکسته شوم ؟ چرا من باید از شغلم برکنار شوم؟
سومین مرحله التماس و چانهزنی است . یعنی اینکه مدام تکرار میکند ایکاش این اتفاق نمیافتاد و…
چهارمین مرحله افسردگی است . فرد دیگر کمکم میفهمد که واقعاً قضیه جدی است و یک اتفاقی افتاده است عزیزش را ازدستداده ، طلاق گرفته ، زندگیاش ازهمپاشیده یا کارش را ازدستداده ، بچهای که اسباببازیاش را ازدستداده ، جوان و نوجوانی که رفیق اش را ازدستداده ، کمکم دچار افسردگی میشود و نهایتاً بعد از افسردگی و غمگینی و گریه و ناراحتی، آخرین مرحله، پذیرش است که فرد دیگر میپذیرد و خو میگیرد با آن زندگی و با آن چیزی که بوده والان دیگر نیست . حالا آن بودن ممکن است از ابتدای زندگی باشد که خب هرچه عمقش بیشتر بود و هرچقدر میزان نزدیکیاش بیشتر بود هرچقدر تقویتها و انرژی مثبتی که میگرفته بیشتر بوده خب ناراحتی و افسردگی و غمش هم بیشتر خواهد بود. مثل از دست دادن پدر و مادر یا ازدستداده دادن فرزند؛ که در رتبهبندی آسیبهای بشری که در دنیا انجامشده اولین چیزی که آسیب خیلی زیادی به انسان وارد میکند مرگ فرزند است بعدازآن مرگ پدر و مادر است. فکر میکنم سومی طلاق است که به این شکل رتبهبندی شده است. همه اینها مشمول از دست دادن میشود. آدمهایی که در گذران زندگیشان و طول عمرشان چیزهایی را به دست میآورند و آنها را متعلق به خودشان میدانند. حتی یک شیء ،حتی پول ،حتی یک میز، یک شغل و وقتی از دستش میدهند سوگوار میشوند . یکی از دلایلی که بنده را وادار به پیگیری تأسیس کلینیک سوگ میکرد که برای اولین بار در ایران و شاید دنیا است، این بود که فرهنگ سوگواری در ایران نیست . بچهای را که مثلاً عروسکش گم میشود و گریه میکند مسخرهاش میکنند، میگویند تو به خاطر یک عروسک داری گریه میکنی ؟ بچه میگوید نه من همان عروسک را میخواهم.بعد شروع میکنند با بچه دعوا کردن، مسخره کردن و درک نکردن . چون این چیزها آموزش داده نشده و حتی اگر بچه این کار را پیش دوستانش بکند ممکن است مسخرهاش کنند و بگویند تو به خاطر یک عروسک داری گریه میکنی ،تو به خاطر یک توپ به خاطر یک مداد به خاطر گوشی و هر چیزی دیگری . البته خب . عرض کردم میزان سوگواری بایستی طبیعی باشد مثلاً یکی که برای مداد مثل ازدستداده دادن پدر و مادر گریه میکند غیرطبیعی است و باید بررسی شود. ممکن است که اصلاً افسردگی داشته باشد. اما از دست دادن همانطور که اول صبحتم گفتم مشمول هر چیزی میتواند باشد به میزان تعلق انسان و به میزان ارزشمندی آن چیزی که برای آن فرد داشته است. ببینید ممکن است حتی یک دستمال بیمصرف یا یک شیء بیارزش برای یکی جنبه یادگاری داشته باشد مثلاً از پدرش یا مادرش یا عزیزی برایش مانده و ارزشمند است . خب برای آن فرد یک جنبه روانی دارد. شاید ارزش مادی نداشته باشد و همه خاطرات و تعلقاتش به آن بسته است. پس باید به آن احترام قائل شد و اگر آن را از دست داد آن فرد باید سوگواری کند. خیلیها به خاطر فرهنگ جامعه سوگواری نمیکنند و اگر هم بکنند دریکی از مراحل گیر میکنند میمانند و دچار افسردگی میشوند بعضیها حتی ممکن است خودکشی کنند متأسفانه حتی خیلی از متخصصان علت آن را نمیدانند که چرا افسرده شده است ؟ و چرا خودکشی کرده ؟ چرا عصبی است؟ گیرش کجاست؟ او که همهچیز دارد. ماشین زیر پایش، امکانات ، همهچیز دارد. چرا باید مشکلی داشته باشد. نمیدانند که تعلقات و وابستگیهای روحی، روانی و ذهنی برای بشر خیلی مهم است .
-حتی بزرگسالان هم در این مواقع فرد را مسخره میکنند
بله . متأسفانه جاافتاده که مثلاً کسی که طلاق گرفته به او میگویند تو چرا ناراحتی؟ مگر شوهرت یا همسرت کی بود که ارزش غصه خوردن داشته باشد؟ آنهمه تو را اذیت کرد . مسخرهاش میکنند . یا وقتی شغلش را از دست میدهد ناراحتیاش را مسخره میکنند که حالا مگر چهکاری بود ؟ مگر چقدر حقوق میگرفتی ؟ اصلاً آن پول بود که تو میگرفتی ؟ درحالیکه او وابسته آن فضای شغلی شده بوده است . . همانطور که گفتم این فرهنگ در جامعه ما نیست . که حتی بزرگسالان هم این کار را میکنند. حتی بچههای خودشان را هم مسخره میکنند . یا حتی اگر فرزندش درگیر روابطی عاطفی باکسی بوده حالا به هر دلیلی درست و غلط بههرحال یک انسان است. نهتنها مسخرهاش میکنند بلکه دعوایش هم میکنند . یعنی آن فرد باید بهجز آن مشکل سوگواری که طی کرده و باید آن را تحمل کند باید سرزنشها و دعواهای والدینش را هم تحمل کند . البته این حمل براین نیست که بهصورت غیرمستقیم فرهنگ روابط خارج از چهارچوب را ترویج بدهیم که خوب نیست ولی بههرحال وجود دارد . حتی ممکن است فرد همکلاسیاش را ازدستداده باشد . یا از محلهشان رفته باشد . او را سرزنش میکنند که به تو چه ربطی دارد؟ او دنبال زندگیاش رفته و تو گریه میکنی ؟ نه. باید به او کمک کنند سوگواری کند. با او همدلی کنند . به او بگویند که تنهایی و ناراحتیاش را درک کنند . این حرفها چقدر آرام میکند بچه را . یک انسان را . حداقل به خاطر اینکه فهمیده شده حداقل اینکه مشکلش و آسیبی که به او واردشده دو برابر نشده است . حداقل همین سوگواری را دارد دیگر نصیحت و دعوا و تمسخر اطرافیان را ندارد. این فرهنگی است که باید در جامعه ما وجود داشته باشد.
در حال حاضر هم باوجود کرونا که فوتیهای ناشی از آن بالا رفت . گفتیم که این مهم را انجام بدهیم خانوادههای داغدار و سوگوار بیایند آنجا حتی یک اتاق سوگداریم که طبق استانداردها آمادهشده که بیایند بنشینند جیغ بزنند. گریه کنند و ناراحت شوند و خودشان را تخلیه کنند .حرف بزنند و همینطور فهیمه بشوند. این کلینیک سوگ فقط برای افرادی که برای ازدست دادن اعضای خانواده سوگوار شدهاند نیست . برای همه سوگواریها است. حتی بچهای که اسباببازیاش را گمکرده میتواند در کلینیک سوگ بنشیند و گریه کند درک بشود و به خانوادهاش آموزش داده شود . این امکان و این تفکر هنوز در شهر ما جا نیفتاده است .
-آیا ممکن است کسی دریکی از مراحل سوگ بماند و به مرحله آخر که پذیرش است نرسد؟
بله .در تعریف سوگ گفتم که یک مدت منکر است، یک مدت خشمگین است یک مدت غمگین است و وقتی حالش خوب میشود که به مرحله پذیرش برسد. مثلاً همینطور که در این مدت دیدیم به خاطر محدودیتهای بهداشتی و ممنوعیتها مردم نمیتوانند سوگواری کنند. نمیتوانند مجالس ترحیم بگیرند و به قول شما ممکن است دریکی از مراحل گیر کنند و تا آخر عمر افسرده و خشمگین باشند که این خودش منجر به مشکلات روانی دیگر مثل انزوا و شخصیت ضداجتماعی بشود افسرده بشوند و خیلی مشکلات دیگر . برای همین باید آن پنج مرحله سوگ را طی کنند. چون ممکن است کسی تا سالها در دی یکی از مراحل بماند و هستند افرادی که یکعمر است در مرحله انکار یا در مرحله افسردگی گیرکردهاند.
-پس افسردگی هم طبیعی است در سوگواری ؟
بله . اصلاً افسردگی از مراحل سوگ است . یعنی بخشی و جزئی از مراحل سوگ است و باید باشد . و فرد هم نباید سرزنش بشود . الآن کارهای عجیب و غربی میبینم که گاهی با ما تماس میگیرند و ناراحت میشوم که اینها را میشنوم .مثلاً بچهای که والدین و اعضای خانوادهاش را ازدستداده را نگذاشتیم در مراسم خاکسپاری و .. حضورداشته باشد. حتی نه بچهها برخی افرادبزرگسال.
مواردی داشتهایم که مثلاً دختر سیساله دخترعمویش دارویی داده که او را منگ کند و نفهمد که چه اتفاقی افتاده . درحالیکه یکی از راهکارهایی که به افراد سوگوار میدهیم این است که مواجه شوند با مسئله. با ازدستداده دادن و سر مزار بروند با چشمهایتان ببینید که عزیزتان زیرخاک رفته. این در پذیرش و رسیدن به آن مرحله آخر خیلی به سوگوار کمک میکند . که سوگواری کند و گریه کند. بعد هم برخی میروند به فرد داغدیده میگویند گریه نکن . چرا گریه نکند؟ داد نزن . چرا نزند؟ اتفاق باید بگویند گریه کن. اصلاً باید توصیهاش کنند به گریه کردن . خیلی فرد را آرام میکند . تا اینکه بگویند گریه نکن . چرا اینقدر گریه میکنی به خودت آسیب میزنی و اینها .
حالا این برای از دست دادن عزیزان و فوت آنها است . ما حتی میگوییم انقدر فهم و فرهنگ جامعه بالا برود که وقتی یکی فرزندش مثلاً اسباببازی ش را گم کرد یا هرکسی هر چیزی را از دست داد درک شود. جوانی که از کار بیکار شده درک شود نه اینکه سرزنش بشود. نه اینکه برچسب بیعرضه به او زده شود.
-چیزی که در این مدت هم زیاد دیده شد بچههای کوچکی که پدر و مادرشان فوت کردند آنها را سر مزار و مراسم والدینشان نمیبرند . دراینباره بیشتر توضیح بدهید چون همه فکر میکنند که نباید به بچه بگویند یا ببیند که چه اتفاقی افتاده ؟
باید بچه بیاورند باید ببزند . همه بچهها . زیر هفت سال که درکی از مردن ندارد و بیند یا نبیند برایش فرقی ندارد.
-خب درک از نبودن که دارد میپرسد مادرم کو؟
بله . باید برایش توضیح بدهند . من خیلی بزرگتر از اینها را دیدهام که از آنها پنهان میکنند.کسانی به ما زنگ میزنند که فردی دو ماه است فوت کرده و ما هنوز به بچهاش نگفتهایم . بچه بزرگ. نه کودک خردسال. دیوانه میشود . چرا نباید بگویند؟ آنها به خاطر ترس از واکنش او نمیگویند درحالیکه بعداً به این صورت بفهد خیلی بدتر است . آنموقع اگر می فهیمد چند نفر دور و برش بودند دلداری اش می داند باهم سوگواری می کردند در جمع گریه میکرد داد میزد و میپذیرفت درحالیکه الآن خیلی کارش سخت میشود. اکثراً هم بعد مدعی میشوند که چرا به من نگفتید ؟ ما خیلی مراجعه داشتیم که فرد بزرگشده ازدواجکرده و میگوید من بچه بودم به من نگفتند و من هنوز هم که هنوز است از خانوادهام شاکیام . من در مراسم فلان کسم نبودم . در ذهنش بهعنوان یک عقده این را نگهداشته .
-آیا در مراحل سوگ نیاز به دارو هم ممکن است ایجاد شود؟
ببینید اگر افرادی موقعی که با سوگ مواجه میشوند مستعد یا پیشزمینه برخی اختلالات مثل اختلالات شخصیتی و خلقی یا هر چیز دیگری را داشته باشند خب طبیعتاً ما اصطلاحاً میگوییم مستعد آن بیماری هستند و ممکن است بیماریشان ممکن است عود کندو اگر آن بیماری شدید باشد خب طبیعتاً بله باید دارو مصرف کند ولی الزاماً هرکسی که سوگوار است نباید دارو بخورد.کسی که پیشزمینههای مشکلات روانپزشکی دارد و اگر با درمانهای روانشناختی بهبود پیدا نکند آن موقع بهناچار روانپزشک میتواند دارو هم به او بدهد.
-ما چطور میتوانیم به افراد سوگوار کمک کنیم ؟
با همدلی به همراهی با عدم سرزنش و با عدم جلوگیری از واکنشهای هیجانی مثل خشم و ناراحتی و غمگینی . مثل فریاد زدن .جلوگیری نکنیم اتفاقاً باید کمک بشود که خودش غمش را فریاد بزند.
-خود فرد سوگوار باید چهکار کند برای خودش ؟
خود فرد هم باید بداند که باید این مراحل سوگ را طی کند. گریه کند. هیجاناتش را تخلیه کند و گریهاش را سرکوب نکند. هر چه زودتر هم به زندگی عادی برگردد. یعنی کارهایی که قبل از سوگواری انجام میداده را انجام بدهد. اما در حین آن اگر بغضش گرفت و گریهاش گرفت حتماً گریه کند و جلوی خودش را نگیرد. اما نباید فاصله بیفتد بین کارهای روزمرهاش. چون رفتار اگر خاموش شود حرکت اگر خاموش شود میتواند در آینده منجر به افسردگی شود . هرچه سریعترباید حرکت روشن شود. همین بودن در مجالس ترحیم خوبیاش این بود که فرد درگیر میشد میرفت دنبال مسجد و گل و مهمان و اعلامیه و کارهای مربوط که سرگرمش میکرد و کمکش میکرد در پذیرش شرایط. اما متأسفانه الآن آنها نیست، درنتیجه باید کارهای روزمره گذشتهاش را انجام دهد . اگر کتاب میخواند ادامه بدهد هر کاری که قبلاً انجام میداده را انجام دهد فعالسازی رفتاری میتواند خیلی به فرد در بهبودیاش کمک کند .
-در همین مورد فوتیهای کرونا مواردی داشتیم که افراد خودشان را مقصر میدانستند در مرگ عزیزانشان و این خیلی بیشتر باعث ناراحتی و بیقراریشان بود.
بله. این طبیعی است معمولاً در مرگها مثلاً فرد بیمار بوده و میگوید اگر بهموقع میبردمش یا فلان بیمارستان میبردمش این اتفاق نمیافتاد.ببینید فرد باید به سمت پذیرش برود. که این موضوع به هر شکلی که اتفاق افتاده و هرکسی قصور کرده بههرحال اتفاق افتاده و باید پذیرفت و ناراحت هم بود چون ناراحتکننده است ولی بههرحال این اتفاق افتاده به دنبال مقصر بودن فرد را زنده نمیکند . فقط باید پذیرفت که این اتفاق افتاده به هر دلیلی پزشک مقصر بوده یا خود خانواده یا خود فرد و در این میان مسائل معنوی هم خیلی میتواند کمک کند که حکمت خداوند و مقدرات خداوند را یادآوری کند که در پذیرش خیلی کمکش میکند.
-مردم خودشان باید مراجعه کنند به کلینیک سوگ یا شما خودتان از ابتدا با سوگواران ارتباط میگیرید؟
بله. کارشناسان کلینیک سوگ تماس میگیرند با مردم و مراکز درمانی بیمارستانها بهویژه سانتر کرونا در بیمارستانها کارشناس روانشناسی بالینی تماس میگیرد بر اساس فهرستی که از آمار فوتیها کرونا دارند خودشان تماس میگیرند با خانوادهها. ولی توصیه ما این است که خانوادهها خودشان مراجعه کنند و از خدمات این مرکز استفاده کنند.